فصل پنجم “صبح نوشته های” استاد محمد چوپان (اردیبهشت نامه)

اول اردیبهشت سالروز آسمانی شدن «شاعر رنگها» ، زنده یاد،سهراب سپهری است.پیام امروز را به عشق سهراب و این شعرش که مرامنامه زندگی من است، تقدیم دوستان مهربانم میکنم : من مسلمانم. قبله ام یک گل سرخ. جانمازم چشمه، مهرم نور. دشت سجاده من. من وضو با تپش پنجره ها می گیرم. در نمازم جریان […]

اول اردیبهشت سالروز آسمانی شدن «شاعر رنگها» ، زنده یاد،سهراب سپهری است.پیام امروز را به عشق سهراب و این شعرش که مرامنامه زندگی من است، تقدیم دوستان
مهربانم میکنم :
من مسلمانم.
قبله ام یک گل سرخ.
جانمازم چشمه، مهرم نور.
دشت سجاده من.
من وضو با تپش پنجره ها
می گیرم.
در نمازم جریان دارد ماه ، جریان دارد طیف.
سنگ از پشت نمازم پیداست:
همه ذرات نمازم متبلور شده است.
من نمازم را وقتی می خوانم
که اذانش را باد ، گفته باشد
سر گلدسته سرو.
من نمازم را پی تکبیره الاحرام علف می خوانم،
پی قد قامت موج.
کعبه ام بر لب آب ،
کعبه ام زیر اقاقی هاست.
کعبه ام مثل نسیم ، می رود باغ به باغ ، می رود شهر به شهر.
حجر الاسود من روشنی باغچه است.
* سلام دوست نازنین من…همواره ، قبله ات یک گلسرخ… ،تربت نمازت ، نور…. ،و دشت ، سجاده مهربانیت باد.

سه شنبه اول اردیبهشت ۹۴
©چوپان©

******************************************************

اگر باور کنیم که :

خدا مرهم تمام دردهای ماست,آنگاه خواهیم دید که هر چه عمق خراشهای وجودمان بیشتر باشد ,یاد خدا هم برای پر کردن آن زخم ها , در وجودمان , بیشتر فرو خواهد رفت و جای خواهد گرفت……. این همان راز تحمل این روزهای سخت امتحان ماست که دوباره , زمان قصه پر غصه ی شهیدان را در گوش مان زمزمه میکند..!…و اینگونه است که درفراق جانسوز دهمین خورشید بیداری , یعنی “هادی امت”و یاران شهیدی که”جنت مکان”شده اند , یعنی “هادی” و “روزبه” , دگرباره برای التیام زخم دل خویش , به مرهم صبر و شکیبایی که هدیه خداست , دلخوشیم…سلام دوست شکیبای من….سوگت تسلیت , روزگارت آکنده از یادخدا و عطرشهیدان , و مرهم صبر خداوندی , التیام همواره ی دردهایت باد.

چهارشنبه ۲ اردیبهشت ۹۴
@چوپان@

***********************************************************

فراموش کردن یاد آنانکه دوستشان داریم ،ممکن نیست

فراموش کردن یاد آنانکه دوستشان داریم ،ممکن نیست , حتی در عصر یخ زده ی عاطفه و احساس…ماندگاری دوستی ها , نتیجه قدرت بی پایان عشق است ،حتی بی کلام ,حتی باسکوت…باز پنجشنبه ای دیگر….بازهم سیل خاطرات مهربانان سفرکرده و دنیای خلوت ما…باز هم درنگ…..بازهم اندیشه ……بازهم , صبوری….وچه تاب سوز و طاقت فرساست اولین پنجشنبه ای  که باید باور کنیم تا “حبیب” و “هادی” و “روزبه”به سرزمین خاطرات ما کوچکرده اند…..!!آنانکه که واپسین آرزویشان نیز برآورده شد تا در “شب آرزوها” هیچ آرزویی به دل نداشته باشند , حتی “شهادت”در راه خدا را…… سلام دوست آرزومند من… دست نیازت در شب استجابت دعا,پر از تحفه های ناب خدا… , بال معرفتت در شب پرواز آرزوها تا آستان کبریایی حق , گشوده …..بهره ات ازدرنگ وتفکر,افزون..ویاد همه خوبان و یاران , زینت بخش لحظه هایت باد.

پنجشنبه ۳ اردیبهشت ۹۴
©چوپان©

*****************************************

یا صاحب الزمان…

خوشا به حال “زمان” که “صاحبش” تویی …! ام دوست منتظر من….آدینه ات شاد با اتمام شب آرزوها , خاتمه بخش دعاهایت ,لبخند خدا , زمزمه ی آمین صاحب الزمان و اجابت آرزوهایت باد….بگو ببینم , حالا که آن نازنین , آمین گوی آرزویت بود …!تو هم فرج اش را آرزو کردی یا نه…..؟!

جمعه ۴ اردیبهشت ۹۴
©چوپان©

**************************************

چلچراغ چشمانی که آیینه ی خداست.

