فریبت چه زیباست

دکتر فاضل خمیسی : وقتی تصویر را دیده و خاطره را خواندم ، حیفم آمد در این ایام رمضانی و خدا گونه آنرا را به اشتراک نگذاشته و بگویم میشود دنیا را از دریچه ی «مهربانی» نگریست .یکی از کارکنان سازمان ملل که در یونیسف در رابطه با حمایت از آوارگان جنگی در اردوگاههای اطراف […]

دکتر فاضل خمیسی : وقتی تصویر را دیده و خاطره را خواندم ، حیفم آمد در این ایام رمضانی و خدا گونه آنرا را به اشتراک نگذاشته و بگویم میشود دنیا را از دریچه ی «مهربانی» نگریست .یکی از کارکنان سازمان ملل که در یونیسف در رابطه با حمایت از آوارگان جنگی در اردوگاههای اطراف سوریه مشغول خدمت است تعریف میکند : قرار شد پوشاک رسیده از مرکز را بین ساکنان اردوگاه توزیع کنیم ، در این رابطه و با توجه به اینکه از قبل برای هر چادر و سرپرست آن کارت شناسایی صادر شده بود ، با بلند گو اعلام شد خانواده ها با کارت شناسایی صادره جهت اخذ پوشاک خود و افراد تحت سرپرستی مراجعه کنند ، این مأمور سازمان ملل اشاره میکند، چشمم به کودکی افتاد که گویا پدر و مادرش در محل حضور نداشته و خود هم با مراجعه به مامور مربوطه، بدلیل نداشتن کارت موصوف قادر به تحویل پوشاک نشد !

دیدم آن کودک بسرعت به سمت چادرشان مراجعه و گویا در آنجا عکسی از خود پیدا میکند ، سپس با الصاق عکس به تکه ای از مقوا در عالم کودکی برای خود یک کارت شناسایی درست میکند ، اینبار وقتی مراجعه کرد ، خودم ( مأمور سازمان ملل) عمداً با اخذ کارتش پوشاک مربوط به چادرشان را در اختیارش قرار دادم ، وقتی آن کودک ، لباس به بغل ، به سمت چادرشان میرفت ، با لبخند نگاهی به پشت سرش انداخت ، حس کردم او از اینکه توانسته بود ، اینچنین حقش را بگیرد بینهایت احساس وجود میکرد . برای من آن لبخند و «فریبِ کودکانه» معصومانه ترین فریب تاریخ است.