درباره سیستان و بلوچستان…

پژمان کریمی : دقیقا یک سال پیش بود…سیل سیستان و سیل همدردی مردم سراسر ایران با هموطنان عزیز سیستانی و بلوچ، و اینروزها دوباره بازهم سیل، اما سیل اشک، سیل آه و سیل ظلم و بی عدالتی بر مردم صبور، وطن دوست و دردکشیده ای که سیلی محرومیت و بی مهری روزگاران را بر چهره […]

پژمان کریمی : دقیقا یک سال پیش بود…سیل سیستان و سیل همدردی مردم سراسر ایران با هموطنان عزیز سیستانی و بلوچ، و اینروزها دوباره بازهم سیل، اما سیل اشک، سیل آه و سیل ظلم و بی عدالتی بر مردم صبور، وطن دوست و دردکشیده ای که سیلی محرومیت و بی مهری روزگاران را بر چهره آفتاب خورده خود تحمل می کنند ولی به مام میهن پشت نمی کنند. یاد جمله آن پیرمرد مهربان بختیاری در مسجدسلیمان می افتم که در حوادث آبانماه با وجود بی مهری هایی که این روزها همه جا می بینیم و کم نیست، با آن صورت خسته و لهجه مهربان خود می گفت؛ ما  در آتش بی عدالتی می سوزیم ولی حاضر نیستیم‌ ببینیم وطنمان در آتش تفرقه بسوزد. مگر این مردم به جز عزت چه میخواهند؟!

در خرداد ۷۶ همین مردم به دولتی که شعارش حکمت، عزت و مصلحت بود، رای دادند ولی متاسفانه و پس از گذشت‌ ۲۵ سال از آن تاریخ تا امروز نه برای مردم عزتی مانده و نه از حاکمان و دولتمردانی که از حکمت و فرهیختگی بهره ای داشته باشند اثری است، تنها چیزی که باقی مانده “مصلحت” است، آن هم مصلحت اقلیتی خاص در جهت تضعیف منافع ملی و چشم اندازهای کشور. همچنین در سال ۹۲ نیز اگر رای مردم این خطه نبود، انتخابات به مرحله دوم کشیده می شد و شاید حسن روحانی هیچگاه راهی پاستور نمی شد. یاد حرف مولوی عبدالحمید امام جمعه اهل سنت زاهدان می افتم که میگفت؛ اگر دولت انتظارات مردم را‌ برآورده نکند در انتخابات آینده دیگر نمی شود روی حمایت مردم حساب کرد!!!

سیستان سرزمین افسانه ای اساطیر ایران در همیشه تاریخ دژی مستحکم در برابر هرگونه تجاوز و دست اندازی به این فلات مهربان بوده و هست، و در روزگاری نه چندان دور انبار غله کشور بود، فقر و نداری واژه هایی نیستند که زیبنده این مردمان مغرور و پهلوان پرور باشند، ولی متاسفانه گویا سنت حاکم بر روزگار امروز ما این است که هر قومی که بیشتر دل در گرو این سرزمین و تاریخ پرشکوه آن را دارند باید بیشتر هزینه ایرانی بودن خود را بپردازد.[…زین همرهان سست عناصر دلم گرفت     شیر خدا و رستم دستانم آرزوست…]