یاد دوستان شهیدم سردار مظلوم ، هادی کجباف و روزبه هلیسایی

یادم هست که حضرت امام خمینی (س) در وصف شهدا، جمله ای معروف داشتند که میفرمود: «شهید نظر میکند به وجه الله»امروز در پایان لیلة الرغائب ، شبی که رایحه ی رغبت عاشقان را در دل دارد و در آدینه ای که انتظار رؤیت یار غایب میرود،داشتم به اتفاقات سخت و کمی عجیب روزهای اخیر می اندیشیدم .از یادآوری حرم امامین عسکریین و شهید حبیب جنت مکان که عبور کردم به دمشق رسیدم. ایستگاهی که عطر زینب کبری را به مشام جانم رساند.هره ی بشاش سردار شهید هادی کجباف لحظه ای از برابر دیدگان نالایقم گذر کرد. شایسته نبودم تا همراهش شوم اماچشمان نافذش مرا اسیر خود کرد و بدنبال خویش کشاند تا برداشتی دیگر از این کلام زیبای امام را به ذهنم متبادر کند….در چشمهای «هادی»میشد بدون واسطه خدا را دید…..باور کنید که بدور از اغراق ، از باور خودم حرف میزنم….نگاهش پر از نجابت بود…..پر از ادب بود….بموقع پر از صلابت بود…مهربانی ، همچون مروارید اشکهایش ، مهمان همیشه ی گوشه ی چشمانش بود….در چشمان هادی،تصویرشفاف خدا دیده میشد….

هادی پیش از شهادت غریبانه و مظلومانه اش ، و در طول زندگی مهربانانه اش نیز به وجه الله نظر کرده بود و چون همیشه به جمال رخ یار خیره بود ، لاجرم تصویر رخ یار در چشمان نجیب اش موج میزد… چشمان او انعکاس خدا بود…. رفتارش از چشمانش تبعیت میکرد تا نامش با مسماتر گردد.و تجلی هدایت دلهای مشتاق بسوی خدا باشد.به اتفاق «هادی» به دیدار«روزبه»هم رفتیم !!و عجیب آنکه با اندکی دقت،پی بردم که در همان یک چشم «روزبه» نیز ، چه خدا نمایان است…..!آخرین لیلة الرغایب این دو، کمی زودتر پدیدار شده بود ،چون دیگر وضوح خدا در چشمانشان به حد اعلا رسیده بود….!

جمعه ۹۴/۲/۴
©چوپان©

*****************************************************

خداوند بزرگ، روزی دهنده ی پرندگان است ، اما رزق شان را داخل لانه ی آنها نمی ریزد…!!بی شک آن خدای رزاق ،رزق امروز و هر روز من و تو را نیز در گوشه ای از همین عالم خاکی نهاده تا بکوشیم و به کف اش آریم و به غفلت نخوریم…..

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

اکنون که خدایی اینچنین حکیم و مهربان روزی دهنده ی ماست چه نیکوست ، تا پیمانه ی عمرمان پر نشده ،نگران روزی مان نباشیم.رزق و روزی ما ضمانت شده ی خداست.آنچه باید نگرانش باشیم ، نعمتهای اوست ، که آیا میتوانیم از عهده ی شکرش به در آییم یا نه…!!!!!

از دست و زبان که برآید ؟      کز عهده ی شکرش به درآید ؟

سلام دوست شکرگذار من…روزگارت شاد ،روزی ات فراخ، نعمتت افزون و شکر نعمتت مستدام باد.

شنبه ۵ اردیبهشت ۹۴©چوپان©

*********************************************************

هرگز فراموش نکنیم ؛

قطاری که از ریل خارج شده ، اگرچه ممکن است آزاد باشد !! اما چون چارچوب و خط مشئ مشخصی برای حرکت ندارد قطعأ راه به جایی نخواهد برد و به مقصد نخواهد رسید !!!گاهی همین پای بندی به محدوده ها و رعایت حد و مرزهاست که عامل حرکت صحیح و پیشرفت انسانهاست و نه رهایی بی برنامه و بی حساب….  سلام دوست آگاه من ….زندگی ات ، سرشار از عشق ، مهربانی ، موفقیت و حرکت هدفمند باد.

یکشنبه ۶ اردیبهشت ۹۴
©چوپان©

***********************************************************

آیا دقت کرده اید که روابط انسانها هیچگاه بامرگ طبیعی نمیمیرند ؟!بلکه به قتل میرسند و قاتل این روابط بطور عمده، بداخلاقی , خودخواهی وغفلت ماست…خداوندا یاری ام ده تا این استعدادهای بالقوه درونی که گرایش به قتل روابط من با دوستانم را دارند هرچه زودترکنترل کرده وبه گشاده رویی،دیگرخواهی و گذشت مبدل سازم.سلام دوست نازنین من….روزگارت شاد و لحظه هایت سرشار از تبدیل رفتارهای ناپسند به کردار نیکو باد.

