وجدان سیاسی و نه وجدان اجتماعی!

امیل دورکیم اندیشمند فرانسوی از مروجین و مدافعان نگرش اثباتگرایی در حوزه علوم اجتماعی و جامعه شناسی است. ایشان در اثری به نام درباره تقسیم کار اجتماعی با رویکردی اثباتی به بررسی علل اجتماعی و نحوه گذار جوامع از سنتی به متجدد (از مکانیکی به ارگانیکی) پرداخته است.علاوه بر این نظریه ای که عامل شهرت […]

امیل دورکیم اندیشمند فرانسوی از مروجین و مدافعان نگرش اثباتگرایی در حوزه علوم اجتماعی و جامعه شناسی است. ایشان در اثری به نام درباره تقسیم کار اجتماعی با رویکردی اثباتی به بررسی علل اجتماعی و نحوه گذار جوامع از سنتی به متجدد (از مکانیکی به ارگانیکی) پرداخته است.علاوه بر این نظریه ای که عامل شهرت ایشان را رقم زد; نظریه “وجدان اجتماعی” بود.دورکیم برای اجتماع شخصیتی مستقل از اعضای آن قائل بود, و اصالت بخشی به جامعه را وصفی انتزاعی نمی داند, بلکه آنرا امری حقیقی و عینی قلمداد می کند. و از این منظر ایشان تاکیدی فراوان بر امور جمعی دارد. و از دو شخصیت در جامعه یاد کرده است: شخصیت فردی افراد و دیگر شخصیت مستقل جامعه.که ایندو شخصیت دارای ماهیت هایی متفاوت نسبت به هم هستند; و محتوای کل جامعه را بیش از محتوای جزیی فرد یا افراد می داند.که قانون گذاردن را نیز نه بر عهده فرد یا خداوند, که بر عهده جامعه می داند. (که این نگرش رویکردی جبری گرایانه را در خود دارد).

اینجاست که مقوله وجدان اجتماعی یا وجدان جمعی جامعه از نگاه دورکیم بر انسان و خاصتا کنشگران سیاسی نیز برتری یافته و اصالت ستیز با وجدان سیاسی کنشگران را نشانه می رود.در حالی که وجدان سیاسی کنشگران گرچه خالی از نگرش جمع گرایانه نیست, اما صرفا همچو مفهوم جامعه دورکیم وصفی انتزاعی نیست, بلکه نشان از جمع انسانهایی مشخص با هویتی سجلی و واقعی دارد که تحت لوای حزب یا تشکلیلات و در سمت های رسمی دبیر کل, سخنگو, بازرس, اعضا و کادری مشخص, در زمان و مکانی معلوم در کنار هم قرار می گیرند و دست به فعالیت و… می زنند.که لازمه این جمع شدن را میتوان در وجدان سیاسی با پذیرش مانیفست حزب یا تشکلیلات و… دانست.اکنون که از دو گونه وجدان اجتماعی و وجدان سیاسی سخن گفتیم.می توان از واقعی بودن و تقدم وجدان سیاسی بر وجدان اجتماعی پرده برداشت. حال لازم است بدانیم که آیا عناصر سیاسی ما اصولا از وجدان سیاسی در عرصه سیاسی بهره مند هستند؟, یا برای لاپوشانی کردن مقاصد خود به وجدان اجتماعی گریز زده و پناه می برند؟

اگر یک عده صرفاً بخواهند به نام کار سیاسی از هر راهی که هست تنها به قدرت دست پیدا کنند و کاری به دیگر امور محوله حزبی و سیاسی نداشته باشند, که بهترین نمونه آن می شود نمایندگان لیست امید اهواز و حتی کشور که در لوای جریان اصلاحات راهی بهارستان شدند. آیا نمی بایست به معنی دراز مدت و ژرف تر کار سیاسی نیز نگاهی داشته باشند: آیا همه فعالیتها تنها در قدرت طلبی و نام و نان خلاصه می شود؟!آیا دغدغه حامیان و کنشگران حزبی و تشکلیلاتی که توده مردم را به پای صندوق های رای تشویق و هدایت نموده, تنها برای بدست گیری قدرت توسط فلان نماینده خلاصه می شود؟!اکنون نیز اگر همان نماینده یا کارگزار اجرایی سیاسی تنها افق دید خود را به استحکام بخشی اقتصادی خود, جاه طلبی های فردی, محفلی و خویشاوندی مختصر سازد و همه اصول حزبی و تشکلیلاتی را وقعی نگذارد و از امر بسط توسعه سیاسی در حد توان و فعالیتهای خود غافل بماند, می توان از وجدان سیاسی ایشان یا آن کارگزاران اجرایی سخن به میان آورد؟!

شاید بسیار کسان دیگر بگویند که آیا این همه تاکید و صحه گذاشتن بر فعالیتهای حزبی نشان از وجدان سیاسی دارد؟ بله و به قطع نخستین دلیلش همان است که هواداران حزبی حداقل خود را نماینده وجدان اجتماعی (با آن تعریف دورکیمی) ندانسته و چنین فرضی را ریشه در شیوه های پوپولیستی اغواگران می دانند,دیگر آنکه وجدان سیاسی فعالین حزبی نشان از فهم مشترک کنشگرانی دارد که خواهان بسط و تسری عقلانیت در سیستم های سیاسی هستند.در پایان نیز, وجدان سیاسی را می توان از راه تربیت سیاسی نیروها و عناصر حزبی بسط داد و تعالی بخشی سیاسی را شاهد بود.

 

هادی حزباوی

 

__________
پ.ن: منبع کلیدی برای شناخت نگرش اتباتگرایانه دورکیم را می توان در این اثر یافت:
درباره تقسیم کار اجتماعی, امیل دورکیم,ترجمهٔ باقر پرهام. تهران: نشر مرکز، ۱۳۸۱٫