ره به معنی نبرد، آنکه به صورت نگرد!

عناوینی همچو سلامی، حزباوی، عامری و… عناوینی اعتباری هستند، و فاقد اصالت اند.یا آن سان که مولوی گفته بود: از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست!.این انسان و انسانیت ملاک بنیادین و اصل حسابرسی است که میتواند جامعه سنتی ما را و هرآنچه رنگ تعلق به قبیله داشته باشد، را محو و نابود سازد، […]

عناوینی همچو سلامی، حزباوی، عامری و… عناوینی اعتباری هستند، و فاقد اصالت اند.یا آن سان که مولوی گفته بود: از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست!.این انسان و انسانیت ملاک بنیادین و اصل حسابرسی است که میتواند جامعه سنتی ما را و هرآنچه رنگ تعلق به قبیله داشته باشد، را محو و نابود سازد، و محملی برای تجلی حقوق شهروندی و ایضا مسئولیت پذیری فردی در قبال عمل آدمی را محقق سازد.

در حالی که آنچه در جامعه اهوازی ما و نابع از فرم و محتوای قبیله ساطع می شود، نشانگر و شانتاژ کننده تاخر و درجا ماندن مردمی در تار و پود سنت در عصر جدید و متقدم است. که باید با نقد ذات وفق یافته سنتی، مجالی برای فرارفت از این امور و طرح جایگزینی را مدنظر قرار داد.آنچه باعث اهمیت دادن به این شیوه تبعات پذیری در قالب سنت شده است، ناشی از نگاه کم سو و عدم تفاوت گذاری میان فرد و جماعت خونی منتسب به افراد است، که سنت قبیله گری را وقیحانه به پیش می راند، و امروز به نام عبدالله سلامی و همسرشان و شاید روزی دیگر به نان فلان نخبه و جریان ساز و نویسنده و مترجم و هنرمند و… این سناریوی عهد قجری کلید بخورد!

و دوم آنکه درک معنی کارویژه امروزی نهادهای مترقی جوامع است، که از نهاد سنت قبیله گری جز به صورت نگریستن کارویژه ای دیگر ساخته نیست! و یا حتی اگر قبیله دارای کارویژه های مثبتی بود، دیگر در این تحدید معنای آن به صرف حمیت از افراد قبیله در برابر دیگر قبایل، معنای وجودی خود را از دست خواهد داد!. نگارش مطلب امروزی تنها به صرف دفاع و یا پیوستن به همه ما سلامی هستیم، نیست. بلکه دفاع از اصل انسان، و اعلام برائت از وقاحت مستتر و جاخوش کرده در دامن قبیله است! که همچو درنده ای تمام انسانها و یا تک تک آدمیان را به نظاره نشسته است، که مبادا برادرم، پسر عمویم و… اشتباهی مرتکب شود، و قرعه کار به نام من انسان عاری از گناه رقم بخورد، و سلامی ها و … طعمه چنین جانور عهد حجری شوند!

در آخر باید افزود این عناوین اعتباری و فامیل های رنگارنگ دال بر شرافت و یا حقارت آدمی نیست. آنچه باعث حقارت آدمی می شود، نگریستن در چشم آدمی است که گناهی اینچنین مرتکب نشده بیندازی و دست تنفر از کار باز نداری، و بدتر از آن که کهنسالان و خاصتا در چشم زنان بنگری و ادعای…

 

هادی حزباوی

پ ن ۱- عنوان مطلب برگرفته از شعر (پنداشت) هوشنگ ابتهاج:
ره به معنی نبرد آن که به صورت نگرد
سایه گفتند که صوفی ست به جانِ تو که نیست.

پ ن ۲: دکتر سریع القلم باور دارد که مردم ایران افکار مدرنی دارند، لیک فاقد شخصیت مدرن.و این بدان معناست که در قبایل عربی استان افراد نخبه ای وجود دارند، که ایکاش برخلاف فرموده سریع القلم، علاوه بر افکار مدرن، شخصیت مدرن خود را بروز دهند و علاوه بر تقبیح اینگونه پدیده های شوم (ثار من اهل و عمام المطلوب)، مانع از طرح آن درقبایل خود باشند.