نگاه‌های بلند را پاس بداریم!

من در این رفت‌وآمد مکرر به دانشگاه شوشتر همواره به این باغ به دیده تحسین نگاه می‌کنم. گاه با دوست و همکلاسی خودم آقای تورج فتاحی برای صرف صبحانه زیر درختان و روی میز و صندلی سیمانی آن، کنار جاده اتراق می‌کنیم.باغِ یک و نیم هکتاری انگور و مرکبات و چند میز و صندلی سیمانی […]

من در این رفت‌وآمد مکرر به دانشگاه شوشتر همواره به این باغ به دیده تحسین نگاه می‌کنم. گاه با دوست و همکلاسی خودم آقای تورج فتاحی برای صرف صبحانه زیر درختان و روی میز و صندلی سیمانی آن، کنار جاده اتراق می‌کنیم.باغِ یک و نیم هکتاری انگور و مرکبات و چند میز و صندلی سیمانی که برای رهگذران ساخته و رنگ‌آمیزی کرده و سطل زباله‌ای که برای جمع‌آوری آشغال مسافران گذاشته است.

گاه فکر می‌کنم این‌گونه انسان‌ها را چگونه می‌شود تکثیر کرد؟ انسان‌هایی که یک سرو گردن از بسیاری بالاتر هستند؟ انسان‌هایی که حتی اگر آن‌ها را نشناسی می توانی حدس بزنی که عظمتی در نگاه آن‌ها به عالم و آدم هست!امروز آقای عبادی کارگر این باغ در حال جمع‌آوری آشغال‌های من و ما بود. از او پرسیدم این باغ کیست؟ گفت: آقای زنگنه. گفتم: باید آدم متفاوتی باشد!زنگنه از راه رسید. به او ادای احترام کردم. با نگاه او عکس گرفتیم! به اراده و ایمانش آفرین گفتیم! خیلی ساده از افق آرمان‌هایش می‌گوید. بیایید به صدای این انسان‌ها گوش فرا دهیم.

اهواز – لفته منصوری