ابوذر ،بر سر فلکه دوم کیانپارس بدنبال نان شب و درمان پدر است

امشب هوای اهواز بسیار سرد و سوز سرما امان از رهگذران شب های خیابان های شهر را گرفته است .جز اندک کسانی که به ضرورت و امرار معاش آمده بودند خیابان ها تقریبا سوت و کور می باشد.لحظاتی پیش با خانواده در مسیر بازگشت از گلستان بودیم ، پسرم دچار حالت تهوع شد برای لحظاتی […]

امشب هوای اهواز بسیار سرد و سوز سرما امان از رهگذران شب های خیابان های شهر را گرفته است .جز اندک کسانی که به ضرورت و امرار معاش آمده بودند خیابان ها تقریبا سوت و کور می باشد.لحظاتی پیش با خانواده در مسیر بازگشت از گلستان بودیم ، پسرم دچار حالت تهوع شد برای لحظاتی تاکسی را متوقف کردیم تا بچه استفراغ کند.وقتی بیرون از خودرو ایستاده بودیم ،پسری تقریبا 10 ساله کنارم آمد و یک بسته “زیارت آل یاسبن” پرس شده در دست داشت و گفت :آقا ازم برگ دعا نمی خرید؟

13920720092346651334154

گفتم :چند قیمته ؟
گفت : هر چی بدهی خوبه!
خانمم جلو آمد و 4 برگ از او گرفت.
گفتم :پسر اسمت چیه ؟
گفت : ابوذر …
گفتم : از کجای میای ،خونتون کجاست ؟
گفت : از شوشتر می آییم .
گفتم : مگر شما چند نفر هستید؟
یک لحظه با دستش اشاره به آن سمت خیابان کرد و گفت: پدرم آنجاست ، دچار بیماری سخت شده و مدتی پیش قسمتی از پای راستش را بریدند.
نگاهی به سمت راست خیابان انداختم در حالی که چند خودروی پلاک اروند پشت چراغ قرمز جلوی دیدم را گرفته بودند ، دیدم مردی 45 ساله آن سمت خیابان در حالی که پتو روی پاهایش انداخته روی ویلچر نشسته و سر به زیر انداخته است.
رفتم جلو و دیدم وضعیت پایش بسبار دردناک است.
از ابوذر پرسیدم ؛ درس هم میخوانی ؟
گفت ؛ آری ،کلاس چهارم ابتدایی ،پارسال هم شاگرد اول کلاس شدم !
گفتم : کسی هم به شما کمک می کند؟
گفت : بله .سازمان بهزیستی کمک اندکی در ماه می کند اما کفاف هزینه های درمان پدرم را ندارد.روزهای چهارشنبه که برای معالجه و درمان پدرم به اهواز میاییم ، سعی میکنم با فروش این دعاها کمکی به هزینه درمان پدرم بکنم.
وقتی اما ابوذر گفتگو می کردم ، اعتماد بنفس و مقاومت و صبرش در برابر سوز سرما برایم جالب توجه بود.
اندکی به فکر فرو رفتم ، خدایا چقدر در این شب های سرد زمستان ، ابوذرها پشت چراغ قرمزهایی که برخی بر اتوبان معیشت مردم نهادند ، بدنبال قوت لایموت و تامین اندک هزینه ای برای درمان پدران و مادران خود هستند ، این نوجوان که در سال گذشته شاگرد اول کلاس خود بوده ، استعدادهای بالقوه او در سالهای آینده در زیر چرخ بی رحم زندگی از بین خواهد رفت.
جامعه ای که متولیان آن بسادگی از کنار اختلاس های نجومی می گذرند و میلیاردها تومان و دلار در حساب های آنان جابجا می شوند ، فرداهایش هزاران ابوذر در کنار چهارراهها بدنبال لقمه نان می گردند و شاید به آن نرسند.
پس بدنبال ابوذرها در ربذه نباشید اینها در همین نزدیکی ها هستند.

نعیم حمیدی 25/10/93