یکشنبه ۷ اردیبهشت ۹۴
©چوپان©

**********************************************************

از جمله ویژگیهای منحصربفرد خداوند ، صفت تکبر است که هرگز ما انسانها نباید به این خصلت ، اجازه ی ورود در رفتارمان را بدهیم چون از اعتبارمان خواهد کاست……عجیب آنست که تکبر بر بزرگی و مجد خداوند میافزاید و از وقار و وجاهت فرزندان آدم می کاهد….!!پس باید افتادگی آموخت , اما نه هرگونه افتادگی را….!که برخی از افتادگیها نیز ترجمان کبر و نخوت اند…!.اش یادبگیریم افتاده باشیم.اما…. از دماغ فیل….!!سلام دوست افتاده و متواضع من…..افتادگی خداپسندانه و دوستی متواضعانه بابندگان خدا ، طعم زندگیت و دوری از تکبر ، همت همواره ات باد.

سه شنبه ۸ اردیبهشت ۹۴
©چوپان©

*******************************************

جود چیست و جواد کیست؟

جود ، فریاد رسای همدردی با همنوعان است…جواد ، التیام بخش زخمهای نیازمندان است…جود ، دروازه ورود به کرامت خداوندرحمان است….جواد ، از فقر بیم ندارد و امیدوار به فضل یزدان است…جود ، خصلت نجیبان است….جواد ، زاییده ی “رضا”یتمندی خداوندمهربان است…..آری”رضا”ی خدایی که خود را “اجودالاجودین” میخواند،در جود , کرامت و سخاوت ماست….ختم کلام آنکه , دارندگان جود و کرم ، همچون جواد الایمه ، “جواد” ند….!

امروز موسم شادمانی است. لبخند بزن و هلهله کن…….اگر علاقه داری تا میزان تأثیرت را در زندگی محتاجان بدانی ، امروز نیتی خیر کن و با دست کرم ت گره از کار نیازمندی بگشای….خدایا بما بیاموز که رضای تو همواره در اطراف ماست و مارا به این نکته معتقدگردان که”دهنده ترین دست” همیشه در دستان “گیرنده ترین دست” ، خواهدبود……. سلام دوست بخشنده من…روزت شاد , عیدت مبارک و دستان بخشنده ات همواره در دستان بخشایشگر خدا باد…

چهارشنبه ۹ اردیبهشت ۹۴
©چوپان©

********************************************************

ﺗﺎ ﺷﻮﺩ ﻃﯽ ، ﻫﻢ ﺯﻣﺎﻥ ﻭ ﻫﻢ ﻣﮑﺎﻥ         ﺟﺬﺑﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺑﺎﻳﺪ ، ﺑﯽ ﮔﻤﺎﻥ
ﻭﻗﺖ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺎﺷﺎﺩ ، ﺗﻨﮓ          ﺭﺍﻩ ﻣﻘﺼﺪ ﺩﻭﺭ ﻭ ، ﭘﺎﯼ ﺳﻌﯽ ﻟﻨﮓ

اگر فقط هر پنجشنبه در مبدأ و مقصدمان درنگ و تفکرکنیم که از کجا آمده ایم و مقصدمان کجاست؟ به یقین درمی‌یابیم.که وقت عمل مان همچون دل عاشقان همیشه تنگ خواهد بود!و پای رفتن مان با هر اندازه توشه ، بازهم لنگ …..!!بهترین همراه ما در این سفر ،«عمل صالح» است وعمل صالح یعنی عشق ورزی و مهربانی ….«عشق» به آنان که رفته اند و «مهر» به آنان که مانده اند….

سلام دوست عاشق و مهربان من……همواره دلت شاد و آرام و امروزت ، سراسر به تقکرو درنگ در مبدأ و مقصد و یاد فداکاری کسانی آراسته باد که برای آرامش ماو آیین و سرزمین مان ، سر از پای نشناخته اند ،بویژه پدر و مادر وشهیدان گرانقدرمان، بالاخص شهدای والامقام عملیات الی بیت المقدس….شهیدانی که مجاهدت شان ، سرانجام به آزادی خرمشهرمان انجامید.

پنجشنبه ۱۰ اردیبهشت ۹۴
©چوپان©

***********************************************************

باید باور کنیم که شما حضور دارید.‌‌‌…..همه جا……حتی در کنار ما…..!!آنکه غایب است و غیبت اش کبراست ، ماییم نه شما !!مایی که گناهانمان حجاب اکبر حضورمان گردیده تا رخ خورشیدواره ی شما را هرگز به زیارت ننشینیم ،یا صاحب الزمان…. سلام دوست منتظر من…روز و روزگارانت ، خوش و آدینه ات پر از ترنم دعای حضرت یار غایب ، باد.

