چرابه گذشته پناه می بریم ؟

ارنست رنان اندیشمند فرانسوی درسخنرانی مشهورخود تحت عنوان ” ملت چیست ” دریافت سیاسی ازملت راچنین بیان می نماید : ” ملت یک روح است. یک اصل معنوی است. دوچیزاین روح را تشکیل میدهند. یکی میراث خاطره های مربوط به گذشته ای مشترک است. ودیگری توافقی فعلی است. یعنی تمایل به زیستن درکناریکدیگر… گرد همایی […]

ارنست رنان اندیشمند فرانسوی درسخنرانی مشهورخود تحت عنوان ” ملت چیست ” دریافت سیاسی ازملت راچنین بیان می نماید : ” ملت یک روح است. یک اصل معنوی است. دوچیزاین روح را تشکیل میدهند. یکی میراث خاطره های مربوط به گذشته ای مشترک است. ودیگری توافقی فعلی است. یعنی تمایل به زیستن درکناریکدیگر… گرد همایی ادمیان به شکل ملت ازاین روبی خاطره امکان ندارد که درنبود گذشته ی مشترک، خواست واراده برای هم زیستی ناگهان پدید نمی اید ، برعکس هراینه خواست هم زیستی دراکنون وجود نداشته باشد هیچ چیزنمی تواند ملت را برپا نگاه دارد. هستی یک ملت به معنای همه پرسی هرروزه است . ” 1 لذا ناسیونالیسم درجهت ساختن ملت وایجاد دولت / ملت مدرن مستلزم بسط وتفصیل گذشته دورواقعی یا ساختگی است. گذشته ای افتخارامیزکه دران مردمان یک سرزمین خاطره های مشترک،قهرمانیها،دردهاورنج های مشترک ،افتخارات وپیروزیها ، از خود گذستگی ها وفداکاری ها وستایش نیاکان راسرمایه هستی امروز خویش به عنوان یک “ملت ” قرار می دهند . دراین مسیرتاریخ نگاری درپروژه ملت سازی ناسیونالیسم ابزارکارامدی جهت شکل دهی هویت ملی وهمبستگی اجتماعی است ودرروند شکل گیری دولت / ملت ها تاریخ نقش اساسی راداشته است.

image-vakil14660039184679178_00-jpg-w-1000

به بیان دیگرناسیونالیسم درهستی خویش وامدارتصویرسازیها وتصورات فرهنگی است.وهویت های ملی همواره درحال ساخته شدن هستند.به تعبیراریک هابسبام نسبت تاریخ نگاران به ملی گرایان نسبت پرورش دهندگان خشخاش به معتادان هروئین است. مفهوم ملت بدون گذشته وخاطره تاریخی ناسازوتناقض امیزاست. گذشته ،دراین نگاه درصورت داشتن نقشه راهی مناسب ومدرن سرمایه ای است که یک ملت میتواند جهت ساختن اینده ازان استفاده کند وایده های ملی خود را همچون حرکت به سوی پیشرفت، برقراری دمکراسی ونظام مردم سالار، وحدت ملی وارتقاء مشارکت سیاسی توده ها وبرپایی دولت / ملت مدرن به ثمربرساند. وحدت ایتالیا ،فرانسه واستقلال امریکا وهند نتیجه چنین برداشتی از ناسیونالیسم مثبت ووحدت بخش بود . دروجه منفی ان با خیال پردازی های متعصبانه ونفرت بارعلیه دیگران ،ساختن عصرهای طلایی وافتخارات وهم انگیزوخیالین ،ادعای برگزیدگی ورسالت تاریخی واسمانی داشتن ،نژاد گرایی وداشتن تفسیری تکواره ازهویت ملی می تواند سنگ بنای فاشیسم ، نازیسم وافراط گرایی ملی باشد .که محصول ان خشونت ،جنگ ،تصفیه های نژادی واوارگی انسان ها باشد .

