اسلام و تجدد زندگی/ دکتر سعيد آذرشب

اشاره:پيرامون مساله مدرنيته و تبعات آن براي جهان و جهانيان، مباحث و سخنان بسياري از سوي فلاسفه و دانشمندان غرب وشرق مطرح گرديده است و نقد کارکردها و تبعات مدرنيسم تنها مختص عالم شرق با تمدن هاي ديني نيست. در عالم غرب که خود مهد مدرنيته است، فلاسفه و دانشمندان بسياري، حتي با تفکر غيرالهي، […]

اشاره:پيرامون مساله مدرنيته و تبعات آن براي جهان و جهانيان، مباحث و سخنان بسياري از سوي فلاسفه و دانشمندان غرب وشرق مطرح گرديده است و نقد کارکردها و تبعات مدرنيسم تنها مختص عالم شرق با تمدن هاي ديني نيست. در عالم غرب که خود مهد مدرنيته است، فلاسفه و دانشمندان بسياري، حتي با تفکر غيرالهي، در مقال اين پديده ايستاده و در نقد آن سخن رانده و قلم زده اند ؛ که متفکرين پست مدرن، از آن جمله اند.در ميان دانشمندان و متفکرين اسلامي نيز، پيرامون برخورد دو مقوله دين و مدرنيسم نظرات مختلفي مطرح شده است که مي توان آنها را به سه قسمت عمده تقسيم نمود:

“از آغاز ارتباط و تعامل ما با غرب، عمدتا دو ديدگاه درباره نسبت جامعه با “تجدد”، مطرح بوده است. يکي غربي شدن بدون قيد و شرط که از سوي روشنفکراني چون تقي زاده اعلام شد، و ديگري ديدگاه “تفصيل و تفکيک” بين وجه مادي و مکانيکي تجدد با وجه فرهنگي و معنوي آن؛ بدين معني که اخذ وجه مادي و ابزارها و ساختارهاي معيشتي تمدن غرب را مفيد و بلکه لازم مي داند اما وجه اعتقادي، فرهنگي و اخلاقي آن را مردود مي شمارد. اين ديدگاه با مرحوم سيدجمال الدين اسدآبادي، آغاز و تا به امروز همچنان از سوي عموم انديشمندان و متفکرين مسلمان، بر آن پاي فشرده مي شود. ديدگاهي که نمي پذيرد تجدد و تمدن غرب را به عنوان يک مجموعه مرتبط و کليتي با روح واحد، مورد بررسي و مطالعه قرار دهد.اما علاوه بر دو ديدگاه ياد شده، تلقي ديگري از تمدن جديد وجود دارد که در مقام تحليل نظري، قايل به تفکيک و تجزيه تمدن جديد نيست و آن را کليتي با روح و جان واحد مي بيند، و تخطئه وجوهي وتصويب وجوهي ديگر از تجدد را، غير واقعي واشتباه مي داند اين ديدگاه، نسبت بين اسلام و تجدد را تعارض به نحو کلي و ماهوي مي بيند و صرف تشابه جزيي درپاره اي از امور را، دليل وحدت و حتي تفاهم بين اين دو نمي داند.در این راستا دکتر سعید آذر شب با هدف تبیین رابطه اسلام و تجدد نوشتاری کوتاه ارسال نموده که با هم مطالعه می کنیم:

موضوع مذهب و بيشرفت بيش از آن كه براي مسلمين مطرح باشد، براي بيروان ساير مذاهب مطرح بوده است.بسياري از روشنفكران جهان ، مذهب را فقط از آن جهت ترك كرده اند كه بنداشته اند بين مذهب و تجدد زندكي ناسازكاري وجود دارد و لازمه دينداري ، سكون و مبارزه با تحرك و تحول است. در ميان مذاهب مختلف هيج مذهبي ، مثل اسلام در شؤون مختلف زندكي مردم مداخله نكرده است.به همين علت مسأله تجدد زندكي در رابطه با اسلام اهميت ويزه اي بيدا مي كند.

اسلام همان طور كه جكونكي رابطه بندكان با خدا را مطرح كرده ، خطوط اصلي روابط انسانها و حقوق و وظايف متقابل آنها را نيز بيان كرده است به طوري كه باعث برانكيخته شدن تحسين و تمجيد بسياري از دانشمندان خارجي كه اسلام را از نظر قوانين اجتماعي مورد مطالعه قرار داده اند، به خاطر قابليت انطباقش با بيشرفتهاي زمان شده است.جنان كه “برناردشاو” مي كويد: به نظر من اسلام تنها مذهبي است كه استعداد توافق و تسلط بر حالات كوناكون و صور متغير زندكي و مواجهه با قرون مختلف را دارد.به عقيده ايشان اكر مردي جون محمد(ص)صاحب اختيار دنياي جديد شود ، به كونه اي در حل مسائل و مشكلات دنيا توفيق خواهد يافت كه صلح و سعادت را كه آرزوي بشر است تأمين خواهد شد. اسلام ، هم با جمود مخالف است هم با جهالت.قرآن كريم ، اجتماعي را بي ريزي مي كند كه دائما” در حال رشد و توسعه باشد.خطري كه متوجه اسلام است از هر دو كروه مي باشد.زيرا از طرفي جمودها و خشك مغزيها نسبت به جيزهايي كه ربطي به دين اسلام ندارد بهانه اي به دست جاهلين مي دهد كه اسلام را مخالف تجدد به معني واقعي بشمارند و از طرف ديكر تقليدها و غربزدكي ها و اطاعت كوركورانه از قوانين مدني و اجتماعي و ديكر آداب غربي ها ، بهانه به دست جامدها مي دهد كه هر وضع جديد را با جشم بدبيني بنكرند و آن را خطري براى دين و استقلال و شخصيت اجتماعي ملتشان به شمار آورند و در اين ميان آن كه بايد غرامت هر دو طرف را ببردازد اسلام است.

منابع:

ويل دورانت ، لذات فلسفه ترجمه عباس زرياب خويي.

مطهري نظام حقوق زن در اسلام .مطهري مقام زن