جمعه ۱۱ اردیبهشت ۹۴
©چوپان©

***************************************************************

سه آموزگار بی همتا

مگر میتوان در ظلمت شب ،بدون چراغ راه، قصد بیابان پر از عفریت و بلا کرد ؟!در مسیر ظلمتکده ناسوت بسوی جهان لاهوت باید علاوه بر چراغ دانایی, به مردانی از جنس خدا بعنوان رهنمای راه، دل سپرد و تکیه کرد…..۳ آموزگار بی همتا :
آموزگار انسانیت : علی ع
آموزگار مهر و زندگی :پدر
وآموزگار دانایی و خرد:معلم
و امروز، چه زیبا و پرمعنا دست تقدیر، همه آموزگاران ملکوتی ما را در کنار یکدیگر نشانده….این مردان خدایی، دگرباره ما را به پای درس تعالیم آسمانی و حکمت های “مطهر” خداوندی میخوانند….“عصاره مکتب این سه آموزگار بزرگ، فقط دو جمله است :” دوستی با خالق “ و ” مهربانی با خلق ” …و چه نیازمند است زمین به علم و ایمان آموزگار اول، علی که اینک فرزندش به نیابت از او غیابأ درس محبت میدهد ….

وچه خالیست جای پدران و معلمان بزرگواری که اینک آسمانی اند اما همچنان جهان را به خاموشی سلاح و کاشتن بذر انسانیت و مهر دعوت میکنند،جهانی که دیگر شرمسار عاطفه و احساس است !!…ومن امروز چه شرمنده معلمان خویش و فرزندان شهدایم که برای دانایی و زندگی من , هستی خود و پدرانشان را فدا کردند..و چه دلتنگ آن پدرانی ام که برای فرونشاندن آتش جهل تکفیریان، ترانه خوان زندگی و چلچراغ راه خوبان شدند.“حبیب”ما و خدا….“هادی”گشاده روی ما…و “روزبه” ای که همه بهروز شدند و کامروا…سلام دوست قدرشناس من.عیدت مبارک….و روزگارت به چراغ مهر،دانش، خرد و انسانیت روشن و منور باد.

شنبه ۱۲ اردیبهشت ۹۴
©چوپان©

*************************************************************

و برخی را “وجیه”می آفریند

برخی را خدا همه چیز میدهد به جز “وجاهت”…و برخی را “وجیه”می آفریندو همه چیز می ستاند….!آنانکه وجاهت ندارند به کم قانع اند و به “زمین”بیمقدار دل می سپارند….!! و در اوج دارایی همواره ، فقیر زمین اند و نیازمند زمان !!اما وجیهان درگاهش ،همه چیز را در تملک شان دارند حتی اگر همه را از کف داده باشند ، و چون نگاهشان “زیبا”ستبه جز زیبایی نمی بینند….” ما رأیت الا جمیلا “

اینان متعلق به زمین نیستند و تمنای آسمان دارند…این “وجیهان”مقرب، از روزی که آمده اند تا روز وصل شان همیشه خریدار آسمانند ،و “رضا”ی خالق شان ،حتی به بهای خریداری “بلا” و “صبر” بر آن…! درست همانند زینب که آیینه پایداری است…..سلام دوست شکیبای من…همواره تمنایت، آسمان…مرکب تعالی ات ، صبر…..
و نگاهت به هستی و رخدادهایش ، “زیبا” باد.

دوشنبه ۱۴ اردیبهشت ۹۴
©چوپان©

*******************************************************

و دیگر هیچ….

همیشه در روابط انسانی مان باید دقت کنیم که کسی را ناخواسته نیازاریم.بسیار تلخ و دشوار خواهد گذشت بر کسیکه احساس کند همانند یک شمع ، فقط زمانی که در تاریکی قرار داریم به او احتیاج داریم و بعد با هزینه کردن یک فوت خاموشش میکنیم……!!!!!و دیگر هیچ…..سزاوار است همواره اینگونه بیندیشیم که هر شمعی در ظلمات زمان ، ضرورت آن لحظه ی ماست اما نیاز فردای ما نیز خواهد بود……وانسان عاقل هیچگاه از نیاز فردایش غافل نخواهد شد…. سلام دوست عاقبت اندیش من..اندیشه ی امروز و هر روزت ,تکریم بندگان خدا و دوراندیشی فردا باد.

سه شنبه ۱۵ اردیبهشت ۹۴
©چوپان©

**********************************************************

خدا ، دوستدار دوستداران خویش است،اوعاشق عارفانی است که عاشق اویند، ودر رابطه ی با خدا،خودش را می جویند ,ونه فقط حوایج خویش را…. !!آن مهربان بی همتا به چهره های آشنای درگاهش که دعا را ترک نمیکنند عشق می ورزد…همانان که اورا هرگز رها نمیکنند و در ناملایمات روزگار , بساط قهر با او رافراهم نمی نمایند…..کسانی که در شادی و غم هایشان سراغ “شانه دوست”را می گیرند ونه “خانه دوست” را….مشتریان بهشت ، همواره بسیاربوده اند ، آنچه همیشه کم است مشتاقان خود اویند !!خدایا بما بیاموز که نگوییم “خانه”دوست کجاست! عاقلان عاشق ، برای آرامش خود،خریدار “شانه” های توأند. سلام دوست خداجوی من…روز و روزگارت پر از لبخند رضایت و شانه های خدا , آرامش همواره ات باد.