هیتلر، موسولینی ،میلوسویچ…ودهها جنایتکارتاریخ نماد باوربه این نوع ازگذشته گرایی منفی هستند . همچنین درحالت خنثی ان می توان گذشته گرایی رابه عاملی جهت ایستایی ،جمود ،خودشیفتگی ،تقدیرگرایی وچشم پوشی ازحال واینده برای یک ملت تبدیل نمود وبا خوابیدن درتابوت رویاهای گذشته وخلط مرزبین واقعیت وخیال افق ها وفرصت های پیشرفت وسازندگی وتوسعه رابه دیگران واگذارکرد .گذشته دراین نگاه نه ایین زنده ی مردگان بلکه ایین مرده ی زندگان تلقی می گردد . ناسیونالیسم ایرانی با تاثیرپذیری ازایدئولوژی ملت سازی وایجاد دولت / ملت مدرن اروپائی به ویزه مدل فرانسوی ان ازنیمه های قرن نوزدهم با هدف رفع عقب ماندگی ایران وپیشرفت جامعه درصدد خلق هویت ملی وتشکیل دولت / ملت مدرن درایران برامد . مشخصه این نوع ناسیونالیسم تاسیس دولت ملی ،حق حاکمیت مردم ،حکومت قانون وتفکیک قوا ،ضدیت بااستعمارواستبداد ،عدالت طلبی ،احترام به حقوق شهروندی وپذیرش دین اسلام درکنارایرانیت به عنوان عناصرهویت ملی بود .

این ناسیونالیسم وحدت بخش وگذشته گرایی ان پویا ورو به اینده بود وتاریخ نگاری ان با تصویرسازی های ایران قبل ازاسلام وهمچنین برجسته نمودن نقش ایرانیان درتمدن اسلامی سعی درپیوند منطقی ایرانیت واسلامیت درهویت ملی داشت . میرزا صالح شیرازی ،میرزاملکم خان ناظم الدوله ،میرزاابولحسن خان شیرازی ،میرزایوسف خان مستشارالدوله ،میرزا عبدالرحیم طا لبوف وپس ازمشروطه محمد مصدق منادیان این دیدگاه ازملی گرایی ایرانی بودند . روایتی دیگرازناسیونالیسم همزمان با روایت اول توسط منورالفکرانی ازقبیل میرزافتحعلی اخوندزاده ،جلال الدین میرزا ومیرزا اقاخان کرمانی تحت تاثیرناسیونالیسم رومانتیک المانی شکل گرفت. این ناسیونالیسم باتاثیرپذیری ازنظریه نژادگرایی (راسیسم )، دستاوردهای باستان شناسی وشرق شناسی درباب تاریخ باستانی ایران ،عرب ستیزی واسلام ستیزی ،بزرگداشت تاریخ ایران قبل ازاسلام ونفی تاریخ ایران بعد ازاسلام واعتقاد به باستان گرایی سعی درخلق هویت ملی جهت ایرانیان داشت .

با شکست انقلاب مشروطه وباروی کارامدن دولت شبه مدرنیسم پهلوی اول گفتمان هویتی اول به محاق فراموشی سپرده شد وگفتمان هویتی باستانگرایانه نژادی منورالفکرها توسط روشنفکران دوره پهلوی اول به عنوان برداشتی ازملی گرایی درپناه حمایتهای دولتی به گفتمان هویتی مسلط در جامعه تبدیل گردید .این جریان با گذشته گرایی سراسراحساساتی وتخیلی خود وباتصویرسازیهای اغراق گونه ازگذشته باستانی ایران وتعریف هویت ملی براساس نظریه های کینه توزانه ی نژادی ونفی بسیاری ازمولفه های تشکیل دهنده هویت ملی ایرانیان ازقبیل دین ،روحیه مدارا وتساهل ،تکثرقومی جامعه وبرداشت غلط ازفرهنگ ایران نتوانست دردرازمدت درخلق هویت ملی جهت ایرانیان موفق گردد.این جریان باحمل نژادپرستی (راسیسم ) برمفهوم جدید ناسیونالیسم وفروکاستن مفهوم سیاسی وفرهنگی ایران به یک مفهوم نژادی وخونی بدترین ظلم رابه درک مفهوم ملی گرایی به ایرانیان رواداشت .

