بدون روتوش درباره سینما با عبدالله سلامی

اگر نیت یک ساله دارید برنج بکارید ،اگر نیت ده ساله دارید درخت بکارید ، اگر نیت صد ساله دارید آدم تربیت کنید، سینماتوگراف آدم تربیت می‌کند هامون، حمید هامون مهرجوئی یک جائی می‌گه:ای علی عابدینی، ای بچه‌محل صمیمی، استاد من، آقای من، چرا باز غیبت زد؟ کی بودش؟ هشت سال پیش بود یا شاید ده […]

اگر نیت یک ساله دارید برنج بکارید ،اگر نیت ده ساله دارید درخت بکارید ، اگر نیت صد ساله دارید آدم تربیت کنید، سینماتوگراف آدم تربیت می‌کند هامون، حمید هامون مهرجوئی یک جائی می‌گه:ای علی عابدینی، ای بچه‌محل صمیمی، استاد من، آقای من، چرا باز غیبت زد؟ کی بودش؟ هشت سال پیش بود یا شاید ده سال پیش بود که یهو غیبت زد نمی‌دونم واسه چی؟. آنچه در زیر می آید گفتگوی بدون روتوش سید هادی آلبوشوکه با عبدالله سلامی درباره سیمناست که در مجله الکترونیکی نوابت منتشر شده است

اولین سوال و مهم‌ترین سوال من این است:چرا دیگر فیلم نساختی ؟
واضح است ، برای اینکه فیلمساز نبودم ، راستش در دوره نوجوانی و جوانی به هنرهای تجسمی و نمایشی بسیار علاقه مند بودم . باور احساس و عقیده ام این بود که آنچه انسان را خیلی خوب می توانست از سایر موجودات زنده ، متمایز نگاه دارد و جدا بسازد ، خلاقیتهای سمعی و بصری اوست . در واقع کار آمدی این دو حس معجزه گر اسباب آن شده تا پشتوانه و میراثی بنام هنر برای لذت بردن و سرگرمی انسانها ، فراهم و تاریخی شود .

داشتم عرض می کردم ، علاقه به فرا گیری هنرهای سمعی و بصری مرا به طرف نقاشی ، عکاسی و فیلمسازی تجربی کشانده بود .اما هرگز مایل نبودم به صورت حرفه ای آنها را دنبال کنم تا به سرانجام برسانم ، ظهور نسل علاقه مند به مقوله ی هنرهای تجسمی و نمایشی و ادبیات به فضای فرهنگی دوره قبل از پیروزی انقلاب رونق چشمگیری بخشیده بود ، به ویژه در دهه پنجاه هنر و ادبیات از رشد و توسعه ی چشمگیر و ارزنده ای برخوردار شده بود ، بخشی از سینمای ایران نیز با الفبای ساخت فیلمهای قاعده مند خوب آشنا شده بود و قواعد آنرا بدرستی رعایت می کرد ، به موازات وقوع چنین رخدادی ، شکل گیری قشر مخاطب هنرهای تجسمی و نمایشی اثر بخش ، ظهور قابل توجهی پیدا کرده بود .

از بچه های محل شما اسکندر عامری پور سوار بر کشتی کوئین مری شده و رفت تا دستیار جان فوردشود و عشق سینما را با خود از محله ی عامری اهواز قدیم تا هالیوود لوس انجلس برد ، آیا چنین فکری ، وسوسه ، رویائی در درون شما داشته؟

