غروب عاشورا

صادق تمیمی : غروب عاشوراست و پیکرهای قطعه قطعه شهدا بر خاک کربلا افتاده اند و سرها بر نیزه ها… خیمه ها سوخته… همه عالم در این دشت خلاصه شده… زیباترین حماسه ها هستی در تابش نور ماه می درخشید… و ماه و خورشید به زینب خیره شده اند که چون کوه استوار با نگاه […]

صادق تمیمی : غروب عاشوراست و پیکرهای قطعه قطعه شهدا بر خاک کربلا افتاده اند و سرها بر نیزه ها… خیمه ها سوخته… همه عالم در این دشت خلاصه شده… زیباترین حماسه ها هستی در تابش نور ماه می درخشید… و ماه و خورشید به زینب خیره شده اند که چون کوه استوار با نگاه نافذ چشم به قتلگاه دارد… شام غریبان اگر چه سخت است ، اما دیدنیست( ما رایت الا جمیلا )!!!

اطفال نگران ، تنها پناهشان عبای عمه است… اما رقیه ات پریشان است و جستجوگر!!! فرات ناله کنان میخروشد و صدای ناله اش دشت را پر آشوب میکند… دیگر کسی آب نمی خواهد ، زیرا هیچ آبی عطش شان را سیراب نمی کند… خیمه ها از شعله های آتش به خاکستر بدل شده اند… و تنها چیزی که غیر قابل باور است اسیری زنان و اطفال آل الله است!!!

پاها برهنه با چهره ها رنگ پریده…اما زینب اگر چه دل پر دردی دارد و درون قلبش غم های زیادیست همچون کوه ایستاده و مکتب عشق را فریاد میزند… زینب عمود خیمه های حماسه عاشوراست و پیام رسان رسالت حسین…