۱۸تیر ،تیری بر قلب جنبش دانشجویی

تمام کسانی که رویدادهای سیاسی و دانشجویی خصوصا دهه هفتاد را دنبال می کردند، به خاطر دارند که رشد تشکل های دانشجویی با محوریت اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاههای سراسر کشور(دفتر تحکیم وحدت) به مرحله ای از بلوغ رسیده بود که در موضوعات مهم سیاسی کشور ، نقش های غیر قابل انکار بازی می […]

تمام کسانی که رویدادهای سیاسی و دانشجویی خصوصا دهه هفتاد را دنبال می کردند، به خاطر دارند که رشد تشکل های دانشجویی با محوریت اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاههای سراسر کشور(دفتر تحکیم وحدت) به مرحله ای از بلوغ رسیده بود که در موضوعات مهم سیاسی کشور ، نقش های غیر قابل انکار بازی می کرد. حتی احزاب بزرگ کشور نیز ناچار بودند کرسی آنها را در تصمیم گیری ها در نظر بگیرند و سهمی برای آنها قائل شوند. همین البته دامی شد برای جنبش دانشجویی و بزرگترین تشکل فراگیر آن دوره ، که به افیون قدرت معتاد شود و شرایط فاصله گرفتن از آرمانهای دانشجویی مهیا گردد. در چنین شرایطی شاید می شد با آنها معامله کرد.

فضای حاکم بر انجمن های اسلامی دانشجویان و دفتر تحکیم وحدت در تمام سالهای قبل از آن ،فضایی سیال و متاثر از فضای سیاسی ایران (و جهان) بود. نقش دانشجویان در پیروزی آقای سید محمد خاتمی در دوم خرداد ۷۶ توسط هیچ کدام از بزرگان سیاسی تاکنون نفی نشده است. می توان گفت که فضای حاکم بر دانشگاهها در آن بازه زمانی، به نوعی تبدیل به تنظیم کننده فرکانس اصلی برق سیاسی کشور شده بود. به همین خاطر میلی تمام ناشدنی برای تسخیر تشکل فراگیر دانشگاهها در همه احزاب و گروههای سیاسی وجود داشت. اما این تشکل با توجه به شعارهای خاص خود، عملا خود را روبروی جریان محافظه کار می دید.و به همین خاطر این جریان نیز تمام تلاش خود را برای تضعیف آن به کار گرفته بود. تقویت تشکل های انتصابی در دانشگاهها،راه اندازی و تقویت تشکل های انتخابی که البته هیچگاه از اقبال دانشجویی برخوردار نشدند(مانند تشکل جامعه اسلامی دانشجویان) و پیگیری خط برخورد با فعالان دانشجویی این اتحادیه، تنها بخشی از تلاش های محافظه کاران آن روز(اصولگرایان امروزی) جهت تضعیف بزرگترین تشکل دانشجویی بود.

 از سوی دیگر ،انجمن های اسلامی دانشجویان،در شعارها و مرامی که داشتند با احزاب و گروههای اصلاح طلب آن روزها نزدیکی و تشابه رفتاری زیادی داشتند. و عملا  نیازمند تلاش چندانی برای نزدیکی به آنها توسط دوم خردادی ها (اصلاح طلبان) وجود نداشت.و حتی در لیست ۱۷ گانه احزاب و تشکل های اصلاح طلب نیز ،نام آنها دیده می شد.اما رشد باورهای دوم خردادی در جامعه و نقش جریان های دانشجویی ، جریان محافظه کار را بسیار نگران کرد و آنها سعی کردند بصورت قانونی و عملی اقدام نمایند.توقیف روزنامه سلام بخاطر انتشار خبری در همین راستا(لایحه اصلاح مطبوعات)  اعتراضات دانشجویی را در پی داشت. دانشجویانی که کم کم آماده می شدند به تعطیلات تابستانی بروند.(بعضی ها می گویند یکی از اشتباهات آن روز های محافظه کاران، تعجیل در توقیف سلام بود و اگر موضوع را به بعد از تعطیلی کامل دانشگاهها موکول می کردند شاید این اتفاق در این حجم به وقوع نمی پیوست)

اعتراضات دانشجویی شدت گرفت و حتی به بیرون کشیده شد. دولت همسو و احزاب دوم خردادی(اصلاح طلب ) آنچه از دفتر تحکیم انتظار داشتند ،کنترل اوضاع و برگرداندن دانشجویان به کوی دانشگاه بود.البته دفتر تحکیم وحدت این کار را انجام داد و حتی از سوی بسیاری دانشجویان ،متهم به سازش با حاکمیت و قدرت شد. اما ورود لباس شخصی ها به کوی دانشگاه و ضرب و شتم دانشجویان، فصل جدیدی را روبروی جنبش دانشجویی قرار داد که تاکنون نتوانسته است به شرایط قبل از آن برگردد.

