فضیلت انگیزه!

فیلم “معلم دهکده” از ساخته هاى بسیار زیباى هنگ کنگ در سال دو هزار و پانزده است فیلمى که با ریتمى بسیار آرام و دلنشین به مقوله بسیار مهم ساختار آموزشى در جوامع شبه سرمایه دارى و آسیبهایى که خانواده هاى فقیر در زمینه آموزشى و حتى اجتماعى مى بینند را بازنمایى مى کند .لوى […]

فیلم “معلم دهکده” از ساخته هاى بسیار زیباى هنگ کنگ در سال دو هزار و پانزده است فیلمى که با ریتمى بسیار آرام و دلنشین به مقوله بسیار مهم ساختار آموزشى در جوامع شبه سرمایه دارى و آسیبهایى که خانواده هاى فقیر در زمینه آموزشى و حتى اجتماعى مى بینند را بازنمایى مى کند .لوى واى هونگ معلمى با بیست سال سابقه است

اما اینک مى بیند که ساختار آموزشى بیش از آنکه به توانمندیهاى دانش آموزان بپردازد در گیر مناسبات و داد وستدهاى اقتصادى است و صندلى هاى مدارس خاص، توسط خانواده هاى ثروتمند پُر شده است تحمل این وضعیت براى لوى سخت مى شود و استعفاء مى دهد همزمان از وجود مهد کودکى در روستاى یون تین مطلع مى شود که بدلیل نبود معلم و اینکه فقط پنج دانش آموز دارد در آستانه تعطیلى است خانواده این پنج دانش آموز ،بدلیل فقر نمى توانند بچه هاى خودرا به مهد کودک دیگر ى منتقل کنند زمانى که لوى داوطلبانه به این مهد کودک مى آید متوجه مى شود دانش آموزان ماسک هایى به صورت هاى خود زده اند شبیه ماسکهایى که ما در اهواز بهنگام آلودگى هوا مى زنیم اما هواى روستاى یون تین بسیار پاک و باصفاست د

انش آموزان این مهد کودک به معلم جدید شان مى گویند به این جهت ماسک مى گذارند تا باقى اهالى روستا آنها را نشناسند ومتوجه نشوند که از خانواده هاى فقیر آمده اند زمانى که ساختار طبقاتى به نظام آموزشى تسرى پیدا کند براى دانش آموزان خانواده هاى ضعیف ، مدرسه ، محیط دلچسبى نخواهد بود لوى کم کم متوجه مى شود محیط مدرسه ، بخشى از مسأله است و مى بایست به محیط ناراحت خانواده هاى فقیر نیز توجه کند بخصوص آنکه اگر تعداد دانش آموزان به کمتر از پنج نفر برسد طبق قوانین ، مهد کودک تعطیل خواهد شد . خانواده جنى و کتى پول سرویس مدرسه را ندارند ؛کاکا دیگر نمى خواهد به مدرسه بیاید چون پدر فلج و بیکارش ،مدام با مادرش دعوا مى کند؛سیوشت ،ناچار است مثل آدم بزرگها به پدرش کمک کند چون مادرش آنها را ترک کرده است ؛چوچو ،دچار ترسهاى هیستریک است چون پدر و مادرش را در تصادف از دست داده است .

این معلم دلسوز و فداکار ، از جان و دل مایه مى گذارد و تمام این مشکلات را سر و سامان مى دهد و مهد کودک را سر پا نگه مى دارد و اینک این مهد کودک که در آستانه تعطیلى بود شصت دانش آموز دارد و خانواده هاى روستاى یون تین متحول شده اند. این فیلم زیبا ، بر اساس داستانى واقعى ساخته شده است و ایکاش اینگونه داستانهاى واقعى ،بوفور در دنیاى ما یافت مى شد . اما اغلب ، اینگونه نیست و بجاى معلم با انگیزه اى مثل لوى هونگ ، معلمانِ از سر ناچارى و بى انگیزه را به مناطق و روستاهاى محروم مى فرستند که برخلاف نقش تحول ساز لوى ،بخشى از مشکل مى شوند . شکاف آگاهى ،واقعیتیست که نمى توان نادیده گرفت .داراها ،فرزندانشان را به مراکز آموزشى مناسب مى فرستند و بدلیل برترى اقتصادى و ارتباطى، دسترسى فرزندانشان به فرصتهاى اجتماعى و اقتصادى را تسهیل مى کنند و از آنطرف ندارها در ساختار نامتوازن آموزشى ، از دسترسى به فرصتهاى خوب باز مى مانند و در این معادله ،فقط انسانهاى دلسوز هستند که مى توانند توازن بخش فرصت ها باشند .

خالد لویمی