فریاد بزن بنام “خرمشهر” / صادق تمیمی

چگونه می توانم از شهری سخن گفت که روزی سبزی و خرمی اش را با سرخی خون جوانانش آذین بست… اما امروز غرق در مشکلات است!!! چگونه میشود از حماسه ای روایت کرد که بازگشت خرمشهر به آغوش میهن را رقم زد… اما عدم بازگشت شور و نشاط آن را ندید!!! چگونه بر شورانگیزی فتح […]

چگونه می توانم از شهری سخن گفت که روزی سبزی و خرمی اش را با سرخی خون جوانانش آذین بست…
اما امروز غرق در مشکلات است!!!
چگونه میشود از حماسه ای روایت کرد که بازگشت خرمشهر به آغوش میهن را رقم زد…
اما عدم بازگشت شور و نشاط آن را ندید!!!
چگونه بر شورانگیزی فتح خرمشهر ببالم…
اما شوربختی مردمانش را نبینیم!!!
چگونه می شود رشادتهای جهان آرا ها را یاد کرد…
اما خدمتی به فرزندان جهان آرا ها نکرد!!!
چگونه میشود به خرمشهر رفت و از ایام خونین شهر سخن نگفت…
اما خونین شهر قرار بود خرمشهر شود!!!
چگونه میشود از شهدایش گفت…
اما از کم لطفی و بی مهری مسولان گذشت!!!
چگونه از ۵۷۸ روز اسارتش گفت…
اما از بی تدبیری هزاران روزه متولیان حرفی نزد!!!
حقیقت این است که سخن گفتن درباره شهری که مقاومتش شهره جهانی دارد سخت است…
اما از آن سخت تر سخن گفتن از حقیقت امروز خرمشهر است!!!
سخن گفتن از روزهای اسارت و آزادی خرمشهر یک رسالت است…
اما سخن گفتن از مشکلات این شهر یک تکلیف و وظیفه است!!!
هزاران جوان در این شهر، از زندگی خود گذشتند…
اما بدون شک فردای قیامت از حق خود نخواهند گذشت!!!
به راستی چه کسی توان پاسخگویی را خواهد داشت؟؟؟
چه کسی را یارایی نگاه در چشمان جهان آرا و همرزمان شهیدش را خواهد بود؟؟؟
آری، از شکوه و عظمت فتح خرمشهر سخن گفتن آسان نیست…
اما از خرابی های که هنوز دامان این شهر را گرفته ، سخن گفتن سخت تر است!!!
اما جای شکر دارد که خرمشهر با دیدن این همه مصیبت هنوز هم سر پا است؟؟؟
چه بگویم، فقط خدا می داند چه جفاهای که بر این شهر روا نشد!!!
آه ای خرمشهر!!!
ازچه بگویم از نخلهای سر بریده ات . از خانه های ویرانت .از کوچه هایت. ازآوارگی حزین مردمت. از اشک مادر شهدا . از کدامین دردت بگویم؟؟؟
از هلهله های ساعت ۱۱ سوم خرداد ۱۳۶۱(روز آزادیت) یا از شعارهای تو خالی بازسازیت
آه خرمشهر، ناز دانه خوزستان ! باز فریاد یاری سر بده ، همانگونه که در شبهای اسارت فریاد میزدی و ایران و ایرانی را بکمک خواندی…
امروز هم فریاد بزن ، شاید باشند غیرتمندانی که باز بیاریت بیایند!!!
خرمشهر ای آزاده عزیز،،، امروز که ۳۴ سال(۱۲۴۱۰) روز از رهایت میگذرد
کاش به ازای هر روز یک متر از ویرانی هایت بازسازی میشد…
خدا می داند امروز اینگونه نبودی!!!
خرمشهر! درست است که من زاده تو نیستم اما مهرت در عمق وجودم جای دارد…
ای شهر همیشه آزاد و نیمه آباد! فدای دیوارهای غبار گرفته ات ، قربان نخلهای سوخته و سر بریده ات ، تشنه قطره ای از آب شور شده اروندتم ،مشتاق گرما و شرجی هایت هستم…
خرمشهر! کاش امروز بعد از ۵۷۸ روز اسارت و ۱۲۴۱۰ روز آزادی می توانستی براحتی نفس بکشی…
خرمشهر قهرمان !!! میدانم در حقت بدی کردند ، جفا کردند ، بی مهری کردند و….
اما تو قهرمان بودی و خواهی بود…
درود بر شهدا و ننگ بر آنانی که خون شهدا را سنگ فرش راهشان کردند…