چهارشنبه ۱۶ اردیبهشت ۹۴
©چوپان©

**************************************************

درنگ و تفکر ، نیاز تمام لحظه های زندگی ماانسانهاست.در زندگی عجیب ومدرن امروز که روابط انسانها کمی پیچیده و متفاوت تر از گذشته است ، “غفلت” ، قرین ثانیه های عمرما شده و عرصه ی حضور “درنگ و تفکر” را تنگ و تنگتر نموده است…!!!چه نیکوست که در همه حال ، نعمتهای خدا را از یاد نبرده و شکرگزار او باشیم تا نه تنها ازغافلان محسوب نشویم بلکه در زمزه ی اهل عبرت و بینش نیز ، قلمداد گردیم…..یکی از نعمتهای بیشمار الهی ، حضور کسانی است که مارا از “وادی عدم تا سرزمین وجود” ، دلیل راه بوده و ابزار رشد و تعالی ما رافراهم نموده اند…و ﮔﺎﻫﯽچه خوب است تا بیاد آوریم نعمت بی بدیل پدر و مادر را و ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ فداکاری خویش و “ﻧﺒﻮﺩن” ظاهری شان، “ﺑﻮﺩن” ما ﺭﺍ تضمین نمودند ،همچون شهیدانی ، که یادشان در دلها هرگز نمیمیرد…. سلام دوست عبرت آموز من…امروز و هر روز،شکر نعمت های خداوندی و یاد خوبانی که خدا دوست شان دارد ، چلچراغ راه هدایتت باد.

پنجشنبه ۱۷ اردیبهشت ۹۴
©چوپان©*

********************************************************

ای خورشید چهاردهم ،

کاش از دعای خیر و مستجاب شما , آنقدر میان من و گناه فاصله می افتاد که از سر شوق و انتظار ظهور ، بخوانمتان و از عمق جانم فریاد برآورم که:اگر زود هم بیایید بسیار دیر است ،یا صاحب الزمان ….

جمعه ۱۸ اردیبهشت ۹۴
©چوپان©

************************************************************

شایدبتوان با جرأت ادعا نمود ،از بزرگترین مصائب جهان امروز ما این است که گاهی گرفتار انسانهای پر مدعایی میشویم که نه سواد کافی برای حرف زدن دارند و نه شعور لازم برای خاموش ماندن….!…و چه ناپسند است اتحاد دانش اندک و حرافی بسیار در رفتارانسانهایی که پر ادعایند وبی عمل…خداوندا بتو پناه میبریم از رفتار ناپسندی که منزلت مان را در نظر مردمان میکاهد….. سلام دوست با دانش و کم حرف من..دلت شاد ، لبت خندان و گفتار و خاموشی ات همواره بجا و بگاه و منزلت ات افزون باد‌…..

شنبه ۱۹ اردیبهشت ۹۴
©چوپان©

**********************************************************

پس یادمان باشد که هرگز

در مسیر تعالی ما انسانها ، مشکلات و سختی ها بخشی جدایی ناپذیر از زندگیمان به شمار میروند که این موانع ،بنابه نگاه هرکس، به گونه ای متفاوت تفسیر میشوند.بی تردید ما انسانها توان مقابله با همه مشکلاتی که روزگار در مسیر رشد تک تک ما قرار داده است ، را داریم اما همواره برای پشت سرنهادن شان نباید توکل به خداوند را از نظر دور بداریم…..پس یادمان باشد که هرگزنگوییم : خدایا «مشکل بزرگی» دارم، بلکه باید به مشکلات گفت که من «خدای بزرگی» دارم. سلام دوست متوکل من….روزگارت شاد و برقرار ،توکل ات افزون و پایدار و نگاه پرازمهرخدایت ، همواره ماندگار باد.

یکشنبه ۲۰ اردیبهشت ۹۴
©چوپان©

************************************************************

سعادت بجز دوری از آزار خلق نیست …

جمله ای است کوتاه که براستی ارزش دارد‌ تا بارها آنرا بخوانیم و در معنایش غوطه ور شویم….!من عمیقأ باور دارم که چشمان هرکس همچون دلش حریم کبریاست و همواره باید از شکستن دل و گریاندن چشم انسانها بخدا پناه برد…..! سلام دوست جوانمرد من…همواره دلت شاد و دست و زبان و اندیشه ات ، در طاعت خدا و به دور از آزار بندگانش باد.

