جنبش های اجتماعی ؛ در باب جامعه شناسی سیاسی اهواز معاصر!

۱. جنبش های اجتماعی(و البته سیاسی) در جامعه ی اهواز بر چه مبنایی شکل گرفته و فعالیت می کنند؟ این پرسش به چند دلیل برای من(و احتمالا برای خیلی های دیگر) از اهمیت برخوردار است.نخست به این دلیل که بنیادها و خاستگاه های جنبش های اجتماعی در اهواز گویا هنوز امری است که در حوزه […]

۱. جنبش های اجتماعی(و البته سیاسی) در جامعه ی اهواز بر چه مبنایی شکل گرفته و فعالیت می کنند؟ این پرسش به چند دلیل برای من(و احتمالا برای خیلی های دیگر) از اهمیت برخوردار است.نخست به این دلیل که بنیادها و خاستگاه های جنبش های اجتماعی در اهواز گویا هنوز امری است که در حوزه ی ناخودآگاه قرار دارد… یا دست کم در باب آن اندیشه ی چندانی صورت نگرفته است.دوم این که تا وقتی که در این باب نیاندیشیده باشیم این جنبش ها جنبه ی “خود به خودی” و “اتفاقی” خواهند داشت و نمی توان بر آن ها اثر گذاشت. به عبارت دیگر بهترین راه تاثیرگذاری بر این جنبش ها آگاهی از منطق درونی حاکم بر شکل گیری و فعالیت آن هاست.

سوم این که کسی جایگاه مسلط را در این بازی خواهد داشت که از این منطق آگاهی داشته باشد و بتواند بر مبنای آن، این جنبش ها را جهت دهد. اگر ما این کار را نکنیم، دیگری این کار را خواهد کرد.بر همین مبنا سعی من بر این است که چارچوبی که بر اساس نظرم برای فهم منطق حاکم بر این جنبش ها کارآمد است را در چند قسمت به صورت خلاصه بیاورم. آن چه که می آورم صورت خلاصه ی یک چشم انداز است که به صورت مفصل و بر بنیاد داده های تاریخی و جامعه شناختی تفصیل می یابد.

۲. جنبش های اجتماعی حول محور گسل های اجتماعی شکل می گیرند… و آن جایی که می خواهند بر سر قدرت ستیز کنند بدل به جنبش های سیاسی می شوند. در این بین هم جنبش های اجتماعی پایدارتر و تاثیرگذارتر آن جنبش هایی هستند که بر محور گسل های اجتماعی عمیق تر و فراگیرتر شکل بگیرند. البته می توان این نکته را هم افزود که ممکن است چند جنبش اجتماعی بر یک محور واحد شکل بگیرد. به هر حال… بر مبنای همه ی این نکات می توان در جامعه ی اهواز به وجود گسل های اجتماعی اشاره کرد که مبنای آن جنبش های اجتماعی و سیاسی احتمالی شکل می گیرند.این گسل های اصلی(که جنبش های اجتماعی و سیاسی بر پایه ی آن ها امکان شکل گیری می یابند) را می توان “طبقه، شأن اجتماعی، نژاد، جنسیت و دین” دانست.

ادامه دارد…