چگونه می شود قورباغه ها را به قناری یا فولکس واگن تبدیل کرد !

مامور اداره مبارزه با مواد مخدر (یک کشور) به مزرعه ای وارد می شود و از مرد سالخورده ی آن می خواهد تا مزرعه را بازرسی کند. مزرعه دار از مامور می خواهد که به همه جا سر بزند فقط به آن بخش از مرتع مجاورِ مزرعه نرود اما مامور فریاد می زند که: من […]

مامور اداره مبارزه با مواد مخدر (یک کشور) به مزرعه ای وارد می شود و از مرد سالخورده ی آن می خواهد تا مزرعه را بازرسی کند. مزرعه دار از مامور می خواهد که به همه جا سر بزند فقط به آن بخش از مرتع مجاورِ مزرعه نرود اما مامور فریاد می زند که: من از طرف دولت فدرال هستم، و سپس نشان طلایی رنگ خود را با افتخار و غرور در می آورد و به پیرمرد می گوید؛ ” این نشان به این معناست که من اجازه دارم هر جا که دلم بخواهد بروم، حالا حالیت شد “. مزرعه دار نیز با خونسردی سرش را به علامت تایید تکان می دهد. لحظاتی بعد پیرمرد فریادهایی می شنود و می بیند که مامور فدرال!! از ترس گاو بزرگ شاخدار در حال فرار است اما به نظر می رسد که راه فراری ندارد. مامور فریاد می کشید کمکم کنید و پیرمرد اینگونه پاسخش را می دهد: ” نشان فدرالی و طلایی رنگت را نشانش بده ” !!.

اول: نماینده اعم از نوع مجلسی یا شورایی و… در دوره ی نماینده شدنش جایگاهی می گیرد که آن جایگاه عادتاً نوعی منزلت و شأن اضافه به او می دهد لذا بعد از نماینده شدن موکب او پر هیبت و پر طمطراق می شود، رکاب او ملازمان و طرفدارانی به ظاهر پر و پاقرص پیدا می کند و محفلش نسبت به گذشته بسیار گرم و مملو از احسنت گویان و مریدان سینه چاک می شود. عده ای کاتب خودخوانده بدنبال نماینده نشاندار به راه می افتند و به قول یکی از دوستان عطسه اش را به رباعی یا یک قطعه ی ادبی تعبیر و ترسیم می کنند و در مجازی خانه ی این روزگار رها می کنند. این خودخوانده های عالم قلم!! در روزگاری که چاپلوسی و تملق بها و ثمنی دارد، پیش قراول بقیه مداحان و تابعان بوده و بقول معروف خود را برای جایگاه نماینده قطعه قطعه می کنند.در حقیقت همه ی این تغییرات ناشی از وجود آن‌ جایگاه و نشان‌ نمایندگی است، دقیقا شبیه به مامور قصه ی ماست که هر چه دارد از آن نشان طلایی رنگ فدرالی دارد و همانطور که دیدیم شخصیت ان مامور بواسطه ی قدرتی که نشان طلایی رنگ به او داده بخشیده، شخصیتی نصیحت ناپذیر بود و البته چوب غرور و نصیحت ناپذیری خود را نیز بخوبی خورد.

در مقابل این نوع نمایندگانِ نشاندار، هستند اشخاص موقر و نصیحت پذیری که خود به جایگاه ها و نشانهای انتصابی یا انتخابی اعتبار می دهند که قطعا این نقد متوجه آنها نخواهد بود. آنان که به اتکاء اعتبار ذاتی و مقبولیت واقعیشان به نمایندگی می رسند به هیچ عنوان تملق جو و تملق پذیر نیستند و چاپلوسان فرصت طلب (اعم از نوع کلامی یا نوشتاری)، که چشمان حریصشان چیزی جز منفعت نمی بیند را بتدریج از کنار خود طرد می کنند زیرا می دانند مدح و ثناهای زبانی و قلمی این شخصیتهای جعلی و غیرواقعی، در نهایت صفات مثبت ذاتیشان را نیز تحت تاثیر قرار خواهد داد و از اعتبار گذشته آنها چیزی باقی نخواهد گذارد، لذا بسرعت عذر آنها را می خواهند و آنان را از کنار خود طرد می کنند.از این سخن به این نتیجه می رسیم که دلیل اصلی تجمع عده زیادی از اشخاص خوب و ناخوب پیرامون یک‌نماینده، اعتبار ذاتی و شأن شخصی ایشان نیست بلکه این نشان و جایگاه اوست که چنین تجمع فریبنده ای را ایجاد کرده و می کند.

