خوزستان ؛ جهش در تعداد زنان بی سرپرست و بدسرپرست!

وقتی با بررسیهای مقایسه ای و مکرر سر و کار داشته باشیم، مواردی که مقادیر آنها از مشاهدات ماقبل خود بزرگتر یا کوچکتر هستند، بیشتر مورد توجه قرار می گیرند که به مقادیر رکوردی معروفند. در دنیای مدیریت اعم از اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی معمولا ترکیب و سازه رکوردها از جنس مقاوم بوده و تنها […]

وقتی با بررسیهای مقایسه ای و مکرر سر و کار داشته باشیم، مواردی که مقادیر آنها از مشاهدات ماقبل خود بزرگتر یا کوچکتر هستند، بیشتر مورد توجه قرار می گیرند که به مقادیر رکوردی معروفند. در دنیای مدیریت اعم از اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی معمولا ترکیب و سازه رکوردها از جنس مقاوم بوده و تنها در صورت سستی و رخوت مدیران و ناتوانی در نگه دارندگی آنها، رکوردها در جهت منفی بشدت می شکند و ریز ریز می شود. از جمله معیارهای ارزشیابی مدیران می توان به رکورد شکنی مثبت یا منفی آنان اشاره کرد.‌ مثلاً اگر رتبه آموزشی خوزستان که در انتهای لیست استانهای کشور قرار دارد و یک رکورد منفی برای مجموعه مدیریت آموزش و پرورش استان تلقی می شود، به وسط لیست کشیده بشود یا مقداری بهبود یابد، در این حالت رکورد منفی سابق در هم می ریزد و نوع مثبت جای آن را می گیرد که اتفاقی ارزنده است. چنانچه گفته شد ارزشیابی مدیران از طریق داده های رکوردی بهترین شیوه برای ابقاء یا عزل مدیران است که ظاهراً این شیوه پسندیده و کاملاً علمی جایگاهی در میان مدیران ارشد و دست اندرکاران دولتی ندارد و ملاکهای نصب و عزل مدیران تابعی از متغیرهای انتفاعی یا غیر انتفاعی دیگری است که بر راقم این سطور پوشیده است.

 

گفتیم که رکورد ها از جهت کُلی به دو نوع مثبت و منفی تقسیم می شوند که سهم استان ما از رکوردهای منفی بخودی خود یک رکورد است.معاون سیاسی اجتماعی استانداری خوزستان در آخرین اظهار نظر خود، پرده از شکستن رکوردی جدید برداشت. او گفت: << مقام نخست زنان بی سرپرست و بد سرپرست متعلق به خوزستان است ! >>. زنان بی سرپرست یا بد سرپرست تحت پوشش بهزیستی خوزستان ۲۳ هزار و در تهران به ۱۳ هزار زن بی سرپرست یا بد سرپرست می رسد که اتفاقاً این امر نوعی دوگانگی و تضاد مفهومی را نشان می دهد. تهران با آن جمعیت شهری و پیرامونی و سختیهای ناشی از پایتخت نشینی در این موضوع رتبه دوم را از آن خود می کند و خوزستان با نسبت بسیار کمتر جمعیتی رتبه نخست این آسیب بزرگ اجتماعی را به خود اختصاص می دهد.

قطعا این تعداد از زنان بی سرپرست و بد سرپرست همه زنان مشمول این تعریف نیستند و بسیاری از آنها به دلایل مختلف وارد در این آمار نشده اند، با این وجود این سئوال مطرح می شود که همین شخص مسئول که در حیطه عملکردی خود ارشدترین مقام‌ دولتی در استان به شمار می روند، بفرمایند با عدد و رقم توضیح دهند که چه گامهایی در جهت کاستن از مشکلات این زنان و فرزندان آنها برداشته اند؟ به استثنای بهزیستی استان که عملاً چنین تعدادی از زنان را تحت پوشش خود دارد و در حدود توان و امکان به آنها خدمات می دهد و خدمت می کند، آیا سایر دستگاههای خدمات رسان به این دو قشر آسیب پذیر خدمات رسانی می کنند؟

آموزش و پروش در رابطه با فرزندان این زنان چه تسهیلات ثبت نامی و حمایتی را در دستور کار خود قرار داده و تا چه اندازه در این راه موفق بوده است؟ آیا دستگاه بهداشت و درمان وفق آیین نامه ساماندهی کودکان خیابان و کار که عمدتاً منسوب به این قبیل زنان هستند، عمل می کند و نیازهای بهداشتی و درمانی چنین مصادیقی را برآورده می سازد؟مسلماً اگر هر کدام از دستگاههای مستقر در استان در چارچوب قانون به وظایف خود عمل می کردند و از هر گونه رفتار سلیقه ای یا فراقانونی اجتناب می ورزیدند و به جایگاه خود به عنوان محلی برای خدمت و نه سیاسیکاری می نگریستند، بدون شک تا کنون شاهد شکستن رکوردهای مثبت می شدیم و دلهایمان با رکوردهای منفی نمی شکست.

 علی عبدالخانی