بازتاب یک نوشته ؛ پرورش؛ صفتی فارغ از موصوف !

اشاره :در بیست و شش تیر ماه جاری مطلبی با عنوان << تحقیر دانش آموزان فقیر به معنای مرگ آموزش و پرورش است >> را به رشته تحریر درآوردم که سایت خبری تحلیلی عصر ما اقدام به نشر آن نمود. در آن نوشته به وضعیت اخذ وجوه تحت عناوین مختلف و تحقیر تحمیلی به دانش […]

اشاره :در بیست و شش تیر ماه جاری مطلبی با عنوان << تحقیر دانش آموزان فقیر به معنای مرگ آموزش و پرورش است >> را به رشته تحریر درآوردم که سایت خبری تحلیلی عصر ما اقدام به نشر آن نمود. در آن نوشته به وضعیت اخذ وجوه تحت عناوین مختلف و تحقیر تحمیلی به دانش آموزان کم برخوردار و تقسیم عملی مدارس به << فقیر – غنی >> و بی محتوا شدن اصل سی قانون اساسی مبنی بر رایگان بودن امر آموزش و پرورش همچنین به سقوط نسبی شاخصهای آموزشی و پرورشی و سواد عمومی دانش آموزان خوزستان و مرکز آن پرداختیم. بازتاب آن نوشته دور از انتظار بود که دلیل این امر شاید به واقعی بودن مضمون و محتوای مطلب مزبور و ملموس بودن مشکلات آموزشی و پرورشی برای اکثریت شهروندان باشد. در میان نوشته های پاسخگونه به آن مقال، مطلبی خواندنی به دستم رسید که انعکاس آن شاید خالی از لطف نباشد.

{… در سال تحصیلی ۹۵ – ۹۶ پسرم یک کیف حاوی ۵ میلیون تومان پول نقد و سه فقره چک جمعا به مبلغ ۱۲ میلیون و ۵۹۰ هزار تومان و یک دسته چک که چند برگ آن سفید امضا بود و کارتهای عابر بانک و کلیه مدارک شناسایی را پیدا کرد و فورا جریان را با من در میان گذاشت و من به اتفاق او و پس از یک پرس و جوی طولانی در منطقه توانستیم آن شخص را پیدا کنیم و اموال و مدارکش را بدون کم و کاست به او تحویل دهیم. مدیر دبستان وقت پس از تحقیق و بررسی و اطمینان از این ماجرا یک مراسم تشویقی با حضور مسئولین ناحیه ( … ) به افتخار پسرم به راه انداخت. پس از آن هم دعوتهای زیادی از سوی مدارس صورت گرفت و پسرم در آنها حاضر می شد و جریان پیدا کردن کیف را برای دانش اموزان شرح می داد که از منظر پرورشی و اعتباری برای آن دبستان حایز اهمیت بود.

از قضا در سال گذشته که پسرم کلاس ششم بود و من بدلیل پاره ای تعمیرات در منزل ، مشکل مالی موقتی داشتم، از مدیر مدرسه خواستم که دریافت پول ثبت نام را به زمان دیگری موکول کند. مدتی بعد پسرم به من گفت که دیگر به این مدرسه نمی رود. علت را پرسیدم؟ و پسرم با چشمان اشک آلود گفت: << مدیر هر روز در صف آبرویم را می برد و اسمم را صدا می زند و حتی به موضوع پیدا کردن کیف اشاره می کند >>. نکته عجیب این است که پسرم با آن سن کم از من می پرسد این است که : << بابا اگر آن پول را برنمی گرداندیم الان پول مدرسه را می دادیم !!! و مدیر نمی توانست هر روز من را جلوی دوستانم تحقیر کند >>.

البته من فردای آن روز پول را بطور کامل پرداخت کردم و پسرم را از تهدید اخلاقی پرورشی که مدرسه می توانست بانی آن باشد، رها کردم. واقعا تحقیر یک دانش آموز کم سن و سال می تواند به تغییر ذهنیت و باورهای تربیتی – دینی یک دانش آموز منجر بشود. خلاصه اینکه آن مدرسه آنقدر پُز پسرم را میان سایر مدارس داد و این پیام را در لفافه مراسم مختلف منتشر می کرد که رفتار پسرم محصول تلاشهای پرورشی آنهاست در حالیکه حقیقت امر عکس این است و آنچه اتفاق افتاد به تربیت خانوادگی و باورها و اعتقادات آن دانش آموز باز می گشت و مدرسه هیچ نقش ایجابی در آن ماجرا ندارد بلکه با تحقیر و رفتارهای فرا پرورشی و سلبی مدیر آن مدرسه نزدیک بود حاصل زحمات تربیتی ما بر روی فرزندمان نیز از بین برود… امضاء محفوظ }

علی عبدالخانی – روزنامه نگار
چهارشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۷

 

⭕ توضیح : خوانندگان با یک سرچ می توانند به جزییات پیدا شدن آن کیف توسط دانش آموز موصوف دست بیابند.