دوشنبه ۲۱ اردیبهشت ۹۴
©چوپان©

***********************************************

سپیده ها, سپیده ها را دریابید

امروز قصد دارم بجای پیام ، درد دل بنویسم…..باورکنید قلبم راه دستم را سد کرده است…..اجازه دهید کمی از دیروز بعدازظهر برایتان بگویم …..!دیروز عصر، ” سپیده ” دخترک نوجوانی را دیدم که به جبر زمانه و آنچه “تقدیر”ش مینامیم , در قرن ۲۱ و در۱۳ سالگی هنوزبی سواد است….!!!با مادر بی پناهش ,تمام اعضای یک خانواده دونفره ای هستند که در اوج فلاکت در منطقه آسیه آباد اهواز به اصطلاح زندگی میکنند (شما بخوانید گذران عمر میکنند) ،اما هنوز دلشان در گرو امید به خداست.مستأجران بی خانمانی که باید از سوسکهایی که دیگر به آنها خو گرفته اند به زور صاحب خانه جدا شوند چون ماه هاست که توانایی پرداخت اجاره ی ماهیانه را ندارند ، بر حسب اتفاق , این مادر و دختر هم در تحریم بسر میبرند !!تحریم استفاده از حمام تا زمان پرداخت اجاره…..با وجودیکه از در و دیوار اینخانه ، علاوه بر سوسک و حشرات ، غم و فلاکت هم میبارد اما همچنان قلب پاک “سپیده” غرق امید ، آرزو و مهربانی بود.هیچ از خدا گله نمیکرد حتی باآنکه مجبور بود در گرمای مثال زدنی این شهر با وزش باد پنکه ای دستی که دوران کهولت اش را سپری میکرد بسر ببرد….!!فریاد آرزوهای فراوان ، اما کوچکش همچنان در پشت نگاه معصومانه او ، گوش وجدان آدمی را می آزارد….

اگرچه آرزوهای سپیده ,زیادند اما سقف این آرزوها بسیار کوتاه است…..شما بگویید داشتن یک جفت کفش قشنگ ، یک مانتوی اندازه ی بدن ، یک مقنعه خوشرنگ ،یک کیف پر از مداد رنگی و دفتر نقاشی، یک کیف آکنده از قلم و دفتر و حق خواندن و نوشتن ، آرزوهای بزرگی است ؟!!! چه “سپیده” هایی که اسیر دل “سیاه” ما میشوند و صدایشان در هیاهو و جنجال های بی حاصل ما ، پیش از سر زدن از افق ، بفراموشی سپرده میشوند….!!!….چه بگویم که در دیار من ، این قصه سر دراز دارد…..اینجا که اهواز است ، مرکز استان……وای بحال آبادان مظلوم که گویی هنوز در “حصر” است !! و یا خرمشهر ، همان شهری که خدا آزادش کرد و برای آبادکردنش آنرا بما سپرد….اما خدا هم همانند اهالی این شهر همچنان منتظر آبادانی آن است……کاش یک کشتی هم بسوی پایتخت دفاع مقدس می آمد تا کودکان اینجاراهم دریابد و اجازه ندهد تا امید در دل سپیده های ما بمیرد….!

چهارشنبه ۲۳ اردیبهشت ۹۴
©چوپان©

*********************************************************
چه خوب میشود اگر دست کم

پنجشنبه ها را کمی به خودمان اختصاص دهیم و با عبرت از جای خالی عزیزانی که چند صباحی در کنارمان بودند و اینک مسافر آسمانند ، به تفکر در مبدأ و مقصد و احوال خودمان بگذرانیم تا بلکه تلنگری , از خواب غفلت بیدارمان سازد…!امروز شهادت جانسوز امام کاظم ، آن خورشید در حبس و مهتاب شبهای ظلمت زده بغداد است…ضمن تسلیت به شما دوست خوبم ,به قصد ایجاد تلنگری در زندگی امروزه مان که با تأسف به دور از “درنگ وتفکر” در حال گذرست ، به جای پیام امروز به نقل روایتی از زندگی امام هفتم و تأثیر نفس مسیحایی حضرتش بر بندگان خدا میپردازم…..

داستان توبه بشر حافی

بشر حافى یکى از اشراف زادگان بود که شبانه روز به عیاشى و فسق و فجور اشتغال داشت . خانه اش مرکز عیش و نوش و رقص و غنا و فساد بود که صداى آن از بیرون شنیده مى شد. روزى از روزها که در خانه اش محفل و مجلس گناه برپا بود، کنیزش با ظرف خاکروبه ، درب منزل آمد تا آن را خالى کند که در این هنگام حضرت موسى ابن جعفر(ع ) از درب آن خانه عبور کرد و صداى ساز و رقص به گوشش رسید. از کنیز پرسید: صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ کنیز جواب داد: البته که آزاد و آقا است . امام (ع ) فرمود: راست گفتى ؛ زیرا اگر بنده بود از مولاى خود مى ترسید و این چنین در معصیت گستاخ نمى شد. کنیز به داخل منزل برگشت .بشر که بر سفره شراب نشسته بود از کنیز پرسید: چرا دیر آمدى ؟ کنیز داستان سؤ ال مرد ناشناس و جواب خودش را نقل کرد. بشر پرسید: آن مرد در نهایت چه گفت ؟ کنیز جواب داد: آخرین سخن آن مرد این بود: راست گفتى ، اگر صاحب خانه آزاد نبود (و خود را بنده خدا مى دانست ) از مولاى خود مى ترسید و در معصیت این چنین گستاخ نبود….!

