آن طرف تر از انتخاب!

دکتر فاضل خمیسی : افلاطون در یک تقریر عاشقانه و انتزاعی خلقت انسان‌ها را بسان دایره های بیشماری می نگارد که خداوند برای تکثیر و تنشیر ، آنها را به نیمه های مساوی تقسیم و در یک فرایند ملکوتی و حکمتی مجهول ، بصورت غیرمنتظم از هم جدا می سازد …. بنظر می آید ، […]

دکتر فاضل خمیسی : افلاطون در یک تقریر عاشقانه و انتزاعی خلقت انسان‌ها را بسان دایره های بیشماری می نگارد که خداوند برای تکثیر و تنشیر ، آنها را به نیمه های مساوی تقسیم و در یک فرایند ملکوتی و حکمتی مجهول ، بصورت غیرمنتظم از هم جدا می سازد …. بنظر می آید ، باری تعالی ، پس از نیمه کردن دوایر ، به نیمه های جدا شده از هم ، اجازه میدهد که برای وصل مجدد به جستجوی نیمه ی دیگر خویش بپردازند، البته این کنکاش که بصورت اختیار و با تخیل خاطرات از دایره اصلی بوقوع میپیوندد ، باعث میشود بسیاری ازنیمه ها ، بدلیل شرایط متعدد از قبیل خطا یا جبر و «فقط» بخاطر اینکه در «ظاهر» به شکل دایره ای کامل بنظر آیند به همزیستی با نیمه ای به غیر از نیمه ی اصلی تن دهند.

در این انطباق جدید که غالباً بخاطر شرایط عُرفی و روحیات فردی و انعطاف پذیری رفتاری اتفاق می افتد هر چند ممکن است تعارضی مشاهده نشود،[که به وفور است]، اما آن سعادتمندی و زندگی تلذذ پیشه کمتر به وقوع می پیوندد.در این وصل غیر ژرفناک، بالاترین دلیل برای رفع نقص و خروج از بلاتکلیفی است ، اما ، باید اذعان داشت که هر چند به ظاهر این نیمه های بهم رسیده دایره ی کاملی را تشکیل میدهند ، اما در واقع ، دایره ی جدید تشکیل شده، همان دایره ی اصلی ، که برای هر دو نیمه لذتبخش و زیبا بود ، نبوده و چه بسا از نظر عمق حقیقت فرسنگ ها با روح دایره ی اصلی فاصله دارد.
محدودیت در آزادی انتخاب و تنگی زمان و نگرش نیمه های سرگردان به زندگی از عوامل اصلی در تئوری این تصمیم و انتخاب بشمار میآیند.

در این خصوص و به استناد خط قرینه دایره ی متشبهه شده به انسان، میتوان پا را کمی آنطرفتر نهاد و گفت که انسان‌ها بصورت اَشکال هندسی متقارنی بوده اند، که خداوند براساس حکمت خویش، آنها را به نیمه های جدا از هم تبدیل و سپس امر به پیوستن آنها را به یکدیگر می نماید .حالا دیگر و در این پروسه نیمه های سرگردان فقط «نیم دایره» نیستند ، بلکه ممکن است قرینه ای از یک مثلث متساوی الساقین یا نیمه ی مربع یا مستطیل یا یک هشت ضلعی منتظمی باشند، که بر اساس خط قرینه از هم جدا و در فضای زندگی سرگردان شده باشند.

فاجعه انگیزی موضوع «انتخاب »وقتی است که نیمه های ا‌َشکال «غیر متقارن» فقط برای اینکه انتخابی کرده باشند به نیمه ای بچسبند که حتی از نظر ظاهر هم سازگاری نداشته و یک هندسه ی قابل قبولی را بسازند ، بعنوان مثال تصور نمایید که نیمه ای از یک مثلث متساوی الساقین به یک نیمه ی دایره یا مربعی وصل شود، طبعا برای این شکل هندسی به جز نام « نامنظم» نمیتوان اسمی گذاشت …

البته در این تئوری انتخاب ، آنچه گمراه کننده است القای نقص در شکل هاست ، اگر آدمیان بدانند که حتی «نیمه ها» یک هندسه ی کاملی هستند که تا پیدا شدن نیمه ی اصلی یا حس انطباق پذیری معقولانه ، اجباری در انتخاب شدن یا انتخاب کردن ندارند بسیاری از وصل ها با درایت و تفکر بهتری رخ میداد.بنابراین باید به افراد بیشماری که در انتخاب کردن نیمه های خود صبر و طاقت کرده و معیارهای واقعی را مدنظر قرار میدهند احترام گذاشت و آنها را برای این رفتار دوراندیشانه ستود ….