منورالفکران وروشنفکران این جریان به تعبیر احمد اشرف ” ناسیونالیسم هخامنشی ” ازملی گرایی وناسیونالیسم مدرن که محصول تحولات تاریخی دراروپای جدید به خصوص پس ازعهدنامه وستفالی بود فهمی فاشیستی ونازیستی داشتند . گذشته ،ازدیدگاه این جریان چراغ راه اینده وعاملی جهت پویایی جامعه تلقی نمی گردید بلکه محملی جهت کینه ورزی وخصومت ودشمنی نژادی وایستایی جامعه به شمارمی رفت. وگذشته گرایی برای این جریان افیون ومخدری جهت فراموشی شکست ها وناکامی های تاریخی ومرهمی جهت درمان زخمهای اکنون است. این نوع قرائت از ناسیونالیسم ( باستان گرایی نژادی ) دراثرماندگاری طولانی ان درجامعه ایران به دلیل نقش ان درمشروعیت بخشی به حکومت پهلوی اول ودوم وانتخاب ان به عنوان ایدئولوزی حکومت توانست تاثیربیشتری برذهنیت تاریخی وسیاسی جامعه ایران داشته باشد .امروزهم این جریان دروجه سلبی خود منادی گذشته گرایی همراه با وهم واغراق ،خود شیفته والوده به کینه ها وتعصبات نژادی است . پرسش اصلی ان است که چرا بخشی ازجامعه ایرانی پس ازهردوره زمانی به گذشته گرایی پناه می برد؟ دراین گذشته گرایی چه عناصرومولفه هایی قراردارد که ان راجذاب نموده است ؟ ویا اینکه چرا نگاهمان به گذشته حسرت باروبدون نقادی هوشمندانه ان است. ؟ ریژارد کاپوشینسکی اندیشمند لهستانی درخصوص نگاه حسرت بارایرانیان به گذشته چنین می نویسد .

: ” جامعه هایی که ذهنیتی تاریخی دارند همه توش وتوان چنین جامعه هایی روبسوی زمانه ای شکوه مند دارد که دیریست به سرامده است. مردمانش دردنیای افسانه های اغازین روزگارمی گذرانند وناتوان ازاندیشیدن وسخن گفتن ازاینده اند چه، اینده درایشان شور گذشته را برنمی انگیزد. انان به کهنه سربازنبردی قدیمی می مانند که همراه به ازنوزنده کردن خاطره ی جنگی که چنان احساس ژرفی دروی برمی انگیزد می اندیشد. ” 2

احمد اشرف درکتاب هویت ایرانی علت نگاه به گذشته راچنین توضیح می دهد . : ” شناختن خود براساس گذشته ی باشکوه ازطریق مکان های تصوری ودوران طلایی به مردم کمک می کند تاازموقعیت فلاکت باروتاسف بارکنونی فراترروند .بنابراین طبیعی بود که هواخواهان نخستین ناسیونالیسم درایران به جست وجوی روحیه وشکوه ملی ایران وروح ازلی یکپارچه برخیزند که فرهنگ خاص خود رادارد. دراین جا به دوران طلایی پیش ازاسلام بانگاهی رومانتیک نگریسته شد . ” ( ص 203 ) همچنین برخی براین نظرهستند که به رخ کشیدن عظمت نیاکان هم خوراکی است برای دغدغه هویت، هم مسکنی است برای التیام وجدان زخم خورده امروزیان تابتوان توسط ان تلخی امروز را قابل تحمل کند بخصوص در هنگامه ای که حال مشکل می شود واینده نامعلوم ،بازگشت به گذشته بس فریبا جلوه می کند .3

دکترمحمد توکلی طرقی درکتاب ” تجدد بومی وبازاندیشی تاریخ ” تمایل ایرانیان به تجلیل از گذشتگان را به گونه دیگری تحلیل می کند وی معتقداست که سرزنش اکنونیان وبزرگداشت پیشینیان شگردی بدیع برای برانگیختن حس وطن پرستی برای ساختن اینده است . به تعبیردیگروقتی ملتی مشاهده می کند که پس ازسه نهضت وانقلاب بزرگ ازقبیل انقلاب مشروطه ،نهضت ضداستبدادی واستعماری ملی شدن صنعت نفت وانفلاب اسلامی 57 دستاوردهای حاصله متناسب بامیزان فداکاریها وازخودگذشتگی ها نبوده است وهنوزجامعه چه بلحاظ اقتصادی ،اجتماعی وسیاسی با شاخصهای توسعه پایدارفاصله دارد با پناه بردن به گذشته خود ویاداوری شکوه ان که دربسیاری ازموارد وهم انگیز واغراق امیزجلوه گرمینماید سعی درفراموشی حال واکنون خویش است . پی یررنوون تاریخ نگارفرانسوی درمقاله حس ملی معتقداست ازانجایی که خاطره های تاریخی اغلب عامل مهمی دررشد وگسترش حس ملی به شمارمی ایند،هنگامی که دولت ومردم با ناکامی های تازه ای رویاروشوند این خاطره های تاریخی راازنوزنده می کنند.البته مرادایشان ازخاطره های تاریخی فداکاریها وازخودگذشتگی هاوامیدهای مشترکی است که یک ملت درمسیر پرفرازونشیت تاریخی خودداشته وان راسرمایه همبستگی ملی خود قرارمی دهد نه عاملی جهت تفرقه ملی وتقویت کینه های تاریخی وخصومت نژادی .4

