جفا به جلگه! (حکایت تشنگی تقدیری یک سرزمین پر آب) / محمد دورقی

در خوزستان، اگر روزی از روزهای تابستان مسافری*، تصویر رقص جنونی سراب بر جاده های تفتیده ، آن چنان تو را غرق بهت و بغض و ناباوری می کند که ممکن است لحظاتی، ناخودآگاه، فرمان ماشین را رها کنی و برای تعزیت این مشهد و منظر فجیع ، دو دستی بر سر بکوبی و چون […]

در خوزستان، اگر روزی از روزهای تابستان مسافری*، تصویر رقص جنونی سراب بر جاده های تفتیده ، آن چنان تو را غرق بهت و بغض و ناباوری می کند که ممکن است لحظاتی، ناخودآگاه، فرمان ماشین را رها کنی و برای تعزیت این مشهد و منظر فجیع ، دو دستی بر سر بکوبی و چون مصیبت زدگان ، بی هیچ کلمه و حرفی به تماشای طبیعت غرق شده در امواج سرکش ماسه های روان بنشینی و به اشارات یاری خواه انگشتان بی رمق این غریق مایوس چشم بدوزی و از اینکه نمی توانی او را از دل موج های شن و ماسه بیرون بکشی و احیا يش کنی، غصه دار می شوی.

139405191010528735850123

باد گرم همچون نفس ملتهب اژدهایی افسانه ای در دشت های خشک خوزستان تنوره می کشد. لایه های شن بر هم می لغزند و تا چشم کار می کند تباهی و تفتیدگی امتداد یافته است.مرگ ، تمام رخ و پرهیبت روبه رویت می ایستد و با وقاحت و دریده گی در چشمان متحیرت خیره می شود. له له مدوام دشت های عطش زده ، رویاهایت را له می کند و حیران و سردرگم از خودت می پرسی چرا این آفتابی که در اردبیل و شهرکرد آن قدر مهربان و ملایم به انسانها لبخند می زند و طبیعت را مادرانه و با ملاطفت در دامان خود می پرورد در اینجا این قدر غضبناک و آتشین مزاج شده است!؟

از خودت می پرسی نکند بی آنکه بدانی و بشنوی در صور اسرافیل دمیده شده باشد و روز محشر فرا رسیده و این دشت سوزان ، قسمتی از آن دوزخ موصوف در آموزه های دینی مان باشد ؟ متحیر می شوی که نکند همین الان مردانی و زنانی پیچیده در شولای کفن ، کارنامه بدست از شن های روان دو طرف جاده بیرون بیایند و این دشت عطش زده در یک آن ، صحنه شگفتانه آن نشور موعود شود. تا چشم کار می کند آفتاب با تعهدی مثال زدنی در کاربرشته کردن بی وقفه انسان و نبات و جماد است و دشنه داغ ِ پرتوهای آن در پهلوی دشت فرو رفته است.

در خوزستان اگر روزی از روزهای تابستان مسافری، مراقب خیزابه های خیالت باش تا به شبیه سازی ناگزیر جهنم و جغرافیا مشغول نشوی و سُرب سراب در حلقوم لحظه هایت ریخته نشود . در خوزستان اگر روزی از روزهای تابستان مسافری ، دشت های صلیب بر دوش از جلجتای جفا پایین می آیند و شاکیانه و تظلم خواه ، رد تازیانه خشکسالی را بر تن رنجور خود نشانت می دهند. دادگسترانه به آه رودهای بی رمق و نخل های نحیف گوش بسپار و همسرایانه ، با مزامیر مویه ناک ماهیگیران تالاب های خشکیده ، حرمان و حسرت را زمزمه کن. اینجا پایتخت عطش است و پارلمان پریشانی این دیار در اجلاسی فوق العاده رویای ِ تباه گندم زارها و جالیزها و تالاب ها را مرور می کند. تا ده ، پانزده سال قبل یکی از نامحتمل ترین تصاویر که حتی در ذهن بدبین ترین افراد هم نمی توانست نقش ببندد، تصویر خوزستان کویری بود. حتی متفاوت اندیش ترین افراد هم فکر نمی کردند در عرض یک دهه ، رنگ نقشه استان خوزستان در کتاب های جغرافیا از سبز روح نواز به زرد بیمارگونه و دل آزار بدل گردد . آیا این فاجعه بزرگ که ابعاد دهشتناکش همچنان نامکشوف است و رخ مخوفش را به تمامی به این مردم خشکیده رویا و سرد نفس عرضه نکرده است فقط و فقط ناشی از خسیسی و تنگدستی آسمان است یا جفا و اجحاف و بی مبالاتی مسئولان نامسئول زمینی هم در آن دخیل است؟ مگر ممکن است یک طرفت کارون وکرخه باشد ، یک طرفت جراحی و زهره و در دیگرمناطقت دز و مارون و اروند و بهمنشیر در جریان باشند.