رادیکال تر کردن فضا ،مطالبه گروههای متفاوتی در آن اوضاع بود:

۱- مخالفان فعالیت های دانشجویی و همه آنانی که فعالیت دانشجویی را در ظاهر به عنوان یک حق یا حتی وظیفه برای دانشجو قلمداد می کردند اما در واقع دانشجویی رام تر از دانشجوی تحکیم وحدتی می خواستند. در فضای رادیکالی ،فشار بر دانشجویان می توانست آنها را از سر استیصال ،هم آرامتر کند و هم بعنوان تکیه گاهی برای دانشجو، خود را معرفی نمایند. احزاب همسو با دولت که در بدنه اجرایی قدرت وارد شده بودند را می توان در این زمره تعریف کرد.

۲- احزاب و گروههای سیاسی مخالف دولت اصلاحات(محافظه کاران)، لباس شخصی ها و برخی نهادهای مخالف انجمن های اسلامی دانشجویان که فضای دانشجویی را در کنترل تحکیم وحدت می دیدند. تا از این طریق بتوان از اهرم های قانونی علیه دانشجویان استفاده کنند.

۳- مخالفان نظام،براندازان،دشمنان خارجی و همه گروههایی که قائل به آشوب و به هم ریختن فضا با اهداف خاص خود بودند.

۴- برخی دانشجویان فعال در دانشگاه که ارتباط تشکیلاتی به بدنه تحکیم وحدت هم نداشتند. و اتفاقا همیشه از تریبون های دفتر تحکیم برای بیان مطالبات خود نیز استفاده می کردند.

۵- برخی اعضای انجمن های اسلامی دانشجویان که اعتقاد داشتند برای پبشبرد اهداف جامعه مدنی، دانشجو باید خیلی جلوتر گام بردارد. چون دانشجو خیلی در قید و بند قوانین و بخشنامه های اجرایی نیست و آقای خاتمی و دیگران نمی توانند به راحتیِ دانشجو حرف بزنند و محدودیت دارند. این گروه که البته تعداد آنها خیلی زیاد نبود، نیز رادیکالی شدن فضا را برای رسیدن به اهداف خود مناسب می دانستند.به هر حال، آن اتفاق ناخوشایند رخ داد.و اتفاقا همه مخالفان دانشجو تا حد زیادی به اهداف خود رسیدند. اما این سرآغازی شد برای دلخوری دانشجویان که در دوسال گذشته، جانانه از خاتمی ودولتش حمایت کردند. این نارضایتی و دلخوری در اردوی خرم آباد تشدید شد. هرچند دانشجویان در آن اردو دولت را مقابل خود ندیدند اما، انتظار حمایتی در خور را از دولت می کشیدند.

در خرم آباد ، نیز لباس شخصی ها ی سازماندهی شده برخوردهای خشن و فراقانونی با نشست قانونی دانشجویان داشتند .همه اینها باعث شد که دانشجویان در دوره بعدی انتخابات ،برای حمایت از خاتمی ،مباحث منشور و پیش شرط را وسط کشیدند.سالها از آن حوادث و داستانها می گذرد.فعالیت های دانشجویی دیگر آن رنگ و بوی سابق را ندارد.تشکل های انتصابی قدرت بیشتری گرفتند. مجموعه انجمن های اسلامی دانشجویان تا حد زیادی متلاشی شد. اتحادیه هایی با نام های مشابه در دانشگاهها شکل گرفت. دیگر آن شور و شوق سابق در دانشگاهها وجود ندارد. اعضای سابق انجمن های اسلامی هر کدام به سویی رفته اند. بخشی از آنها تا حد وزارت بالا رفته اند و در بدنه مدیریتی کشور خیلی از آنها را همین الآن هم می توان دید. تعدادی از آنها به زندان رفته اند .برخی رحل اقامت در خارج گزیدند.

اما دانشجویان هنوز هستند. فضای دانشجویی اگر چه کم شباهت به فضای قبلی است اما بی شباهت هم نیست.اما سوال اساسی که می توان در آسیب شناسی جنبش دانشجویی  و در راس آن دفتر تحکیم وحدت مطرح کرد، این است که چه کسانی اتحادیه را به این روز انداختند؟آیا همه گناه را باید برگردن جناح راست و لباس شخصی ها و تشکل های رقیب انداخت؟آیا خطا ها ،کم تجربگی ها وموضع گیری های بعضا اشتباه دانشجویان در این امر دخیل نبوده است؟مهمتر از همه نقش دولت اصلاحات در این زمینه چقدر بوده است؟دفتر تحکیم وحدت در دوره اول خاتمی به اوج رسید. در دوره دوم خاتمی متلاشی شد. و بعد از آن هیچ گاه احیا نشد؟در دولت احمدی نژاد که انتظاری برای احیای آن نبود اما در دولت های روحانی نیز توجه چندانی نشد.با توجه تاریخچه برخورد دولت ها با این مجموعه، آیانمی توان گفت که نقش اصلاح طلبان در میرایی انجمن های اسلامی کمتر از اصولگرایان نبوده است؟آیا راه برخورد با تشکلی که از قبل از انقلاب فعالیت داشته و در دوره جنگ نیز نقش محوری در جذب نیرو و کمک برای جبهه ها داشته و پس از آن در خلق حماسه  دوم خرداد و…کاملا برجسته و با نمود عمل کرده بود، آنچه بوده است که بر سرش آمد؟

۱۸ تیر ۹۸
قاسم امیری