از دهه سی هجری شمسی بعداز تهرانیها نوبت علاقه مندی به پدیده ی سینما و تماشای فیلم ، به خوزستانیها رسیده بود ، آنزمان در شهرهای آبادان ، اهواز و حتی مسجد سلیمان چندین سالن سینما دایر شده بود در حالیکه شهرهای بزرگ سایر استانها ، حتی از وجود یک سالن سینما ، بهره مند نبودند ، بله درسته ، اولین قشر علاقه مند به سینما و تماشای فیلم در اهواز به بچه های اهواز قدیم محله عامری نسبت داده می شد ، بچه های اهواز قدیم محله عامری لباس خوب و شیک به تن می کردند و خود را با عطرهای خوشبو و گران معطر می کردند و بخشی از وقت خود را با رفتن به سینما و تماشای فیلم ، می گذراندند ، جالب است بدانید در آن برهه از زمان اولین نسل مهاجرت به امریکا و کم و بیش به اروپا با هدف کسب تحصیل و یا اشتغال به کار ، به تعدادی از بچه های اهواز قدیم اختصاص داشت ، بطوریکه آمار افزایش سفر به امریکا از ان زمان تا پایان اواخر سالهای دهه پنجاه به دها نفر در سال ، ادامه پیدا کرده بود . بله ، درسته اسکندر عامری پور از اولین قشر جوانان سفر به آمریکا بود به گمانم نامبرده در اواخر دهه سی ، ساز سفر به دیار غرب را نواخت و از راه سفر دریایی به امریکا مهاجرت کرد ، بعدها با گذشت سالها اقامت در امریکا ، جوانان اهواز قدیم علاقه مند به سینما ، اطلاع حاصل کرده بودند که اسکندر عامری پور به دستیاری جان فورد فیلمساز صاحب سبک آمریکا و هالیوود ، گمارده شده و به تولید چندین حلقه فیلم گزارشی نیز دست زده بود . علاقمندی بچه های اهواز قدیم به سینما و تماشای فیلم به حدی بود که عده ی کثیری از انها با نام استودیوهای تولید فیلم هالیوودی ، همچنین با نام کارگردانان ، هنرپیشگان و نام فیلم های مطرح خارجی ، آشنایی کامل پیدا کرده بودند و برای تماشای فیلم های سینمایی کارگردانان بزرگی چون رابرت وایز ، نیکلاس ری ، جان استرجس ، جان فورد ، هاوارد هکس ، دیوید لین ، ویلیام وایلر و …. بقول معروف ، دست و پا می شکستند . از جمله خودم .

اما در پاسخ به قسمت دوم سوال جنابعالی باید عرض کنم ، بله بعداز اخذ دیپلم و پایان خدمت سربازی ، در سال ۱۳۵۶ ، با دریافت پذیرش از دانشگاه آموزش رشته سینما واقع در شهر کازانس سیتی ایالت میسوری اهنگ سفر به امریکا برای تحصیل در رشته ی سینما را نواخته بودم .از کنسولگری امریکا در شیراز ، ویزا گرفتم و همچنین از آژانس مسافرت هوایی مهاجران واقع در خیابان ۲۴ متری سابق ، بلیط سفر تهیه کرده بودم ، اما با شنیدن نوای سحر امیز انقلاب سال ۵۷ ، وسوسه ماندن و نرفتن به آمریکای جهانخوار در وجودم تحریک شد و از رفتن به امریکا منصرفم کرد ، سرانجام ماندم و به انقلابیها پیوستم .

اگر روزی به عشق دوربین می خواستید به ناکجا آباد بروید کجا می رفتید؟

در ابتدای گفتگو عرض کرده بودم ، گرایش بنده به هنرهای تجسمی و نمایشی صرفا با انگیزه های تجربی بوده و هرگز دغدغه ی اینکه تلاش کنم تا در جایگاه نقاش ، عکاس یا فیلمساز حرفه ای قرار بگیریم ، نداشتم و در وجود خود حساس نمی کردم ، بلکه میل داشتم تنها در جایگاه و مقام یک علاقمند و مخاطب پر و پا قرص و حرفه ای برای تماشای آثار جهانی هنرهای تجسمی و نمایشی برای همیشه قرار بگیرم . عشق ناکجا ابادم ، همواره لذت بردن از هنر است .

یکبار در جلسه ای از رویا پردازی های اصلاح طلبانه مان به ایوب گفتید ، قلم موی من خشکیده است ، چرا؟

فکر می کنم برای پاسخ به این سوال ابتدا به یک مقدمه چینی نیاز باشد . جامعه ی جهانی غرب بعداز گذراندن و پایان دو جنگ جهانی اول و دوم ، بطور جدی با ظهور و شروع جنبشهای سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی و فکری ، مواجه شده بود . شاید منشاء عمده رخداد جنبشهای مورد ذکر پی گیری تاثیر فرضیات فروید ، داروین ، مارکس و انیشتین بر جامعه جهانی وقت بوده است . به تدریج تاثیر جنبشهایی سیاسی و اجتماعی غرب دامن شرق را فرا گرفت . در واقع پیدایش ، رشد و فرآیند توسعه سریع سبکها و مکاتب هنری و ادبی در حوزه گستره فرهنگی جامعه ی شرقی و استقبال از فرآیند آن ، از یک سو به وجود رکود و عدم خلاقیت های هنری و از سوی دیگر مرهون ترجمه آثار مربوط به تاریخ وقایع جنبشهای هنری و ادبی غرب در جوامع شرقی بستگی داشته است ، بدون تردید می توان اذعان نمود ، روند تعمیم سازی هنرهای تجسمی از جمله نقاشی در حوزه عمومی ، محصول تاثیرات جنبش برخاسته از ایده های مدرن غرب بوده است . تدریس نقاشی در مقاطع آموزش دروس سواد آموزی ابتدایی و توجه به خلاقیتهای حسی و بصری ان ، کمک کرده بود تا قشر نقاشان و مخاطبین متاثر از دوره رنسانس هنر تجسمی و نمایشی غرب در شرق ، شکل بگیرد .

