جداسازی محلات حاشیه اهواز ؛گامی بسوی تعمیق شکاف های طبقاتی / علی عبدالخانی

اسماعیل ارزانی بیرگانی (فرماندار اهواز) در گفتگو با همشهری گفت:از نظر من عین دو، سیاحی، گلدشت، مندلی، کروشات و ملاشیه حدود یکصد و پنجاه هزار نفر جمعیت دارند که در صورت شهر شدن و استقلال از اهواز علاوه بر افزایش بودجه و خدمات بیشتر، امتیازی بنام ارزش افزوده نیز خواهند داشت. در رابطه با اظهارات […]

اسماعیل ارزانی بیرگانی (فرماندار اهواز) در گفتگو با همشهری گفت:از نظر من عین دو، سیاحی، گلدشت، مندلی، کروشات و ملاشیه حدود یکصد و پنجاه هزار نفر جمعیت دارند که در صورت شهر شدن و استقلال از اهواز علاوه بر افزایش بودجه و خدمات بیشتر، امتیازی بنام ارزش افزوده نیز خواهند داشت.

در رابطه با اظهارات جناب فرماندار اهواز نکاتی را بعرض می رسانیم:

اول: یک مقام مسئول بویژه اگر نماینده دولت در شهرستان بشمار برود نمی تواند سخنانی غیر کارشناسی و بعضا متعارض با رویه های قانونی و مزاج عمومی را تنها با توجیه شخصی بودن نظر خود بر زبان بیاورد واز آثار مترتب بر آن اظهارات غافل بماند. اگر سخنان فرماندار مبنی بر جداسازی جزیی از اجزاء سازنده اهواز از آن را حمل بر تمناهای کاملا شخصی ایشان فرض کنیم، در چنین حالتی چرا این تمناهای غیر منطبق با واقعیت و موج ساز باید در لفافه عنوان دولتی و در قالب مصاحبه مطرح شود؟ می دانیم که اتخاذ چنین تصمیمی از جهت تکوین قانونی، هیچ رابطه دور و نزدیکی با مقامی همچون فرماندار ندارد و ایشان تنها موظف به اجرای تصمیمات قانونی اتخاذ شده از سوی مراجع تعریف شده خواهد بود و نمی تواند، علایق، سلایق و امیال شخصی-فردی خود را در چنین حجم و نوعی از تصمیمات وارد کند.

دوم: ارزانی برای سبقه بخشی (قانونی) به اظهارات خود از ملاک جمعیت یکصد و پنجاه هزار نفری ساکن در مناطق مذکور سخن بمیان می آورد، اما از بسیاری از موارد بدیهی در این خصوص غافل یا تغافل میکند: اساسا ملاک جمعیت انحصار به تبدیل کردن مناطق روستایی به شهری داشته و معطوف به شهرهای منسجم و یکپارچه ندارد. آیا محله های کروشات، مندلی و سیاحی جزیی جدای از جغرافیای یکپارچه اهواز بشمار میروند؟ آیا می توان به چنین مناطقی عنوان روستا بخشید؟ اگر غیر از این است، پس دلیل بکارگیری معیار جمعیت (ویژه تبدیل روستا به شهر) و برجسته سازی آن معیار نامربوط چیست؟ بنابراین و از نظرگاه حقوقی چنین اظهاراتی، از قابلیت توجیه قانونی-اقناعی کافی برخوردار نیست.

سوم: بطور طبیعی اکثریت شهرهای کشور از مناطق موسوم به برخوردار از یک سو و غیر برخوردار (محروم) از سوی دیگر تشکیل می شوند، اما کمتر شنیده شده یا می شود که مناطق یا محلاتی را به صرف محرومیت یا وقوع در حاشیه و دوری از متن بخواهند از وابستگی تاریخی – طبیعیشان جدا و به مناطقی مطلقا محروم تحت عنوان شهر تبدیل کنند. بر همین اساس چنین مواضعی را نمی توان تابعی از یک نظر کارشناسی، جامع و فرا سلیقه ای تلقی کرد. از طرفی طرح چنین ایده های تمهیداتی قطعا با مخالفت یا نفی نگاه کارشناسانه تصمیم گیران مرکز نشین مواجه خواهد شد.

چهارم: سابقه جدا کردن کوت عبدالله بهترین دلیل حقانیت موضوع این مقال است. بطور قطع و یقیین تجربه کوت عبدالله بیش از آنکه از عنصر همراهی با مزاج عمومی ساکنان آن منطقه برخوردار باشد، تجربه ای شبه مبهم که در ورای آن اهداف دیگری را می توان جستجو کرد.

در پایان تنها متذکر می شویم که طرح این نوع ایده های خارج از عقلانیت اضافه بر تحمیل نگرانی به جامعه (مخاطبان)، در حقیقت نوعی به رسمیت شناختن شکاف طبقاتی – منطقه ای و بستر سازی بمنظور تشدید آن است.

علی عبدالخانی

یکشنبه سیزدهم دی ماه 1394