اما عملا در جزیره ای ازتشنگی باشی و عطش بر داربست نگاهت شکوفه کند و گرد و غبار ، سُرمه سرمدی چشمان مردمانت گردد؟ مگر ممکن است شهره به “نیشکر” باشی و نام آور به “نرگس” و “نخل” ولی جز خاک و خاشاک و خسران از مزارع بلاخورده و بایرت برداشت نشود؟ آیا می توان تمام این اتفاقات را فقط به تغییرات آب و هوایی و تحولات اقلیمی منتسب کرد؟ جواب این سوال قطعا منفی ست.هر چند که تغییرات آب و هوایی و بروز پدیده خشکسالی امری قابل درک و فهم است و ممکن است گریبان هر منطقه ای را بگیرد و نمی توان کسی را در این زمینه مقصر دانست اما در دورانی که خیلی از کشورها از مساله سدسازی عبور نموده و سهم دریاها و تالاب ها و سفره های زیر زمینی و آبخوان ها را از بارش ها و منابع سطح الارضی محفوظ نگه می دارند و مورد توجه قرار می دهند، ساخت این همه سد و خشکاندن تالاب ها و و منابع آبی تحت الارضی و بی رحمی به طبیعت در خوزستان مساله ای است که نمی توان نقش مسئولین متهور و بی مبالات را در ایجاد آن نادیده گرفت.

متاسفانه در هیچ دوره ای از دوره های مجالس شورای اسلامی چنین مساله بزرگی موضع اهتمام نبوده است و نمایندگان استان نتوانستند از جایگاه پرقدرت خود و از بُعد نظارتی و تقنینی مجلس برای اثرگذاری روی این نسل کشی آشکار استفاده کنند. توالی دوره های یک مجلس منفعل و یک مجلس بی سواد و ظهور وندالیسم احمدی نژادی فرصت مناسبی بود تا متهورین تمامیت خواه با نادیده انگاری اخطار کارشناسان و دلسوزان ، خطرناک ترین دست کاری ها را در اقلیم خوزستان انجام دهند. انفعال و بی خبری نمایندگان، غیبت و غفلت نهادهای مدنی، عقب نشینی و انزوای نخبه گان و مردمی که حتی از طرح مسایل عمومی مربوط به محیط زیست نیز به خاطر ترس از اتهامات اجتناب می کنند، همه و همه زمینه را برای تطاول به طبیعت و دستکاری مخرب در محیط زیست خوزستان فراهم کرد و رییس جمهوری که از قطعنامه های الزام آور بالاترین مرجع حقوقی- سیاسی بین المللی یعنی سازمان ملل متحد واهمه ای نداشت.

طبیعتا اخطار کارشناسانه چند کارشناس و مسئول محلی نمی توانست مانع تصمیمات شتابزده و نسنجیده اش بشود و بدین ترتیب در نیمه شب خواب عمیق مجلس و لالایی شیرین فرهیختگان و خروپف خواص و در سایه سار سوداهای دن کیشوتی آن مرد که کارشناس کارشناسان بود سدی ساخته شد به نام سد گتوند که ظاهرا ماموریت جنبی اش آن بود که کارون را آنقدر شور کند که از نظر شوری بیشترین شباهت را به خلیج فارس داشته باشد و سرانجام مردی که دو سوم دوران ریاستش را صرف نفی هولوکاست کرده بود، خود مسبب هولوکاستی بزرگ و فجیع شد. با اینکه اکثر نقاط کشورمان از کمبود باران رنج می برند اما اتفاقی که در خوزستان افتاده است فراتر از کاهش بارش است. ما توهم توطئه نداریم اما مبتلا به سندرم سادگی هم نیستیم و نمی توانیم براحتی بپذیریم که آسمان یک روز صبح سرخوشانه از خواب برخاست و با همدستی ابرها تصمیم گرفت که دیگر در استان ما نبارد.نمی توانیم بپذیریم که اقلیم ما بطور طبیعی و بدون دخالت بشر در عرض یک دهه آن چنان تغییر کند که از سوزان ترین صحراهای آفریقا هم خشک تر و گرم تر شود. از خودمان می پرسیم به جرم غنی سازی کدامین کاستی ، آسمان تحریم مان کرده و چک ابرهایمان برگشت می خورد؟ آیا ما خوزستانی ها دچار تادیب ویژه آسمانی شدیم و این تنگناهای تاب نیاوردنی بخشی از فرایند مقرر برای تنبه ماست؟