عده ای به این دلیل به ملازمین رکاب و بنوعی خدم و حشم نماینده (البته از نوع مُدرن) تبدیل شده و کلاماً و قلماً موظف به دفاع چشم بسته از ایشان و توجیه عملکرد خوب و بد او و تحسین‌ چهره اش می شوند که در حقیقت مطالباتی از جایگاه ایشان دارند لذا می بینیم که بمحض از دست دادن جایگاه چهار ساله یک نماینده، همه آن تملقها، حنجره ها و قلمها همچون حل شدن نمک‌ در آب ناپدید و از اطراف معشوق دیروز پخش می شوند و معشوقی جدید را پیدا می کنند و در چرخه ی ملازمین نشان داری دیگر قرار می گیرند و مجدداً به چرخش در می ایند. این حالت و این قبیل اشخاص بسیار زیاد و هر کدام‌ از ما تعدادی از آنان را می شناسیم.

دوم: همه می دانیم که ترکیب شخصیتی، علمی، تاریخی و… برخی اشخاص هیچ قرابتی با نماینده شدن ندارد و دلایل مهمی همچون تعصبهای بیجا، عدم دید کافی و ابهام زایی در بلوغ مخاطبان بواسطه موجهایی که در وقت مناسب ایجاد می شود، سبب رسیدن آنان به جایگاهی می شود که در خواب هم نمی دیدند. از جمله عوامل سازنده چنین اشخاصی می توان به *دلالان و رنگ آمیزان انتخاباتی اشاره کرد که پس توافقات عمدتاً انتفاعی و با استفاده از ترفندهای ویژه شان، قورباغه ها را به قناری (و به تعبیر یکی از دوستان به فولکس واگن) تبدیل می کنند.

بدون شک آن کاسبکاران فصل انتخابات در وقت مناسب و در قالبهای به ظاهر موجه ظاهر و حاضر می شوند و با توسل به همه شیوه ها، پروسه ی رنگ آمیزی و قالب کردن خود را آغاز خواهند نمود. از دیدگاه منطقی این عملیات حساب شده به محل مناسبی برای ارتزاق عده ای تبدیل شده است و البته ترک چنین منبع انتفاعی (به معنای عام) بسیار سخت به نظر می رسد.▪توضیح: نگارنده چند نفر را می شناسد که برغم بودنشان در کانون رنگ آمیزان قورباغه ای و فولکس واگونی، اما انگیزه ارتزاقی – انتفاعی ندارند. اینها می توانند استثنایی بر قاعده باشند‌.

سوم: به نظر می رسد که در این دوره، فعالیت رنگ آمیزان و کاسبکاران بازار انتخابات چندان هم آسان‌ نبوده و به دلایل مختلف جا انداختن یا قالب کردن عده ای از گمنامها، کوچکها و کوتوله های سیاسی و غیر سیاسی کار شاق و دشواری باشد. بعبارت دیگر این فعالیت که بخش عمده ای از آن دربرگیرنده ی اغراء مخاطبان و در مفهوم حقوقی شامل غش نیز می شود به دلایل متعدد کاربرد اولیه و سابق خود را از دست داده و اثر چندانی در انتخابات پیش رو نخواهد داشت.وجود نسبتی قابل قبول از بلوغ فکری و آشنایی با ترفندهای دلالان و گردش بالای اطلاعات مرتبط به موضوع انتخابات، همچنین دگرگونی بسیاری از متغیرها و تغییر آنها به ضرر فرهنگ دلالی، قطعا رنگ آمیزان را متوقف یا حرکت منفعت جویانه ی و قورباغه ای آنها را بشدت کُند خواهد نمود.امیدوارم کثرت کلام موجب ملال نشده باشد.

 علی عبدالخانی –  روزنامه نگار

 شنبه ۱۶ شهریور ۹۸