انتخاباتی، از جنس جبر و اختیار

دکتر عباس حیصمی : انتخابات، یک مولفه کاملا سیاسی و بازگو کننده نقش و اراده مردم در تعین سرنوشت خویش است.حضور مردم پای صندوق های رای،بیانگر آزادی،اختیار، و دموکراسی یک جامعه است.در فرهنگ سیاسی،هر انتخاباتی، نوعی رفراندوم تلقی می گردد. و حضور و مشارکت عناصر تشکیل دهنده یک جامعه، بیان کننده میزان رضایت و یا […]

دکتر عباس حیصمی : انتخابات، یک مولفه کاملا سیاسی و بازگو کننده نقش و اراده مردم در تعین سرنوشت خویش است.حضور مردم پای صندوق های رای،بیانگر آزادی،اختیار، و دموکراسی یک جامعه است.در فرهنگ سیاسی،هر انتخاباتی، نوعی رفراندوم تلقی می گردد. و حضور و مشارکت عناصر تشکیل دهنده یک جامعه، بیان کننده میزان رضایت و یا اعتراض به سیاست ها و برنامه ها و راهبردهای مدیریتی یک کشور است.

انتخابات، اسباب تغیر و اصلاح و امید به پیشرفت جوامع است. و با دیکتاتوری و ایستائی و تحجر و واپسگرائی در تقابل و مبارزه است.هر قدر میزان مشارکت در انتخابات بالاتر باشد،انسجام ملی مستحکم‌تر و پشتیبانی از رهبران آن کشور بیشتر است.و به هر میزان که انتخاب صحیح تر و منتخبین کیفی تر باشند،میزان موفقیت های داخلی والاتر و روابط بین المللی عزت مدارانه تر است.بنابر این انتخابات امری کاملا سیاسی و تضمین کننده آزادی های مدنی است.در کشور ما، پیوسته از سهم سیاسی انتخابات کاسته، و بر نقش حاکمیتی و تکلیفی آن افزوده می شود.و همواره اختیار در انتخاب، محدودتر، و تکلیف و جبر یا اجتناب ناپذیری در آن نمایانتر می شود!

زیرا از مشخصه های غیر قابل انفکاک یک انتخابات، تعدد و تنوع در گزینه ها، بویژه بلحاظ سیاسی و حزبی است.در یک انتخاب، تنوع سیاسی و حزبی در نامزدها باید بقدری باشد که امکان اختیار را برای سلیقه های مختلف سیاسی و گروهی و اجتماعی و نیز عناصر پویای جامعه فراهم نماید.باید انگیزه مشارکت مدنی عام را تقویت و میزان مشارکت داوطلبانه را فراهم کند.علی رغم اینکه یکی از افتخارات انکار ناپذیر جمهوری اسلامی ایران ، تعدد منحصر به فرد انتخابات است،لیکن پیوسته شاهد کمرنگ شدن دامنه تنوع سیاسی و‌ محدود سازی مفهوم اختیار و فراهم شدن نوعی جبری سازی و ترویج مفهوم تکلیف شرعی و دینی،بجای لزوم مشارکت مدنی، و اهتمام به کمیت و کثرت آرا، به جای عنایت جدی به کیفت منتخبین، هستیم.و حاصل آن عدم اثر گذار در اصلاح، تحول و پیشرفت، وتکرار خطاها بوده است!

لذا همواره شاهدیم که دروغ، فریب ، تزویر و چسبندگی به قدرت، نزد اکثریت نامزدها، بویژه افراد مورد حمایت برخی نهادها وارکان قدرت، هستیم. و متاسفانه در حال تبدیل به یک فرهنگ عمومی و ساختاری است‌.و غالب انتخابها،هر چند با رای مردم،اما با زاویه از واقعیات جامعه و خواست عمومی مردم بوده اند.که غالبا از آنها به شکست تشخیص و یا انتخاب خطا تعبیر می شود. و تنها مردم سرزنش می شوند.بگونه ای که جز در دهه اول بعد از پیروزی انقلاب، کمتر انتخاب موفق و دلخواه مردم در خاطره ها نقش بسته است. و چنانچه هم انتخاب موفقی بوده باشد،بدلیل زاویه با برخی نهادهای قدرت، نتوانسته اند به باورهای حقیقی و قلبی خویش جامه عمل بپوشانند.

غالبا انتخابات ما با توهم توطئه و با نگاه به دشمن فرضی بیرونی، شکل می گیرند.و بر خلاف نظر رهبری،کمتر به معضلات و توسعه ملی،بعنوان هدف اصلی توجه شده است.انتخابات مجلس یازدهم، تابلوی تمام عیاری از این نوع انتخابات ها بود.و در تک قطبی سازی سیاسی و رقابت های درون گروهی،در نوع خود بی بدیل و بی سابقه بود.که حاصل آن نیز مشارکت پائین بی مانند و خروجی کاملا پیش بینی شده صندوق های رای بود!!

