روزهای تلخِ یک استاندار!

سلام آقای استاندار! برخلاف هرز‌نویسانِ مجازی‌‌ که این روزها بدون نام و نشان و یا در پسِ نام‌های مجعول به میدان آمده و با نشر مطالبی که بحق باید دشنام‌نامه‌شان خواند، به خیال خود سعی در تخریب جریان اصیل اصلاحات در خوزستان دارند، نگارنده با نام و نشان حقیقی به عرصه‌ی نقد شما پای نهاده‌ام […]

سلام آقای استاندار! برخلاف هرز‌نویسانِ مجازی‌‌ که این روزها بدون نام و نشان و یا در پسِ نام‌های مجعول به میدان آمده و با نشر مطالبی که بحق باید دشنام‌نامه‌شان خواند، به خیال خود سعی در تخریب جریان اصیل اصلاحات در خوزستان دارند، نگارنده با نام و نشان حقیقی به عرصه‌ی نقد شما پای نهاده‌ام چه بر این باورم که “من تیغ از پی حق می‌زنم/ بنده‌ی حقم نه مامور تنم” که اگر آن مواجب‌بگیران هم تیغ از پیِ حق می‌زدند، دیگر نیازی به برساختن اسامی مجعول و البته پنهان ساختن هویت‌های واقعی در پسِ هویت‌های ساختگی نظیر «تعدادی از مسولین و معاونین و اعضاء ستاد انتخاباتی دکتر روحانی» نبود.

🔸به راستی شما را چه شده است آقای استاندار؟ چرا این روزها چنان عنان صبر از کف داده‌اید که در برابر هر نقد و نصیحتی، راهِ تندی در پیش می‌گیرید؟ چرا پاسخ نقدِ ناقدان را با زبان لیّن نمی‌دهید؟ به ضرس قاطع می‌گویم، روزی که قدم به کاخ استانداری نهادید، احدی از اصلاح‌طلبان راضی به شکست شما نبود. هیچ اصلاح‌طلبی آرزومندِ چنین روزهایِ تلخ و غم‌انگیزی برای شما نبود. تا آن‌جا که دیدیم و شنیدیم، همه و همه آرزویِ موفقیت و سربلندی برای استاندار داشتند.

🔸امروز اما عملکردتان کار را به جایی رسانده که اکثریت قریب به اتفاق اصلاح‌طلبان استان از شما ناامید شده‌ و در برائت‌جویی از جناب‌تان از یکدیگر سبقت می‌جویند. به نام استقلال در تصمیم‌گیری، نصایح دلسوزانی که از همان آغازِ راه، دست‌تان را گرفته و شما را پا به پا بردند تا شیوه‌ی راه رفتن در صحنه‌ی سیاست بیاموزید را نادیده گرفتید. حتی به نصایح پدرانه‌ی آن پیرِ دیار ارجان هم وقعی ننهادید. او که به گواه دوست و دشمن و البته به شهادت زندگیِ سراسر ساده و طبعِ بی‌اعتنا به جاه و مال‌اش، هیچ‌گاه تابع هوای نفس نبوده و ‌ چیزی برای خود نخواسته است.

🔸می‌دانید هم‌سان‌پنداریِ استقلال و عدم مشورت‌پذیری در حوزه مدیریت عالی استان به کجا انجامید؟ به محروم شدن دولت محلی از حضور مدیران مجرّب و کاردانی که برای توسعه‌ی خوزستان تربیت شده بودند و البته برکشیدنِ مدیرانی‌ که در خواب و خیال هم چنین جایگاه‌های مهمی را متصوّر نبودند. القصه، ستاندن کارهای کلان از مهتران و سپردن امور به کهتران، کارِ سرزمینی هم‌چون خوزستان با پتانسیل‌های گران را چنان مختل کرد که در وصف نایَد.

🔸بی‌شک این سیل نبود که خانه‌های مردم در صراخیه، ابوشلوگ، سیدهاشم، حموله و … را ویران کرد. مردمان مناطق سیل‌زده بیش و پیش از هر چیز، در گردابِ بلایِ سومدیریت مدیران اجرایی استان گرفتار آمدند و چه زیبا و با چه کلمات دلنشینی پیرمردی که زندگی‌اش را در سیل از دست داده بود، تسلی دادید: بی‌تربیتِ ضدنظام!!! شوهایِ تبلیغاتی‌تان به کارگردانی همان زرد‌نویسان که دیگر شهره‌ی خاص و عام شده است. یک روز از اعتراض سازمان‌های جهانی نسبت به رسیدگیِ بیش از حد! به وضعیت سیل‌زدگان می‌گفتید و دیگر روز با آنژیوکت و در محاصره‌ی دوربین‌ها در صحنه حاضر می‌شدید. نامش را هم می‌گذاشتید: حضور میدانی و رسیدگی به حال سیل‌زدگان!

🔸همان روزهایی که خدمت به مردم خوزستان را افتخار می‌دانستید، استان و استانداری را به حال خود رها و در پای‌تخت مشغول رایزنی برای ارتقا بودید. چشم باز کنید و ببینید چه افرادی را به عنوان مشاور بر گرد خود جمع کرده‌اید. آنان که نهایت هنرشان به سنگ تمام گذاشتن در مدح و ثنای جنابعالی و البته سوق دادن مشکلات ریز و درشت استان به دوران پیش از صدارت شما و بی‌تقصیریِ استاندار کنونی خلاصه می‌شود. مگر قحط‌الرجال بود که چنین مشاورانی را برگزیدید؟

🔸و اینک نگرانی عمده‌ی اصلاح‌طلبان استان، انتخابات پیشِ روست که اتفاقاً می‌توان این نگرانی را به وضوح در نامه‌ی دکتر کهرام به رییس‌جمهور مشاهده کرد. انتخاباتی که اگر عوامل اجرای آن همان‌هایی باشند که پیش‌تر مجری انتخابات شورای شهر ۹۶ بودند، باید فاتحه‌اش را همین امروز خواند. آیا بهتر نیست به جای دعواهای بی‌حاصلِ درون جناحی، همّ خود را صرف نگاه‌داریِ حریم دولت محلی از تجاوزهایِ روزافزونِ نمایندگان و نشاندن چهره‌های مقتدر و بی‌طرف در راس فرمانداری‌ها و بخشداری‌ها کنید تا بدین ترتیب بتوان به برگزاری یک انتخابات شفاف و سالم امید بست؟

🔸می‌پذیرم آقای استاندار! روزهایِ سختی را از سر می‌گذرانید! تنها مانده‌اید! عقلا از گِردتان پراکنده و امید مردم به شما کم‌رنگ شده‌ است. این البته نتیجه‌ی مستقیم و انکارناپذیرِ سیاست‌های شماست. چه خوب که تا دیر نشده، چاره‌ای بیاندیشید. دیر یا زود دوران حضور شما در کاخ خیابان فلسطین به پایان می‌رسد و شما باز هم باید به تعامل با جبهه اصلاحات استان بپردازید. حال بهتر نیست به جای این‌که اوباش را سیم ‌دهید تا سابقون اصلاحات خوزستان را رجم کنند، به وظایف اصلی خود بپردازید؟ بهتر نیست به جای آمیختن مدیریت اجرایی و کنش‌گریِ سیاسی، به عنوان یک استاندار در صحنه باشید؟ آقای استاندار! با وجود تمامی اختلاف نظرها، ما همه اصلاح‌طلبیم. با این‌که نزدیک غروب آفتاب است اما همگی صبح را دوست داریم. برای جبران گذشته، هنوز هم دیر نیست. کافیست اراده کنید!

رضا بهرامی