دیدار با دکتر کیانوش راد

محمدرضا کایدانی :کمی از اذان ظهر گذشته بود. حسب قراری که از قبل داشتیم به اتفاق یکی از دوستان به دیدار دکتر کیانوش رفتیم، دوستمان گفته بود حال پدر دکتر چندان مساعد نیست،اما با همه ی اینها روی وقت و ثانیه ها حساسیت های خاص خودش را دارد.ما هم بنا به همان حساسیت ها در […]

محمدرضا کایدانی :کمی از اذان ظهر گذشته بود. حسب قراری که از قبل داشتیم به اتفاق یکی از دوستان به دیدار دکتر کیانوش رفتیم، دوستمان گفته بود حال پدر دکتر چندان مساعد نیست،اما با همه ی اینها روی وقت و ثانیه ها حساسیت های خاص خودش را دارد.ما هم بنا به همان حساسیت ها در وقت مقرر خودمان را درب منزل پدری دکتر رساندیم، دکمه آیفون قدیمی را فشار دادیم اما صدایی نیامد.

ند بار دیگر به شاسی آیفون فشار آوردیم ولی جوابی نشنیدیم؛ کمی نگران شدیم ،باخودم گفتم،دکتر که همیشه وقت شناس بود ،ماهم که سرموقع آمدیم .باکمی نگرانی و دلواپسی ازدرب منزل فاصله گرفتیم. ناگهان متوجه شدیم یکی ما را صدا می زند. خود دکتر کیانوش راد بود با لبخند همیشگی !. ما رابه داخل خانه دعوت کردند وعذر خواهی نمودند که مشغول نماز خواندن بود .

به طرف اتاقی با امکانات بسیار ساده اما زیبا هدایت شدیم .پس از خوش آمد گویی دکتر اجازه گرفت تا نماز عصرش را بخواند .نگاهی به سجاده اش انداختم ، یادگاری از چندین دهه از رازونیاز وارتباط زیاد با خدا ..من برای اولین بار بود که منزل دکتر می رفتم و برایم چقدر زیبا بود که یک آدم به غایت سیاسی اما مقید به نماز اول وقت باشد. به دوستم گفتم ،راز دست پاکی و صراحت دکتر کیانوش راد را کشف کردم ،آنهم این است که تنها تکیه گاهش معبود است، توکل و ارتباطش با خدا او را اینگونه جسور می کند.