انتخاباتی به غایت سرد و بی انگیزه و کاملا تکلیفی و اجتناب ناپذیر، که اکثریت را به خودداری از حضور پای صندوق های رای وادار کرد. تا بدان حد که توان توجیه و تمجید همیشگی و اعتیادی متولیان کشور و حتی صدا و سیما را سلب نمود!!!

متاسفانه مشارکت بقدری پائین بود که نیل به اکثریت تعریف شده در قانون برای اغلب حوزه ها، در مرحله اول، به سهولت میسر شد.و تنها تعداد اندک و غیر‌موثری از نامزدها(بلحاظ کمی) به دور دوم راه یافتند. که یکی از آن حوزه ها، اهواز, حمیدیه،کارون و باوی و تنها برای رقابت بر سر یک کرسی بود.اهواز که تاریخی از تنوع قومی و سیاسی را با خود دارد، با عنایت به اینکه مانند همه جای کشور، انتخابات این دوره مجلس بلحاظ سیاسی درون گروهی و تک قطبی بود، برنامه ریزان و متولیان و مبلغین را بر آن واداشت تا برای گرم نگهداشتن تنور انتخابات و کسب آرای بیشتر، متوسل به ابزار جذاب، و هر چند خطرناک، قومیت گرائی شوند.بویژه برای مرحله دوم، ترکیب در اهواز بگونه ای رقم خورده، که بی شک جامعه، به دوقطبی قومیتی سوق داده شده اند!!

و منتخبین از هر یک از دو سو، قابل شبه افکنی و برچسب پذیری انتخاب قومیتی دارند‌.بویژه حضور برخی نهادها و مدیران و مصادیق قدرت، بصورت نهان و آشکار در کنار یکی از دو گزینه های موجود، قویا بر طبل قومی گزینی کوبیده و در شیپور جذب و دفع قومی دمیده اند!!!

بگونه ای که برخی از این انتخابات،به انتخابات تثبیت هویت قومی،در کنار هویت تغیر تاپذیر ملی،تعبیر کرده اند!!! که جای تاسف است.انتخابات باید مظهر اراده ملت باشد. و آنرا وسیله و ابزار تغیر و اصلاح و پیشرفت و توسعه حقیقی دانست.هر انتخاباتی باید بتواند شورتوام با شعور حضور را در جامعه فراهم کند. و حاصل آن برای مردم ملموس و رضایت بخش باشد. نه پشیمان کننده!!!

انتخابات نباید موجب به حاشیه راندن جبری و قهری و سیاسی گروهی توانمند، و به تبع آن، افسرده کردن بخش عظیمی از جامعه، و بسنده کردن به برخی اقلیت ظاهر الصلاح دیگر باشد.هر انتخاباتی باید اصطلاحا، شارژ سیاسی جدیدی را به جامعه تزریق نماید. نه آنکه موجب دشارژ شود.باید جامعه در انتخابات به روز رسانی شود. نه آنکه اسباب واپسگرائی را فراهم نماید.اینجانب،مانند مرحله اول، هرگز قصد مداخله بر له و یا علیه هیچ کدام از گزینه های موجود،که به لحاظ تفکر و نگرش سیاسی یکی هستند، نداشته ام.

زیرا ضمن احترام به شخصیت حقیقی و ایمانی آنان، با نگرش سیاسی و گروهی آنان همسو نیستم.اینجانب شدیدا معتقدم که راه پیشرفت کشور و خروج از تنگناها و انسدادهای کنونی، در این قبیل انتخاب ها نیست.بلکه در تغیر تفکر جزمی و خود محوری و نفی حاکمیت غالب اندیشه ایستائی سنتی کهن اندیشان، بر جامعه، و لزوم اصلاح امور است.باید به محدود نگری پایان بخشید و دامنه خودی و دوستاران و موافقان و علاقمندان به کشور را فراتر کرد.

واقعیات نظم جهانی را شناخت و بتوان منافع و رفاه عموم جامعه را لحاظ کرد.باید خرد ورزی را در تعاملات داخلی با احزاب و دگر اندیشان و مناسبات مبتنی بر عزت، حکت ومصلحت را در روابط بین الملل، برتعصبات بی حاصل و بعضا و مخرب مقدم کرد.باید رفاه،امنیت و آسایش روحی،روانی و جسمی احاد مردم، نخستین دغدغه واقعی مسئولین و منتخبین باشد.باید اسباب رشد فکری و علمی و عقیدتی جامعه را فراهم کرد. و انتخابات یکی از مهمترین مصادیق آن است.

