درد سازمانی / لفته منصوری – کارشناس ارشد جامعه شناسی

مردم در میان شبکه ای از سازمان ها زندگی می کنند. از تولد تا مرگ! هیچ گریزی هم وجود ندارد. اگر به روستاهای دور یا کوهستان و بیایان ها هم پناه ببری باز سازمانی هست که تو را تعقیب کند! و با تو کار دارد حتی اگر با او کاری نداشته باشی! می گویند فلسفه […]

مردم در میان شبکه ای از سازمان ها زندگی می کنند. از تولد تا مرگ! هیچ گریزی هم وجود ندارد. اگر به روستاهای دور یا کوهستان و بیایان ها هم پناه ببری باز سازمانی هست که تو را تعقیب کند! و با تو کار دارد حتی اگر با او کاری نداشته باشی! می گویند فلسفه وجودی سازمان ها برای این است که زندگی ما را مطبوع و خوشایند کنند! اما چرا جامعه از سازمان ها در رنج است؟ چرا مخدوم، منت خادم را می کشد؟ چرا مردم در محافل خصوصی سخن به اعتراض می گشایند و سازمان ها را تخطئه و نفرین می کنند؟ چرا حتی اگر کارمندان همان سازمان در آن محفل خصوصی حاضر باشند نه تنها قادر نیستند از سازمان متبوعشان دفاع کنند؛ بلکه خود همرنگ جماعت می شوند و مصداق های محرمانه و جدیدتری برای اعتراض می افزایند!!!

یک بررسی اجمالی از این اعتراض های محفلی نشان می دهد که مردم چهار نشانگاه را هدف قرار داده و مسائل و مشکلات خود را دور و بر آنها مطرح می کنند. اینکه چرا سازمان وظایف اصلی خود را رها کرده و به مسائل بی اهمیت چسبیده و چرا افراد نالایق بر افراد شایسته در تصدی پست های مدیریتی و کارشناسی ترجیح داده می شوند؟!!!

در اینجا می خواهم توجه شما را به حکمت متعالیه ای از امام علی (ع) در منشور مدیریتی خود به مالک اشتر جلب کنم : « يَستَدلُّ عَلي ادبار ِالدُّول بِأَربع: تَضييع الأُصول ِوَ التَمسُّك بِالفُروع وَ تَقديم الأراذِل وَ تأخير الاَفاضِل». [نهج البلاغه – نامه 53 – خطاب به مالک اشتر]چهار چيز، نشانه سقوط دولتها است، ضايع كردن اصول(کارهای اصلی)؛ چسبيدن به فروع(مسائل جزئی و فرعی)؛ مقدم داشتن افراد فرومايه و پست؛ كنار زدن افراد شایسته.

حال اگر بخواهیم سازمان های مفروظ را در نظر بگیریم و چهار فایل بر اساس این حکمت جامعه شناختی از امیر المومنین (ع) برای آنها ایجاد کنیم، به فهرستی دست خواهیم یافت که به اصطلاح امروز «آسیب شناسی سازمانی» نامیده می شود.مطمئن هستم ذهن شما قادر است هم اکنون سازمانی را در نظر گرفته و آن را بر اساس چهار فایل ارائه شده در نامه مالک اشتر آنالیز کند. براستی چرا مردم این دردها را می شناسند ولی برای مدیران مجهول است؟! چرا سالیانه دهها قرارداد آسیب شناسی سازمانی با شرکت های خصوصی منعقد می شود؟ اما دریغ از رشد و توسعه! من در برخی سازمان ها کار کردم که میلیون ها تومان برای ارتقاء و بهبود سیستم خرج کردند اما امروز افلیجی بیش نیستتد!

مگر ادعای تکنیک ها و ابزارهای مختلف از جمله استانداردهای سری ۹۰۰۰ ISO، مدل تعالی سازمانی(EFQM)، مدیریت کیفیت فراگیر(TQM)، شش سیگما، مهندسی مجدد (BPR)، نظام آراستگی محیط کارS۵ و سایر ابزارها و تکنیکهای غیر از این است ؟!من نمی خواهم ارزش علمی این ابزارها را زیر سوال ببرم! من قصد ندارم دانش روز را بی معنا کنم! هدف من هرگز تحقیر روشهای علمی نیست!

من می خواهم بگویم زاویه دید ما اشکال دارد! اشکال در نقطه ای است که بر آن ایستاده ایم و عالم و آدم را به نظاره نشسته ایم! ما چرایی را فدای چگونگی کردیم! ما فلسفه رفتار مدیریتی خود را به بهانه توجه افراط آمیز به تکنیکها بی مقدار کردیم! ما به اندازه ای که کار می کنیم فکر نمی کنیم!ما درد [ی] که مردم می کشند را به شکل دیگری خواندیم و ثابت کردیم که اینگونه نیست که می گویند: درد را از هر طرف بنویسی درد خوانده می شود!!!

ارادتمند – لفته منصوری