سخن کوتاه حضرت موسى بن جعفر(ع ) همانند تیری بر دل او نشست و مانند جرقه ی آتشى قلبش را نورانى و دگرگون ساخت . سفره شراب را ترک کرد و با پاى برهنه بیرون دوید تا خود را به آن مرد ناشناس برساند. دوان دوان خودش ‍را به موسى بن جعفر(ع ) رسانید و عرض کرد: آقاى من ! از خدا و از شما معذرت مى خواهم . آرى من بنده خدا بوده و هستم ، لیکن بندگى خودم را فراموش کرده بودم . بدین جهت ، چنین گستاخانه معصیت مى کردم . ولى اکنون به بندگى خود پى بردم و از اعمال گذشته ام توبه مى کنم . آیا توبه ام قبول است ؟ حضرت فرمود: آرى خداوند توبه ات را قبول مى کند. از گناهان خود خارج شو و معصیت رابراى همیشه ترک کن .و بدینگونه بشر حافى توبه کرد و در شمار عابدان و زاهدان و اولیاى خدا در آمد. (……..”حافی”به معنی پابرهنه میباشد ونقل است که “بشرحافی”به شکرانه پابرهنه بودنش در لحظه ای که موفق به توبه شد تا آخر عمر خویش را پابرهنه زندگی کرد.سلام دوست بیداردل من…زندگی ات به عطرخدا ,اندیشه ی در لحظه ها و یاد خوبان و شهیدان باوفا ، همچون سرو راست قامت خاندان صبر،حضرت امام موسای کاظم ،
آراسته باد….

پنجشنبه ۲۴ اردیبهشت ۹۴
©چوپان©

*******************************************

یا صاحب الزمان….

کاش با تمام وجودمان درک میکردیم که “رخ پوشی”شما از ما با “چشم پوشی” ما از گناه ، ارتباطی عمیق و تنگاتنگ دارد !…آری ،چشم فرو باید بست از گناه تا بتوان تجلی رخ یار را در قامت گل نرگس دید….!!سلام دوست منتظر من….آدینه ات ، شاد و هرلحظه اش،تجلی نگاه و دعای یار غایب از نظر باد….

جمعه ۲۵ اریبهشت ۹۴
©چوپان©

*****************************************

سلام بر «نگار من» ،

محمد…. که با غمزه ای ، خوبان عالم را مدهوش شوکت خویش نموده و با دلبری اش ، «مسأله آموز صدها مدرس» گردیده….امروز آن رسول واپسین، از میکده ی حرا می آید تا با آموخته هایش در همه اعصار، به انسان کرامتی دوباره ببخشد….بعثت «ماه مجلس» انبیا ، به یقین بشارتی است بر پایان جهالت و خرافه و بیداد……آن «میرمجلس» پس از خلوت و چله نشینی اش با خدا، در دل حرا برگزیده میشود تا با کمند چشمان نافذ و نرگس و «طاق ابرو»انش ، دگرباره در نظر همگان، یادآور فروریختن طاق کسری باشد….خدای یکتا ،آن رسول مکتب مهربانی را برمی انگیزاند تا علاوه بر پندار و گفتار نیکویش ، کردار نیک اش نیز حجتی باشد بر پایان «مکارم اخلاق» بشری…..او غمخوار امت خویش بود اما هرگز برگهای تاریخ ، هیچ نشانی از «دلواپس» بودنش، به آیندگان ارائه نکرده است….!!او همگان را نه با زور و اجبار ،بلکه با رایحه بی بدیل رفتار پرازمهر و گفتار صادقانه اش تا بهشت هدایت میکرد ….!!!….آری«محمد»می آید تا به میمنت اخلاق نیکو و تعالیم ماندگارش، «مس»وجود آدم را «کیمیا»کند و بر منزلتش تا همیشه تاریخ بیفزاید…..چه نیکوست که بپاس این عید فرخنده،کینه ها را دور بریزیم، مهر بورزیم، درحق یکدیگر دعا کنیم ونیازمندان را ازیادنبریم. سلام دوست مهربان من…آرزو دارم انوار تابناک درخشش «ستاره ای که ماه مجلس شد» ، راهنمای وجود نازنین ات باشد بسوی الفت و مهر ایزدی و طلیعه ای از نور و سرور محمدی……..لحظه هایت شاد و عیدت مبارک باد.

شنبه ۲۶ اردیبهشت ۹۴
©چوپان©

***********************************************************************

برکت

یک شمع روشن می تواند هزاران شمع خاموش را روشن کند در حالیکه ذره ای از نورش کاسته نشود…در بخشندگی و سخاوت ما نیز همین تأثیر نهفته است…بخشایش،نوری است که تکثیر می شود بشرط آنکه بخل نورزیم و از تمام شدن آنچه داریم ، نهراسیم .بی تردید ترس از فقر , همان وعده ی شیطان است…باید برکت را باور کنیم….برکت همان قدرتی است که خدا در روشنایی آن شمع قرارداده است…پس بی واهمه از تنگدستی و فقر ، ببخشیم و به قدرت خدا که به هرچه بخواهد ، برکت میدهد ایمانی دوباره بیاوریم.. سلام دوست بخشنده من…روزت پر از خیر و برکت و شادی و درونت سرشار از باور دوباره به برکت خداوندی باد.