چه سخت و چه گزنده است وقتی از یک طرف عده ای مسئول جاهل و جاه طلب طبیعت و زیست محیطت را با ندانم کاری ها مختل می کنند و موجب رنج و محنت مردمانت می شوند و از طرف دیگر عده ای دُگُم و متحجر تریبون دار این بلایای محیطی را به افزایش گناهانت نسبت می دهند. البته این واعظان ، پر بیراه هم نمی گویند. ما هم در این بین کم مرتکب گناه نشده ایم. گناه ما خوزستانی ها مدیرناپروری و سهم ناچیز در قدرت و مراکز لابی گری ست. گناه ما این است که هم ساده ایم و هم به ساده ترین ها قانعیم . گناه ما این است که نردبان ناله هایمان از آستانه شنوایی مسئولان کوتاه تر است و کسی را نداریم که در پایتخت ، دردهای هزار رنگ مان را با زبانی ساده برای زمامداران ترجمه کند. سهم ما از مردان پایتخت ، دو نظامی بازنشسته است که فکر و ذکر یکی شان معطوف به امنیت است و دیگری هر روز به شکل و هیاتی در می آید . یک روز نظامی ست و دیگر روز اقتصاد دان و در این مدت این دو نفر برای تحقق مطالبات استان نتوانستند عزم و توانایی کافی از خود نشان دهند .از طرفی تند و تیزترین واکنش نمایندگان ما در مقابل این فجایع زیست محیطی در این مدت ، یک ماسک زدن نمادین بود که در مجلس حسی بیشتر از حس سخره گی به بار نیاورد .از نقطه نظر اینجانب مطالبات معقول و موثر در این زمینه می تواند شامل موارد ذیل باشد:

1- تلاش برای تشکیل یک کمیسیون زیست محیطی در مجلس شورای اسلامی با محوریت نمایندگان خوزستان و اصرار عالمانه و قانونمدارانه و غیر عصیانی بر اصلاح آن چه که به ناحق بر طبیعت خوزستان وارد آمد.

2- توقف عملیات آبگیری سد گتوند و تلاش برای تخلیه آب این سد که در اثر تماس با کوه های نمکی شور شده است و پتوهای رسی هم نتوانسته است ایزولاسیون کافی برای جلوگیری از ورود نمک به آبها ایجاد کنند.

3- تشکیل یک کارگروه فنی متخصص و با تجربه در استانداری خوزستان برای نظارت بر انجام پروژه ها ، حساسیت بر انتخاب شرکت های مجری و شرکت های مشاور و برجسته کردن الزامات زیست محیطی پروژه ها و پایش مستمر تطبیق این الزامات برای پروژه ها.

4- تعامل خوب و سازنده بین نمایندگان استان ، مطبوعات و اصحاب رسانه و مردم. نمایندگان باید با درایت و حساسیت و با همگرایی و تعامل نزدیک ، مسایل استان را پیگیری کنند و از انجام کارهای نمادین و نمایشی برای مقابله با پدیده های جدی و خطیر اجتناب کنند. در این مواقع طرح استانی مسایل و اجتناب از طرح شهرستانی و مطالبات انفرادی بسیار موثر است.

خوزستان در حال سپری کردن یکی از حادترین و خطرناک ترین بحران های زیست محیطی ست. ضروری است که ظریفی سر برآورد و با ظرافت با طبیعت ما مذاکره کند در مقابل ما حاضریم هر برجامی را که سلامت محیط زیست مان را تضمین کند بدون قید و شرط اجرایی کنیم.و در پایان، در خوزستان اگر روزی از روزهای تابستان مسافری حتما از صحنه مرگ نخل های نبات ساز آبادان و شادگان که در اثر پیشروی آبهای شور در حالت ایستاده تسلیم مرگی تلخ شده اند، عکس بگیر. با این عکس های تراژدیک می توان نمایشگاهی با این عنوان برپا کرد: نسل کشی آن مرد که کارشناس کارشناسان بود.

پایان- مرداد 94

٭ اگر روزی از روزهای تابستان مسافری با عنوان کتاب نویسنده ایتالیایی، ایتالو کالوینو ، “اگر شبی از شب های زمستان مسافری”، مشابهت دارد و این مشابهت بصورت ناخودآگاه پیش آمده است.