باید نگاه به نخبگان، گرینشی، صنفی و مبتنی بر خودی و غیر خودی نباشد.و اجازه رشد را برای همه ایرانیان و ایران دوستان، فراهم نمود.باید از طبقه بندی شهروندان به شهروندی درجه اول و دوم،که یکی ارکان فرصت طلبی ظاهر الصلاحان و تزویر است، اجتناب نمود.باید تعلق و چسبندگی بیشتر جوانان و قشر تحصیل کرده را به نظام و کشور فراهم کرد و از فرار مغزها و سرمایه انسانی و فکری و علمی جلوگیری کرد.باید تحمل شنیدن صدای مخالف داشت. و از تبدیل آن به معاند اجتناب نمود. و او را به موافق سوق داد.باید رقابت ها را جدی و مصداقی کرد‌. تا شایستگان واقعی،بجای چاپلوسان ویژه خوار بر مسند خدمت قرار بگیرند.

اینجانب هرگز معتقد به تکلیف در خلا، بویژه در انتخابات نیستم.وقتی که مصداقی برای انتخاب از میان گزینه های فیلتر شده، برای تمام سلیقه ها وجود نداشته باشد.تکلیف در چنین شرایطی، تکلیف در خلاء و از جنس ما لا یطاق است.این چگونه تکلیف شرعی است،وقتی که نوع و کیفیت انتخاب در مرتبه دوم اهمیت قرار دارد، و صرفا تعداد آرای ماخوذه، هدف نخست از مرتبه اهمیت باشد؟!تکلیف،یعنی مسئول بودن در برابر اراده و اقدام است. و چگونه انسان بتواند زیر بار تکلیفی برود، که مقدمات آن از اراده او خارج و مورد دلخواه و گزینش واقعی وی نیست؟!

اما با این وجود، و از باب اختیار در عین جبر، و بدلیل علاقمندی به پیشرفت کشور و بویژه توسعه استان، و به طبیعت حضورم در جامعه و اینکه در حد خود مورد عنایت و لطف و محبت و رجوع گروهی از مردم و دوستان و آشنایان هستم. و در این ایام پیوسته مورد سئوال و چه بسا گلایه قرار داشته ام،ضمن سپاس از عنایت این دسته از دوستان گرانقدر و مردم شریف و قدر دان اهواز و حمیدیه و کارون و باوی، عرض می کنم در حالی که مجددا تاکید می کنم که ما در مرحله انتخاب مصداقی نیستیم.و در شرایط اختیار حداقلی قرار داریم. نظر نسبی اینجانب در این مرحله،برای دوستان و آشنایانی که قصد شرکت در انتخابات دارند(که خود از جنس اجتناب نا پذیر است)، با عنایت به تجارب جناب آقای دکترشبیب جویجری، و ضمن احترام کامل به منتقدین عما سلف وی، اما نظر به اظهارات صریح وی مبنی بر قصد جبران قصور و یا تقصیرهای گذشته،و ارائه ورژن جدیدی از ادای مسئولیت نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی دارند. و نظر به شواهد و علائم جانبدارانه اقتدارگرایان از رقیب انتخاباتی وی در این مرحله، مشخصا حضور کتفا کتف، باصطلاح استاندار استان و برخی مدیران، در بعضی حضور انتخاباتی وی،اینجانب در این شرایط،جناب آقای دکتر شبیب جویجری را، مناسبتر و نزدیکتر به رای مردمی و شارع دانسته. و وی را اصلح می پندارم

و تاکید می کنم که این نظر نمی تواند حجت و رافع مسئولیت تحقیق و تشخیص و استنباط و اختیار فردی، اشخاص باشد.امید وافر داریم که در صورت موففیت و کسب رای اعتماد مردم، ایشان بتوانند ورژن جدید از جنس مردم، ارائه و عملی نمایند.و موفق به دفاع از منافع عمومی و‌جلوگیری از رشد ستم تبعیض در استان و اهتمام به اصلاح ساختار مدیریتی و رفع فساد اداری و اقتصادی رایج در استان و بومی گزینی و اشتغال جوانان و پاسداری از سهم استان در بودجه ریزی و تخصیص ها و نیز اهتمام به سه امر مهم و بنیادی: آموزش، بهداشت و امنیت عمومی نمایند.

آمین یا رب العالمینوالعاقبه لاهل التقوی و الیقین.ارادتمند همیشگی مردم خوب و فهیم و بصیر استان و اهواز و حمیدیه و کارون و باوی،خصوصا جامعه بزرگ و شریف و ارزشمند، فرهنگیان گرانقدر، اساتید و معلمان و کادر اداری و خدماتی دلسوز، و دانش آموزان عزیز و امیدان فردای کشور،
عباس حیصمی