برای معلمی که چون شمع در راه آموختن سوخت

ققنوس پرگشوده بر بلندای عشق! درآسمانی شدنت عجب نیست چرا که ازهمان آغاز آسمانی بودی و آسمانی زیستی تصویرت جاودانه ماند همچون رفتار پیامبرگونه ات خیلی از عکس ها که با ژست ها وافاده ها که در مناسبت ها ی مختلف میگیریم چه کوته و زودگذرند! چه بی تاثیر وبی طعم! و خالی از روح […]

ققنوس پرگشوده بر بلندای عشق!
درآسمانی شدنت عجب نیست
چرا که ازهمان آغاز آسمانی بودی و آسمانی زیستی

تصویرت جاودانه ماند همچون رفتار پیامبرگونه ات

خیلی از عکس ها که با ژست ها وافاده ها که در مناسبت ها ی مختلف میگیریم
چه کوته و زودگذرند!
چه بی تاثیر وبی طعم!
و خالی از روح و بدور از هر دلبریایی و جذابیت با اینکه هزینه های گزافی برای گرفتن این عکس ها پرداخته ایم … اما چونان ابری زودگذر از چشم و دل ها رخت برمیبندند
نمی دانم چرا !؟
شاید چون مملو از خود خواهی اند و منیت های توخالی و شعارزده

اما تو ای شیفته راستی و صداقت جویای فروغ دانش و اندیشه
بی مقدمه دروازه های دل مریدانت را بی اذن گشودی و
ابرچشمانشان را بی هیچ رعد و برقی سیل آسا نمودی

چرا !؟‌ اینگونه تو جاودانگی می یابی و آنگونه فراموشی و نسیان نصیب ما میگردد !؟

شاید می باید پاسخم را در درون دریای آرام و پرگوهرت بیابم
آنجا که بی مزد و منت زیباترین ، پرارزش ترین و ماندگارترین عطایت را رایگان می بخشی و مهتاب روشنگری را در پیشانی پویندگان و آینده سازان جا میدهی
این سخای بی بدیلت را کسی جز کریم الکرما یارای پاسخگویی نیست همان پروردگاری که جاودانگی را می بخشد و زوال را مقدر می نماید .

اینک اوست که به پاس رنج ومشقت و عطای بی منتت اکسیر جاودانگی را در تصویر و یاد زیبایت می افشاند

تا عطر دل انگیزش را همواره نوازشگر مشام هر کائنی دراین وجود نماید.
ردای معلمی زیبنده تو بود و لقب و نشان افتخاری را که پیامبر عظیم الشأن بر معلم نهاد در تابلوى زیباى عملکرد تو هویدا بود
فرشتگان به پیشوازت
و بهشت برین منزلگه ات باد !
خدا حافظ همکار گرامی ام .

 

عارف سیلاوی