بوفالوی آمریکایی و ماهی صبور آبادانی!

قرار است، در بعضی از ایالت های آمریکا که در زمانهای نه چندان دور جولانگاه بوفالو و حرکت گله ای و غریو مانند آنها بوده، و بر اثر شکار و از بین رفتن محیط طبیعی و زیستگاه آنان تعدادشان به شدت کاهش پیدا کرده ، با تخصیص بودجه دولتی و یک برنامه مدون مجددأ نسبت […]

قرار است، در بعضی از ایالت های آمریکا که در زمانهای نه چندان دور جولانگاه بوفالو و حرکت گله ای و غریو مانند آنها بوده، و بر اثر شکار و از بین رفتن محیط طبیعی و زیستگاه آنان تعدادشان به شدت کاهش پیدا کرده ، با تخصیص بودجه دولتی و یک برنامه مدون مجددأ نسبت به افزایش و ایجاد یک فضای مطلوب برای افزایش تعداد آنان گام برداشت، استدلال سیاست پردازان محیط زیست منطقه ای آن است، که از بین رفتن یا کاهش شدید گاومیش های وحشی یا همان بوفالوی غربی موجب میگردد که نسل بسیاری از حشرات و به تبع آن برخی از گونه های پرندگان ازبین برود؛ شاید پرسیده شود که بین بوفالو و پرندگان چه ارتباط ارگانیکی وجود دارد؟

بله؛ در اکوسیستمی که هزاران سال طول کشید که اجزائش با هم مچ شده اند، بین شکفته شدن غنچه گُل و آواز صبحگاهی یک خروس نیز باید دنبال پیدا کردن یک رابطه باشیم.بطور خلاصه که در این نوشته قابل ذکر است،گویا حرکت جمعی گاومیش هاو فرو رفتگیهایی که در زمین از دست و پاهای آنان ایجاد میشود، و فضولات آنها محیط مناسبی برای حشرات ایجاد و باعث کشانده شدن برخی از پرندگان که غذای خود را از حشرات تأمین میکنند، میشود و این چرخه آن منطقه را حتی سرسبز و متنوع از نظر طبیعی مینماید، یعنی اینکه بشر سعی دارد با صرف هزینه و زمان مجددا طبیعت را بحال خودش برگرداند، و فهمیده است، فجایع طبیعی بسیار کمتر از خرابی‌هایی که بر اثر دست کاری در اکوسیستم طبیعی ایجاد کرده است.

این طرف دنیا و در منطقه ای که باز هم نه در زمانهای دور جلگه خوزستان نامیده میشد،گویا دوباره ‌، استخاره!!در باره سد سازی خوب در آمده و قرار است، سد چوئبده ساخته شود، سدی که حسب اظهار نظر برخی کارشناسان حداقلش آنست که دیدار با ماهی صبور آبادان را به روز قیامت موکول میکند، و حتما عواقب بسیار دهشتناکی را مثل مصیبت های سایر سدود ایجاد میکند، اکنون دیگرفقط، گاومیش های اهلی و نجیب منطقه رفیع با آن کمرهای سلاخی شده از تشنگی و خشکی هور، حسرت هم کیشان وحشی خود را در آمریکا نمیخورند، بلکه ماهیان صبور طلایی رنگ و آشنای نوستالوژیک استانمان دلشان برای آبادان محصور در بیچارگی که منطقه آزاد میخواننش تنگ میشود.

فاضل خمیسی