شرحی بر دیالکتیک نفت سفیدیِ اهواز!

از روزی که انگلیسی ها، رشته های نفت را در لابه لای بیابان های خوزستان بافتند و به فرموده ملکه، هندی ها بنگله ها را ساختند و قریب ۴٠ هزار نفر در روستای نفت سفید ساکن شدند تا امروز که صنعت شهرهایی چون هفتکل، مسجد سلیمان و نفت سفید به خاک سیاه بنشستند، زمان درازی […]

از روزی که انگلیسی ها، رشته های نفت را در لابه لای بیابان های خوزستان بافتند و به فرموده ملکه، هندی ها بنگله ها را ساختند و قریب ۴٠ هزار نفر در روستای نفت سفید ساکن شدند تا امروز که صنعت شهرهایی چون هفتکل، مسجد سلیمان و نفت سفید به خاک سیاه بنشستند، زمان درازی نمی گذرد. آن اندازه که پیرها هنوز می توانند خاطراتی بگویند و جوان ها در گوشه ذهنشان یادگارهایی دارند.

نفت سفید، رویایی بود در هفتاد کیلومتری مسجدسلیمان و سی کیلومتری هفتکل که دو دهه پس از این شهرها به نفت دچار شد. رویای نفت سفیدی ها با برآمدن خورشید می آغازید و با غروب آن، این شعله های سرکش بود که حتی آغل های این روستا تا کوره راه های منتهی به عنبر را روشن می ساخت. حالا اما از آن روزها زمان زیادی نمی گذرد، نفت سفید با همه غرور معاصرش تنها یک نام روی نقشه ای است که می خواهد یادآور سرنوشت تلخ نگاه صنعت محور باشد. آری صنعت، ضدّ شهر است و مبتنی بر دیالکتیک بی رحمانه ای که دارد، هویّت و مرکزیت شهر را فرو می کاهد و ناگهان شهر را از هم می پاشد. لاجرم امروز، نفت سفید تمام شد و نهایتاً می تواند سوژه فیلم های تجربی کارگردان های جویای نام و خبرنگاران جستجوگر باشد، اما سرنوشت و پایان ماجرای این صنعت شهر، در اهواز، سوسنگرد و آبادان و ماهشهر در حال تکرار است.

همه حرف اما این نیست، نامه التماسی یکی از نمایندگان استان در مجلس و پاسخ متکبرانه وزارت نفت با مضمون حواله شدن خاموشی صدها فلر نفتی سوزان در اطراف اهواز، آلوده ترین شهر دنیا را به آینده ای نامعلوم بنگرید.شهر صنعت زده اهواز با ادامه چنین نگاهی در خوش بینانه ترین حالت به ده شهری متروک و خالی از سکنه در چند دهه دیگر مبدل خواهد شد. مگر نگاه صنعت محوری که بر اهواز ما سایه انداخته و شهر ریشه دار جنوب را از محتوا تهی کرده و هویتی صنعتی و فاقد شاخص های فرهنگی و تاریخی بر آن غلبه داده را تغییر دهیم و البته این یک پوست اندازی جدّی است و روشن است جرّاحی درد دارد و شجاعت می خواهد. آیا شهری که فرزندان خود را می خورد این فرصت را به نسل جوانش می دهد که آینده اش را از نو بنویسد؟

کافی است برای دریافت پاسخ این پرسش، تاملی به درازای سه دهه داشت و از یاد نبرد، گویِ سرنوشت و طومار تقدیر اهواز در همین حوالی؛ پشت نیمکت مدرسه ای در عین دو، در صفوف نماز مسجدی در عامری، پیاده رو پاساژ مرو، طبقه چهار ساختمان شهرداری مرکز، کتابخانه دانشگاه شهید چمران، راهروهای زیرزمین استانداری و در دفتر یکی از روزنامه های محلی در امانیه، صیقل می خورد و نوشته می شود.کافی است از اهواز چند دقیقه ای برانیم و نفت سفید را ببینیم، همین.

محمد مالی