انتقال آب ؛ نمایندگانی که صفت غیور برازنده ی آنهاست – ۱

علی عبدالخانی ارنست همینگوی در آخرین اثر خود به نام ” پیرمرد و‌ دریا ” یک صیاد کوبایی به نام سانتیاگو را به تصویر می کشد که پس از سالیان طولانی از حاکمیت خود بر دریا بدنبال تحقق آخرین آرزوی خود قبل از مرگ است. پیرمرد مصمم بود بزرگترین ” نیزه ماهی ” آبهای دور […]

علی عبدالخانی ارنست همینگوی در آخرین اثر خود به نام ” پیرمرد و‌ دریا ” یک صیاد کوبایی به نام سانتیاگو را به تصویر می کشد که پس از سالیان طولانی از حاکمیت خود بر دریا بدنبال تحقق آخرین آرزوی خود قبل از مرگ است. پیرمرد مصمم بود بزرگترین ” نیزه ماهی ” آبهای دور را شکار کند. از نگاه سایر شکارچیان که حسادت وجه مشترکِ همه ی آنهاست، او شانسی برای این کار نداشت.او در ۸۴ روز اخیر هیچ ماهی صید نکرده اما به عدد ۸۵ اعتقاد بسیاری داشت. والدین مانولین که شاگرد پیرمردِ صیاد است او را از همراهیش در آخرین سفر دریایی منع کرده اند و این امر کارش را بسیار سخت کرده است. پیرمرد با استفاده از تجارب دهها ساله ی خود دل به دورترین نقطه از دریا می زند و پس طی کردن مسافتی طولانی و سفری پر مشقت، با بزرگترین نیزه ماهی که نظیر آن را در طول عمر ندیده بود، وارد نزاعی خونین و نفسگیر می شود و برغم زخمها و شدت جراحات وارد شده، در نهایت پیروز می شود.

او در پنجمین روز سفرش بسیار ضعیف شده بود و نمی توانست آن ماهی بزرگ را به قایق منتقل کند. سانتیاگو ماهی را به بغل قایق می بندد و پارو زنان به قصد ساحل حرکت می کند. کوسه ها که به خون حساسیت فوق العاده دارند طمعکارانه دورِ قایق را می گیرند و البته پیرمرد با تجربه ( اما زخمی و بسیار خسته ) تعدادی از آنها را از پا درمی آورد. کوسه ها همچون برخی انسانها که وقتی پای منافع نامشروعشان به میان می آید دست از پا نمی شناسند و‌ از شرف، شرافت، قانون و اخلاق مثل آب خوردن می گذرند و در صورت لزوم پدر خود را برای رسیدن به آن منافع در می اورند و حتی می سوزانند و… کوسه ها نیز نسبت به خون چنین حساسیتی دارند.

سانتیاگو پس از چند روز تلاش جدی و بی وقفه وقتی به ساحل می رسد چیزی به جز اسکلت از آن ماهی نمی بیند. کوسه ها چیزی از گوشت آن شکار بزرگ نگذاشته بودند. پیرمرد اسکلت لُخت و بدون گوشت آن نیزه ماهی غول پیکر را به ساحل می کشد و فوراً به کلبه اش در آن‌ نزدیکی می رود و بی درنگ می خوابد.سایر شکارچیان وقتی اسکلت را می بینند، در دلشان سانتیاگو را تحسین کنند اما حسادت آمیخته به حماقت و خودخواهیشان مانع از اعتراف آنها به این حقیقت می شود. آن شکارچیان خبیث و خوک صفت حاضر نبودند این شاهکار را به آن پیرمرد نسبت بدهند. همه فریاد می زدند: ” بلحاظ منطقی این کار بزرگ، نمی تواند کار سانتیاگوی باشد.

 مانولین ( شاگردِ سانتیگو ) که از سالم برگشتن استادش در پوست خود نمی گُنجید، مقداری قهوه و یک روزنامه می خرد و به کلبه ی پیرمرد می رود.به اصرار مانولین، سانتیاگو قول می دهد که باز هم به آن نقطه از دریا خواهد رفت و او را به همراه خود خواهد برد. سانتیاگو قول می دهد که این بار نقشه ای بسیار دقیقتر برای در امان ماندن شکارِ بزرگ از شرِ کوسه های خونخوار و لاشه خوار خواهد کشید. قول داد که کوسه های فرصت طلب را یکی پس از دیگری از پای دربیاورد.غرض از قرض گرفتنِ این داستان از آن نویسنده پرداختن به چند نکته بود:

مدتی قبل مسئولان ارشد یزد اعم از انتخابی و انتصابی به دور از هر گونه اختلاف بر یک محور حیاتی و اساسی به نام ” ادامه ی طرح انتقال آب خوزستان و چهارمحال به کویر یزد ” دور هم جمع شده بودند. حاضران در آن جلسه همه ی کارهای مرتبط به طرح انتقال همچون دریافت مجوزهای زیست محیطی، مباحث تدارکاتی و مالی و… را میان خود تقسیم کرده اند. در آن جلسه ی آرام و باوقار!!! تنها دغدغه ی آن مردان مصمم و پُرعزم! فقط و فقط ” سری ماندن جلسه و بی اطلاع گذاشتن مردم خوزستان بود ” تا بتوانند با آرامش هرچه بیشتر آرمانی ترین کارِ طولِ عمرِ خود را به سرانجام برسانند. بر اساس آن اظهارات، خوزستانیها غوغاسالارند و چنانچه از جزییات مطلع شوند ممکن است کار انتقال آب متوقف بشود.

نماینده ی یزد می گوید: ما به انها ( نمایندگان ) کمک می کنیم و آنها را راضی می کنیم !. سئوال این است که اگر انتقال آب خوزستان و چهارمحال وجه مشترک میان‌ جناحها و احزاب و گرایشهای مختلف سیاسی در یزد باشد و این امر آنها را به این درجه از بلوغ و پختگی و انسجام رسانده است، چرا مشابه آن در خوزستان دیده نمی شود؟ چرا این نوع جلسات منسجم، هوشمندانه و لبریز از انضباط و لیاقتمندی!! میان مسئولان ارشد دولتی و نمایندگان مردم خوزستان تشکیل شکل نمی گیرد؟

بر خلاف نمایندگان و مسئولان یزدی که از تبلیغ زودهنگام فراری بودند، یکی از مشکلات خوزستان میل شدید مسئولان انتخابی و انتصابی آن به تبلیغ در مورد کارهای شده و حتی نشده است.با بکارگیری مبانی قائم‌ بر احساس، آیا می توان به این نتیجه رسید که: درجه تعلقِ خاطرِ مسئولان یزدی نسبت به استانشان بیش از تعلقِ خاطرِ نمونه های خوزستانی است؟راستی منظور نماینده یزد مبنی بر اینکه: خوزستانیها (نمایندگان) را راضی خواهند کرد، چه بود و چرا مجموعه نمایندگان ما هیچ واکنشی از خود نشان نداده اند؟

در قسمت بعدی این نوشتار به نقش زیانبار انتصابات غیر اصولی در ساخت مشکلات فعلی استان همچنین مواضع نمایندگان نسبت به این‌ انتصابات خواهیم پرداخت. انتصاباتی که مبنای آنها نفود، توصیه و واسطه گیری باشد، می توانند علت العلل و منشاء مفاسد مالی و اقتصادی به شمار بیایند.

▪️ روزنامه نگار