یکشنبه ۲۷ اردیبهشت ۹۴
©چوپان©

***********************************************************

عزیز دلم ……….

بیا و امروز ، به این معنا بیشتر بیندیشیم و بپذیریم که زندگی ما ، رنگ ابدیت ندارد و طول زندگی ، هرگز در اختیار ما نیست…پس چرا مهربان بودنمان را هر روز به فردا موکول میکنیم…!؟بیا مصمم شویم که از همین امروز مهربانتر باشیم و بر بوم نقاشی ذهن کودکان ، نقشی از محبت خویش به یادگار بنشانیم….مگر احترام به همسایگان و بزرگان چه هزینه ای دارد بجز پرسش احوالی و سلامی از صداقت ؟!مگر عیادت یک بیمار،چه مدت زمانی را از ما میگیرد ؟!!!

مگر نگفته اند که بخشش از بزرگان است؟!پس چرا اجازه میدهیم که دیگران از ما پیشی گیرندو بزرگتر باشند؟!!برای انتقام و جبران بدی ها ، همیشه فرصت کافی هست اما آیامطمینی که برای عذرخواهی هم همینگونه است ؟!!طول عمر ،که از اراده ی ما بیرون است ، بیا تا با مهربانی و گذشت ، کمی بیش از پیش ، عرض عمرمان را پاس بداریم.کسی چه میداند ، شاید فرصت کوتاه فردا را رخدادی به دور از انتظار به یغما ببرد و آنگاه برای همیشه ، دیر شود….سلام دوست مهربان من…امروز و هر روزت سرشار از محبت و مهرورزی باد که الحق درون پاک و بی آلایش ات ، قرارگاه زیبنده و شایسته ی عشق است.

دوشنبه ۲۸ اردیبهشت ۹۴
©چوپان©

****************************************************************

بی شک در آسمان بندگی ، بال صداقت ، میتواند آدمی را بسوی اوج عزت اش ، پرواز داده و هدایت کند.حال یک سؤال ، …..درباور شما , رفعت مقام و اوج عزتمندی انسانها تابه کجاست؟بعقیده من ، اوج عزت هر کس، بدست آوردن رضای خدا و آشیانه کردن در دل بندگان اوست……بسیار دشوار است اما میتوان با رفتار صادقانه ، امیر دل مردم شد……به این نکته ، امیر مؤمنان نیز مهرتأیید زده است…..امیر اهل ایمان ، میفرماید:قلبها دریچه نفوذ شمایند وآنانکه صادقانه به درون دلها نفوذ میکنند ، ماندگارترین مهمانان بشمار میروند……سلام دوست صادق من…روزت شاد ، بال صداقت ات ، گشوده و وجود نازنین ات ماناترین مهمان قلب مردمان باد.

سه شنبه ۲۹ اردیبهشت ۹۴
©چوپان©

*************************************************************************

برای یادآوری “درنگ “

این پنجشنبه ،با گزیده کوتاهی از “دنگ و دنگ” زنده یاد سهراب سپهری همنوا میشویم……

دنگ…، دنگ ….
ساعت گیج زمان در شب عمر
می زند پی در پی زنگ.
دنگ…، دنگ ….
لحظه ها می گذرد.
آنچه بگذشت ، نمی آید باز.
قصه ای هست که هرگز دیگر
نتواند شد آغاز.
می زند پی در پی زنگ :
دنگ…، دنگ ….
دنگ…

**********************************************

دقیقأ نمیدانم اکنون چند پنجشنبه است که باهم سخن از اندکی درنگ ، تفکر و تأمل در رفتار و گفتارمان به میان می آوریم ، اما بخوبی میدانم که هرتعدادی که گذشته باشد بی تردید از خزانه عمر ما کم شده است…!!! هرنفسی که فرو میرود ما را به لحظه دیدار با او که از رگ گردن بما نزدیک تر است ، نزدیکتر می سازد…!!! براستی آیا بگونه ای شده ایم که دنگ و دنگ های ساعت زندگی ، مارا به بزم درنگ و تأمل دعوت مان کند؟

لبخند این روزهای خورشید را بسیاری از عزیزان سفرکرده ی ما هرگز ندیدند ..!!!آنچنانکه طلوع های بسیاری،نیز بی من و تو در انتظارخورشید است…!!!خوشا به سعادت آنانکه توشه خویش را از مهر و لبخند و مناجات ، پر کرده اند….خوشا بحال مهربانان….خوشابحال بخشندگان جان..خوشا بحال شهیدان….…وخوشا بحال آنانکه شعبان را فرصت مغتنم عشق و راز ونیاز میدانند…..پیش از آنکه دست مان کوتاه شود و خرما بر نخیل بماند باید کاری کرد….باور کنیم که “درنگ” ما باید به “عمل نیکو”ی ما بینجامد… سلام دوست فهیم من…..لحظه هایت سرشار از درنگ ، تفکر ، تصمیمات سازنده ، عمل صالح ، یاد خوبان و نقش آفرینی ات در خوبیها باد.

پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۹۴
©چوپان©