بیماری یاسوء تغذیه؟

یونس حردانی :جوانک التماس میکرد کارکند وبه صاحب مغازه بزرگ ابزار ویراق با لکنت زبان میگفت آق، آق، آقا، میخوام کار کنم ،تا داروی مادرم را بخرم، آخه مادرم مریضه،صاحب مغازه که ظاهری مرتب و بسیار شیک پوش بود ونیروی کار نیاز نداشت پرسید پسرم چه کاری بلدی؟ سواد خوب داری؟ حساب وکتابت خوبه؟ جوانک […]

یونس حردانی :جوانک التماس میکرد کارکند وبه صاحب مغازه بزرگ ابزار ویراق با لکنت زبان میگفت آق، آق، آقا، میخوام کار کنم ،تا داروی مادرم را بخرم، آخه مادرم مریضه،صاحب مغازه که ظاهری مرتب و بسیار شیک پوش بود ونیروی کار نیاز نداشت پرسید پسرم چه کاری بلدی؟ سواد خوب داری؟ حساب وکتابت خوبه؟

جوانک پس از یک مکث معنی داری با اشکهای سرازیر شده وبا همان لکنت زبان گفت :سوادم کمه ، ولی هرکاری بگی از پادویی تاباربری میتونم انجام بدم،خیلی دنبال کار گشتم آقا،جواب مثبت گرفت واز همان روز مشغول کارشد،همه روزه با اشتیاق زیاد کار میکرد،مطیع وفرمانبر بود،همتش باعث ماندگاریش گردید،چون زمان کار یکسره بوده وعده غذایی نهار داشتند، او هرروز وعده غذایی نهار را به منزل برده تا به همراه مادرش برای شام سرو نمایند،تغییر درآمد از صفر درصد به چند درصد باعث تغییر مثبت وعده های غذایی گشته و بهبودی حال مادر تدریجی حاصل گردید،ظاهرا مادر تا قبل از کار فرزندش بیمار نبوده سوء تغذیه شدید داشته.