دکترتورج اتابکی درماهنامه شماره شش مهرنامه تاریخ پردازی جهت ساختن گذشته خیالی راعاملی برای کسب حقانیت وقانونیت دولت هایی میداند که دربراوردن دیگروجوه مشروعیت زایی ازقبیل مذهب ،رضایت عمومی وشیوه دستیابی به قدرت ( مانند کودتای پهلوی اول ) ناکام مانده اند . ” با پرداختن به اینگونه تاریخ نگاری گذشته خیالی پرورده وحتی تاریخ نویسی هم می شود باردیگرخودارایی ودیگرستیزی جلوه گرمی شود… دراین فرایند وجود دشمن لازم است دردستیابی به مقبولیت وحقانیت چنین خودارایی ودیگرستیزی به کار می اید ومی توان ازان استفاده ابزاری نمود.” همچنین جواد مجابی نویسنده معاصردرمقاله ای درماهنامه روبرو( ش5) علل گرایش به گذشته گرایی را چنین بیان می کند .

” گذشته گرایی خاص ایران درسده اخیرنبوده است دربسیاری ازکشورها مسلک سیاسی / عقیدتی حاکم برکشوربراساس پیشینه افتخارامیزگذشته پایه ریزی می شد که بتواند وحدت ملی ودرواقع افکارعمومی ویاتوده های شکل پذیررا مغرورازگذشته ومطمئن به اینده ازچالشهای گوناگون عبوردهد.درحقیقت حاکمان کشورتثبیت قدرت خود وسلطه برتوده های مفتخررا درگروی اوازه قدیم وارمان رفاه جویی اینده می دیدند ،درصد سال اخیرو بیشتر در عصر پهلوی شناخت ملی گرایی با اغراق های سیاسی وفرهنگی تبلیغ شده است هم سیاست فرهنگی حکومت اقتضا می کرد که این مرزپرگهرراوارث تمامی افتخارات تاریخی ان امپراتوری باستانی بشمارد واین رجزخوانی راسپری دربرابرمطامع بیگانگان استعمارگربپندارد ،هم روشنفکران سیاسی وفرهنگی برای رهایی ازمذلت خفت بارکنونی به دامان گذشته ای رویایی پناه می بردند .

” امروزهم بخشی ازجامعه ایرانی بدلیل عکس العمل درمقابل ناکارامدی سیستم اقتصادی واجتماعی درحل معضلاتی ازقبیل بحران بیکاری ،رکود،مسائل زیست محیطی وافزایش فساد مالی درسیستم اداری تحت تاثیرگفتمان روشنفکری باستان گرایانه نژادی دوره پهلوی بامحوریت تقدیس گذشته روی اورده اند.البته بخشی ازروشنفکری بعدازانقلاب وبخشی ازطیف های نخبگان سیاسی که براین باورهستند که گفتمان امت سازی اوایل انقلاب موفق نبوده ،بابازتولید گفتمان ناسیونالیسم هخامنشی درقالب اندیشه اسلام ایرانی واندیشه ایرانشهری به تقویت وگسترش گذشته گرایی مملوازکینه توزی وخصومت نژادی درفضای جامعه پرداخته اند.این گفتمان هویتی باقرائتی نزدیک به گفتمان ناسیونالیستی نژادی امثال اخوند زاده ،میرزااقاخان کرمانی ،صادق هدایت ،پورداوود … وبا محوریت اندیشه اسلام ستیزی ودیگرستیزی ( عرب ستیزی وترک ستیزی ) تلاشی وحدت سرزمینی وملی وهویت تاریخی ایرانی راهدف قرارگرفته اند.

با نفرت پراکنی قومی ونژادی وتقابل ایرانیت واسلامیت سعی دردرگیرکردن ملت ایران با یکدیگروبا همسایگان خوددارد .5 استاد احسان یارشاطراندیشمند معاصر درگزیده اثارخودبه نام حکمت تمدنی درخصوص خطرات گذشته گرایی افراطی برزیست صلح امیز انسانها چنین می نویسد. : ” بااین همه تردید نمی توان کرد که اگربناست روزی صلح وصفای پایداردرعالم برقرارشود،باید دست ازخود پرستی درجامه ی ” وطن پرستی ” برداشت وازپیشوایان سیاسی وفرهنگی که با بهره برداری ازاحساسات بدوی افرادعلم برتری ملی برمی دارند وبه عنوان حفظ خانه ولانه، دلهای مردم رابه خشم وکینه می الایند دوری گزید.همچنین باید به همه کسانی که به چینی بودن یا بلغاری بودن ویا…. خود ” افتخار” می کنند به دیده ی تردید نگریست وازخود پرسید ” افتخار ” ازچه روست ؟

