مگر شورا چه جذابیتی دارد که … ؟!

در خبرها آمده بود که: ” یکی از اعضای شورای ۹‌ نفره ی شهر بابل که نمی خواست ترکیب هیأت رئیسه را از دست بدهد و به تبع آن‌‌ شهردار عوض شود، با همکاری یک خانم و با پیروی از یک نقشه ی کاملاً حساب شده، رقیبان ضعیف و ساده ی خود را به منزلی […]

در خبرها آمده بود که: ” یکی از اعضای شورای ۹‌ نفره ی شهر بابل که نمی خواست ترکیب هیأت رئیسه را از دست بدهد و به تبع آن‌‌ شهردار عوض شود، با همکاری یک خانم و با پیروی از یک نقشه ی کاملاً حساب شده، رقیبان ضعیف و ساده ی خود را به منزلی که از ۷‌ زاویه مجهز به دوربین فیلمبرداری بود می کشاند و آنها را به دام‌ می اندازد. پس از آن با در دست داشتن سی دی ها، منتخبان مردم‌ بابل!!! را تهدید می کند که اگر هیات رییسه فعلی تغییر بکند، آبروی آنها را خواهد برد. البته ایشان به هم گروههای خود نیز رحم نکرده و به قصد اخاذی مالی، آنها را نیز به آن خانه کشانده بود و برای هر کدامشان یک سی دی تهیه کرده و… “

وقتی این خبر را خواندم و آن را در کنار فلسفه ی تاسیسی نهاد شورا که برای اعضاء شغل هم بحساب نمی آید و علی القاعده واجد مزایای مالی ثابت یا برجسته ای نیز نمی باشد، قرار دادم، واقعا برای لحظاتی دچار بُهت و حیرت شدم زیرا:بر مردم‌ و فعالان حوزه سیاست و اجتماع پوشیده نیست، بسیاری از اشخاص برای رسیدن به شورا، دست به هزینه های هنگفت و بعضاً میلیاردی می زنند که تناسبی با سرجمع عایدات ناشی از ۴ سال حضور در شورا ندارد و حتی نمی تواند یک دهم آن‌ هزینه ها را جبران کند !. پس علت چیست و چرا چنین نامعادله ای به وفور دیده می شود؟آیا علت این‌ قبیل هزینه های نامعقول که انسان در نحوه تهیه و تامین مشروعشان قبل از خرج نامشروعشان می ماند، واقعاً خدمت به مردم است؟

در چنین حالتی باید دید، اشخاصی که ریگ وار و بدون حساب خرج می کنند تا به شورا برسند، آیا سابقه اینها از نوعی است که مثلاً بخشی از اموال خود را به نیازمندان می بخشیدند یا خیر؟ شناختی که راقم این سطور از پر هزینه ترین مصادیق شوراهای گذشته به خاطر دارد، نشان می دهد که عمده ی این مصادیق و نمونه ها از خصلت خیرخواهانگی یا وصف مردمی بودن بهره نمی بردند.پس دلیل این جذابیت شورایی برای عده ای نه چندان کم از مخاطبان، که کار را به تهدیدهای مختلف یا بکارگیری سلاح و اخیراً گسترانیدن دامهای پیچیده و توسل به نقشه های بسیار دقیق و حساب شده می کند، چیست؟

بر مبنای آنچه نقل گردید، مگر شورا چه جذابیتی دارد که یک عضو آن یک خانم را به خدمت می گیرد و آن خانم‌ با طی کردن یک فرایند مجرمانه تک تک سوژه ها و قربانیان ( که اساسا منحرف هستند ) را به منزل مجهز به چندین دوربین می کشاند ؟برخلاف برخی خوانندگان که از اصل اتفاق حیرت زده شده اند، راقم‌ از این دچار بُهت و حیرت زاید الوصف شده است که: مگر امتیازات و منافع مشروع یا نامشروه مالی و میزان بهره مندی و برخورداری در شورا و شهرداری بابل به چه میزان است که بخاطر آن چنین نقشه های پیچیده ای طراحی و به مرحله اجرا گذاشته می شوند؟ بحث راقم در این مقال اساساً پرداختن به فعل مجرمانه ای که در نهایت بُعد خصوصی آن بر بُعد عمومی آن می چربد، نیست بلکه رسیدن به دو پاسخ از این رهگذر است.

اول: چرا برخلاف فلسفه ی تاسیسی، جذابیت شورا بیش از پیش در حال افزایش است، بگونه ای که‌ عده ای برای رسیدن به آن مبالغ هنگفتی را صرف یا‌ برای نگه داشت آن متوسل به ارتکاب جرم نیز می شوند؟دوم: چگونه ممکن است کلیه اعضای شورای بابل ( بدون استثناء ) از جهت جنسی دچار انحراف قطعی و مسجل شده باشند؟ بر این اساس، نقش فرایند پر از هِمهِمه و سر و صدای موسوم به احراز یا عدم احراز صلاحیت در مورد این ۹ نفر چگونه قابل تحلیل است و چگونه مطلق منتخبان اینگونه از آب درآمده اند؟ در عالم منطق و قواعد آن، آیا نمی توان نسبتی هر چند کم از وضعیت بابل را در قالبی بنام تعمیم قرار بدهیم و به سراغ این گفته ی شایع مبنی بر مُشت نمونه ی خروار است برویم آنگاه زنگ خطر ناکارآمدی نِسبی این قبیل احراز ها و گزینشها را به صدا در آوریم؟در هر حال نتایج و آثار قابل پیش بینی حادثه ی موسوم به ” خانه ی دوربینی بابل ” بیش از آن است که در قالب این سطور به اتمام برسد.

 علی عبدالخانی – روزنامه نگار

 سه شنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۷