لحظه ای درنگ

مهری کیانوش راد :وقتی به عقب برمی گردم؛ در زندگی خود لحظاتی را به یاد می آورم ؛ لحظاتی تعیین کننده در سرنوشت آینده ی خودم را.در بازی های کودکانه خود ، هر گاه با خشم والدین و مجازات خود روبرو می شدم ؛باید با عقل کودکانه ی خود تصمیم می گرفتم ؛ که رفتار […]

مهری کیانوش راد :وقتی به عقب برمی گردم؛ در زندگی خود لحظاتی را به یاد می آورم ؛ لحظاتی تعیین کننده در سرنوشت آینده ی خودم را.در بازی های کودکانه خود ، هر گاه با خشم والدین و مجازات خود روبرو می شدم ؛باید با عقل کودکانه ی خود تصمیم می گرفتم ؛ که رفتار نامطوب، اعلام شده و باید ترک شود؛ اما شگفتی هنگامی چهره نشان می داد ؛ که متوجه می شدم ، همین رفتار در گذشته باعث شادی والدین من شده است؛ در این گونه موارد تشخیص درست و غلط بسیار دشوار بود.

آغاز تفکر برای چرایی یک رفتار ، آغاز آشنایی با این پدیده ی شگفت، که درست و غلط بودن یک رویداد را ، آن رویداد تعیین نمی کند.بعدها متوجه شدم؛ هزاران عامل در تعیین درست یا غلط بودن یک رفتار نقش دارد.اگر خواندن یک شعر کودکانه، گاه باعث تشویق و جایزه می شود و گاه با خشونت به سکوت دعوت می شوم ، باید به عوامل دیگری غیر از خواندن آن شعر کودکانه توجه می کردم.شکوفایی این راز، خود مرا قوی تر از گذشته کرد.آموختم دقیق تر نگاه کنم ، همه چیز آن نبود؛ که می دیدم.آموختم؛ دقیق تر بشنوم.

بسیار صداهای نامکشوف آماده ی شنیدن بودند؛ که نمی شنیدم.بعدها آموختم ؛ گاه بال پروانه ای موقیعیت یک رویداد را عوض می کند.آموختم؛ رفتارهای به ظاهر متناقض آدمی از یک قانون واحد تبعیت می کنند.تغییر روحیه ی انسان، رفتار او را تغییر می دهد.آموختم ؛ درنگ کردن ، سکوت کردن و به زمزمه ها و صداهای دیگر دل سپردن ، به پشت سر خود نگاه کردن ، رفتارهای خود و دیگران را دوباره دیدن ، می تواند رمز پیروزی من باشد.پس لحظه ای درنگ .

سال ها گذشت ، بزرگ تر شدم، پیر شدم ؛ اما این تجربه هر روز تازه تر شد.کم کم آموختم ، دویدن شتاب زده در زندگی، فرصت دوباره دیدن را از من می گیرد.آموختم ؛ به ناچار ایستادن و اندیشیدن در آن چه به خطا از من سرزده است؛ نشانه ی ضعف و بیچارگی من است و باعث زوال خود متعالی من می شود؛ هر چند آخرین گریزگاه من باشد.آموختم ؛ تا قلب من نیاموزد که چگونه با گره خوردگی شگفتی با عقل پیوند برقرار کند ؛ همه ی راه های رفته در تندباد خطا خواهند بود.

آموختم ؛ اگر دیدگان من ، گوش های من ، قلب و دست و پای من نتوانند به حکم عقل بچرخند، زیانی بس شگفت ، حسرت همیشگی من خواهد بود.هر چند خطا بسیار انجام داده ام؛ اما هر خطایی راه تازه ای پیش روی من گشود تا درست تر ببینم ، درست تر بشنوم ، درست تر اراده کنم و در نهایت ، درست تر اندیشه  کنم.از کتاب: در جستجوی خود