به مناسبت فضل پدرونیاکان است ویادستاوردهای شخصی ؟ واگرنازش اوبه فضل پدران است که باید گفت پهلوانی به زوربازوی مرده کردن است.البته می توان دردنیا به اموری افتخارکرد،ولی نه به مطلق زاده شدن درکشوری یا شهری یا قبیله ای . زادگاه ما از اختیار ما بیرون است ودررویداد ان تصرفی نداشته ایم .این افتخارها و وطن پرستی های کاذب درنهایت مانع صلح و سلامت ماست وموید جنگ وشقاوت . (532 ) باتوجه به پیوستگی فرهنگی ایران و زیست اقوام مختلف ایرانی بانژادهاوادیان گوناگون طی سده ها درفلات ایران و داشتن خاطره های مشترک واراده جهت حیات مشترک و وحدت امیز بایکدیگرضروریست که جهت ایجاد حس ملی و همبستگی اجتماعی خاطره های مشترک تاریخی وگذشته معنوی ملت ایران را بگونه ای بیان کنیم که مایه پیوند همه اقوام ایرانی درکلیتی بنام هویت ملی ایرانی گردد.

همچنین باتوجه به این مقوله که هویت امری است سیال ، پویا وغیرثابت وازطرفی لزوم نوسازی ان در زمان های مختلف ضروریست که بخشی ازجامعه به همراه بخشی ازروشنفکری ونخبگان سیاسی ازقرائت های ناسیونالیسم دوره پهلوی که مبتنی براندیشه نژاد گرایی ،دیگرستیزی ،اسلام ستیزی ،گذشته گرایی کینه توزانه واقتدارگرایی است باید فاصله بگیرد وازان جدا شود .وبه بازتعریف ناسیونالیسم ایرانی که وحدت بخش ، مدنی ، دمکراتیک واینده نگرباشد مبادرت نماید . درشرایطی که وضعیت امروزخاورمیانه تداعی کننده جنگ های مذهبی وقومی سی ساله اروپا درسالهای 1618 الی 1648 می باشد وهویت های مرگباروتکواره گرا روزانه جان صدها انسان بیگناه را ازبین می برد ضروریست که تمام نیروهای روشنفکری وهمه کسانی که ارزوی امنیت ،ارامش ووحدت ملی وسرزمینی ایران را دارند ازبازتولید گفتمان ناسیونالیسم کورنژادی وقومی درجامعه نگران وباان به مبارزه برخیزند .وبراین باورباشیم که هرایرانی میتواند ضمن حفظ هویت ملی خود دارای وابستگی های گوناگون ومتکثری باشد ومی توانیم به شیوه های بسیارمتفاوت وبراساس تساهل ، مدارا وتسامح بایکدیگرتعامل وزیستی صلح امیزداشته باشیم وبه فرزندانمان بیاموزیم که تفاوت ما درتنوع ماست .

عبدالرضا نواصری

 

پی نوشت :

1-ارنست رنان ، ملت وحس ملی ، نشراگه ، 1391 ، ص47

2-مهرزاد بروجردی ، تراشیدم / پرستیدم / شکستم ، نشرنگاه معاصر، 1389 ، ص 25

3-همان جا ، ص 25

4-ارنست رنان ، ملت وحس ملی ، نشراگه ، 1391 ، ص94 5-نگاه کنید به مصاحبه دکتردینانی درمورخ 8 فرورددین 1390 وسخنرانی دکترجواد طباطبایی دردومین سمپوزیوم ایران وقفقازماهنامه درفش فروردین 1395 ومصاحبه ایشان باماهنامه مهرنامه شماره 29

منابع :

1-ارنست رنان ، ملت / حس ملی / ناسیونالیسم ، نشراگه ، 1391

2-مهرزاد بروجردی ، تراشیدم / پرستیدم / شکستم ، نشرنگاه معاصر 1389

3-احمد اشرف ، هویت ایرانی ، نشرنی ، 1395

4-محمد توکلی طرقی ، حکمت تمدنی (گزیده اثاراستاداحسان یارشاطر ) ، نشرپردیس دانش ، 1395

5-محمد قوچانی ، مقاله راه چهارم ، ماهنامه سیاست نامه شماره یک ، 1395

6- ماهنامه مهرنامه شماره ششم ، ابان 1389