تحلیلی کوتاه بر داستان استیضاح ترامپ در مجلس سنای آمریکا

دکتر عباس حیصمی : هر چند بدلیل تفاوت معیارهای اخلاقی و حتی عرفی جامعه آمریکا، با جامعه ما، انتظار نیست که لزوما نگاه اجتماعی مردم آمریکا نسبت به شخصیت و رفتار ترامپ، مانند نگاه مردم ما به امثال ایشان باشد. کما اینکه به آنها هم این حق را نمی دهیم تا در مورد مردم و […]

دکتر عباس حیصمی : هر چند بدلیل تفاوت معیارهای اخلاقی و حتی عرفی جامعه آمریکا، با جامعه ما، انتظار نیست که لزوما نگاه اجتماعی مردم آمریکا نسبت به شخصیت و رفتار ترامپ، مانند نگاه مردم ما به امثال ایشان باشد. کما اینکه به آنها هم این حق را نمی دهیم تا در مورد مردم و جامعه ما، برابر معیارهای مورد قبول خود قضاوت و تحلیل کنند.اما قانون نقطه مشترک تمام جوامع,بویژه جوامع مدعی پیشرفت وتمدن و رهبری جهان، است.

رعایت قانون،مورد توقع هر جامعه ای با هر ارزش اخلاقی و هر نوع بافت اجتماعی، است.بویژه آنکه قوانین غالبا بر مبنای معیارهای اخلاقی و ارزشهای مورد قبول جوامع تدوین شده اند.بنابراین مقدم داشتن قانون، بر منافع فردی و تعصبات مذهبی و گروهی و حزبی، نقطه تلاقی تمامی جوامع دنیا است.و جامعه متعصب، و قانون گریز، جامعه رادیکال و نکوهیده است.تفاوتی هم در انگیزه و زمینه تعصب و خشک سری نیست. خواه این تعصب و گریز از قانون با تمسک به باورهای دینی و مذهبی باشد، مانند آنچه گاه در جامعه خود شاهدیم، و یا حاصل تعصبات حزبی و جناحی، و یا خصلت های فردی رهبران و پادشاهان و اتکای به زور سلاح و سرنیزه‌ باشد. در همه حال تعصب و قانون گریزی، غیر قابل قبول است.

مدیریت های متعصب و رادیکال، غالبا مخرب و پیش فرض دیکتاتوری و تحکم اراده های فرا قانون است. وپایه و اساسی موهوم و غیر قابل ارزش گذاری و سنجش دارد.لذا آنچه در رای کبود سنا به استیضاح ترامپ، در منظر جهانی رخ داد، حقیقتا برگ سیاه و تیره ای در تاریخ سیاسی آن کشور و تمدن غرب است.و بیانگر ترجیح منافع حزبی بر قانون و حاکمیت تعصبات از نوع حزبی است.در استیضاحی،که برای کل جامعه جهانی مورد توجه بوده و رصد می شده است، با کمال تعجب نه دموکرات ها برخلاف تصمیم حزبی، در رد استیضاح رای کبود داند، و نه جمهوری خواه ها بر خلاف تصمیم حزبی،به نفع استیضاح اعلام نظر کردند! بلکه صف بندی مشهود، کاملا مبتنی بر آرای حزبی و با فاصله از قانون بود.

این نمونه، از مصادیق مبرهن خشک سری و تعصبات از نوع حزبی است که باید از آن به کوری باندی و خغزبی یاد کرد.وصد البته این رفتار، یک نمونه روشنی از دیکتاتوری حزبی، در درون بزرگترین جامعه منادی آزادی و قانون گرائی است.و هر چند تعصب و خشک سری ناشی از تعصبات رهبران و پادشاهان در سایر جوامع دنیا فراوان دیده می شود، اما این نمونه در غرب،که داعیه دار تمدن، آزادی، قانونگرائی و رهبری جهان است، را باید به برگ تیره و سیاه تاریخ تمدن بشری به شمار آورد..