کدام بیمارستان کدام شفا!/ بقلم علی عبدالخانی

امروز میخواهیم از شفاء اما نه شفای شیخ الرییس ونه شفای عاجل که درلحظات دردمندی برای بیماران طلب وتمنا میکنیم بلکه ازشفای مختص به بیماران خونی اهواز سخن بگوییم.همان ساختمان سبزرنگ که نام بیمارستان برآن نهاده وشفاء خطابش می کنند،برایتان بنویسم.منظری که دل هر رهگذری رابه درد می اوردوچشمان هربیننده ای رامی آزارد.سبزساختمانی که ازسرسبزی […]

امروز میخواهیم از شفاء اما نه شفای شیخ الرییس ونه شفای عاجل که درلحظات دردمندی برای بیماران طلب وتمنا میکنیم بلکه ازشفای مختص به بیماران خونی اهواز سخن بگوییم.همان ساختمان سبزرنگ که نام بیمارستان برآن نهاده وشفاء خطابش می کنند،برایتان بنویسم.منظری که دل هر رهگذری رابه درد می اوردوچشمان هربیننده ای رامی آزارد.سبزساختمانی که ازسرسبزی وخرمی تنها پوششی ظاهری رابه عاریت برده ومخاطبین آسیب پذیر ودردمند وپرمحنت خود رانه بطریقه ای طییعی بلکه به تحمیل ومنت در دل خود جای داده است.درنگاه اول جز توسل ونگاه پرغم و ملتمسانه بیماران به اسارت درآمده چیز دیگری جلب توجه نمی کند امابتدریج پرده ازاین محیط دلگیر واسترس آور برداشته می شود.

226

حایل وستاری که کناررفتنش ذهنیت هرانسان انسانی رامتحول ومتغیر می کند.رییس یامدیروبه عبارتی سکاندار ساختمان سبز به دلایل بسیار امکان حضور دران مکان شبه متروک راندارد زیراایشان همزمان چندمسولیت آویخته برگردنشان به اضافه مطب شخصی خودرا مدیریت واداره کندکه درچنین حالتی سهمی اززمان برای ساختمان سبزوساکنان ناسبز آن باقی نمی ماند.شخصی از شفانشینان که صداقت گفتارش برای راقم به اثبات رسیده، می گویدکه سکاندار قبلی ساختمان سبز ازجهات مختلف انسانی ومدیریتی درنوع خودبی نظیر ،دوستمان داشت ودوستش می داشتیم،وچون بی نظیربود،سکان رااز دستش گرفتند وبراساس معیارها وشاخصهای فوق دقیق بهداشتی ودرمانی ،دو دستی به مدیری مدیرتر ازخودش بخشیدند،دقیقاشبیه به تحولات سکانی-تسکینی حاکم بریکی ازموسسات معروف شهرمان.همان ناامید ازشفاء وبه انتظار اجل نشسته می گوید که سکاندار قبلی ساختمان سبزدرهمان بیمارستان زندگی میکردودرطول شبانه روزبالاسر بیمارانش بود.نه مطبی داشت ونه چندین پست ومسولیت،لذا به حاشیه رانده شد.کسی تصورش رانمی کند که شیمی درمانی بیماران دربسیاری ازموارد درشرایط وفضایی غیراستاندارد صورت میگیرد.بیماران خونی که اکثرا درمراحل بحرانی (سلامت)بسرمی برند،مجبورندشرایط نابسامان حاکم بربیمارستان رااضافه بر گرفتاریهای بی پایان روحی جسمانی خود تحمل کنند.

درآن محیط همه چیز بمثابه فریادی ازحرمان ومحرومیت وصرخه ای ازاهمال آمیخته به قصور وتقصیر متولیان اموراست.کارکنان صبور درکنار موسسات حمایتی نیزازچنین وضعیت دردآوری می نالند.اگراعتراضی شود پاسخی جزمحدودیت منابع مالی شنیده نمی شود.،گواینکه وزارت پرادعای بهداشت ودرمان ونماینده استانی آن (دانشگاه)چشمان خودرا برچنین حجمی ازمظلومیت بسته اندودرعالم پر زرق وبرق ریاست ومدیریت خود براین بخش بسیار حساس وحیاتی بامفهومی بنام ضرورت واولویت برخورد نکرده اند،که اگرچنین می بود،شفا وساختمان سبزش به قرینه ای برای خودش تبدیل نمی شد.آنچه گفته شدتنها کلیاتی ازیک وضعیت وخیم حاکم بریک بیمارستان است که باهدف ونیت اطلاع مسولین وتاثیرگذاران تهیه وتقدیم گردید.بدیهی است که ورود به جزییات ولایه های درونی این بحث درفرض ادامه اهمال وبی اعتنایی ازسوی مسولین دردستور کار قرار خواهد گرفت ودرباره آن درقالبی ریزبینانه خواهیم نوشت.