در باب سایه های نیم بند!

سعدالله ونوس در یکی از نمایشنامه های خود درباره ی شکست ژوئن ۱۹۶۷ جملاتی دارد که اوج سرخوردگی و ناخرسندی مردمان عرب را از وضعیت خویش نمایش می دهند… مثل این جملات: “ما باید ژرف تر بیاندیشیم تا آن چه در پس پشت این شکست است را دیده و ذات این ملت را بفهمیم. از […]

سعدالله ونوس در یکی از نمایشنامه های خود درباره ی شکست ژوئن ۱۹۶۷ جملاتی دارد که اوج سرخوردگی و ناخرسندی مردمان عرب را از وضعیت خویش نمایش می دهند… مثل این جملات: “ما باید ژرف تر بیاندیشیم تا آن چه در پس پشت این شکست است را دیده و ذات این ملت را بفهمیم. از ديد من آن چه در آن لایه های عمیق تر می شود ديد چیزی نیست جز هیچ؛ تصویرهایی مبهم و رنگ باخته و پرهیب هایی که نمی شود آن ها را تشخیص داد… این آن چیزی است که ما هستیم…. تصویرهایی صرف که در سایه ی شعارهای پاسداشت منافع ملی رنگ باخته اند.

در طی تمام این سال ها ما به بهانه ی منافع ملی زبان و گوش و چشم خویش را از دست داده ایم. در طی تمام این سال ها شک در امور، تلاش برای روشن دیدن آن ها و ژرف اندیشی جرایمی بودند که برای پاسداشت منافع ملی باید جلوی آن ها گرفته می شد. از آن تصویری که گوش و چشم و زبان آن پاک شده باشد چه چیزی بر جای می ماند؟ از ما تنها سایه ای نیم بند باقی مانده است. جهان پیرامون ما بدل به زنجیره ای از کابوس های ترسناک و تاریک شده است، تاریخ ما باری به دوش ماست و زمین های ما را دارند از زیر پاهایمان می دزدند”. 

عبدالقادر سواری

 

*سعدالله ونوس(نمایشنامه نویس اهل سوریه)؛ نمایشنامه: یک شب نشینی برای پنج ژوئن ۱۹۶۷