بنده از کودکی با نگاه به ابرها و سایه روشن های محیط و حتی اشکالی که بر اثر ریختن اب بر سطح زمین شکل می گرفت ، لذت می بردم ، خیلی زود در دوره آموزش ابتدایی به نقاشی کردن علاقه مند شده بودم ، خوب بیاد دارم زمانیکه سطح خیابان لیاقت اهواز قدیم که محل خانه پدری در ان واقع شده بود لایه آسفالت تاره ریخته بودند ، روی سطح سیاه آسفالت با گچ نقاشی می کردم تا نظر عابرین را به کار خود جلب کنم . از اینکه عابرین توقف می کردند و با لذت به نقاشیهایم چشم می دوختند ، حسابی ذوق زده می شدم . تا قبل از شروع انقلاب بطور خود آموز و تجربی نقاشی رنگ و روغن روی بوم را ادامه دادم و در تابلوهای خود از تکنیک نقاشان آمپرسیونیسم الهام می گرفتم ، سرانجام با وقوع پدیده ی جذاب انقلاب سال ۵۷ و سرگرم شدن با فرآیند پیروزی حوادث آن ، نقاشی را برای همیشه کنار گذاشتم . در واقع جذابیت های انقلاب تمام اندوخته ها و تجارب دوران قبل از انقلاب را از دست نسل علاقه مند به وقوع ان ، گرفت و به دست سرگرمیهای حوادث انقلاب سپرد .

دلم برای نقاشی کنار کتابخانه تان ، همان که گیسوانش زنجیر بود ، سوخت ، راستی موضوع ان تابلو چه بود؟
موضوع نقاشی تابلوی مورد اشاره شما به بافت سناریوی ساخت یک فیلم کوتاه ، مربوط می شد ، راستش سال ۶۳ علاقه مند شده بودم تا به ساخت یک فیلم کوتاه دست بزنم ، سال ۶۳ کار مطالعه و تصویب سناریو و صدور مجوز برای ساخت فیلم های کوتاه ، به سازمانی بنام حوزه هنری که دفتر کار آن در تهران مستقر بود ، مربوط می شد . به آنجا مراجعه کردم و جهت مطالعه و تصویب و همچنین کسب مجوز جهت ساخت فیلم کوتاه یک نسخه از سناریو را به حوزه هنری ارایه دادم . واحد بررسی سناریوی ساخت فیلمهای کوتاه ، سناریو را رد کرد و انرا نپذیرفت ، بعداز گفتگو با اعضای واحد بررسی سناریوی فیلمهای کوتاه به این نتیجه رسیده بودم ، هنوز گفتمان انقلاب در حوزه هنری و ادبی به یک تعریف و تکلیف معین و جامع نرسیده بود و تنها به موضوعاتی که به نمادها و انچه به وقوع پدیده انقلاب ۵۷ مربوط می شود ، روی خوش نشان داده می شد .

چه چیزی ، کدام تصادف یا اتفاق ، پای شما را به جشن بزرگ تصویر و نور و صدا کشانده؟

در آستانه ی ورود فرآورده های انقلاب صنعتی قرن نوزدهم اروپا بمناسبت انجام عملیات اکتشاف و استخراج نفت ، خوزستان بصورت منحصر بفرد از وجود رهاورد همه جانبه ی پدیده مدرنیته شکل دیگری بخود گرفت . در واقع نزدیکی و آشنایی با دست اوردهای صنایع نفتی ، خوزستانیها را از سایر اقشار جامعه ایران متمایز ساخت و تحت تاثیر فرایند تحول خواه خود قرار داده بود ، وقوع چنین رخدادی هنوز در هیچ ایالت یا ولایتی از کشوری که انموقع انرا بنام بلاد محروسه می خواندند ، رخ نداده بود .

مقارن با این رخداد بی نظیر ۹۵ در صد بافت اجتماعی کشور به اقشار روستایی بیسواد و کم سواد و سنتی اختصاص داشت و جامعه ی کشور با یک ساختار نظام سنتی و فئودالی اداره می شد . مدرنیته انقلاب صنعتی غرب ، بر پایی تاسیسات صنعتی ، احداث ساختمانهای مسکونی با استاندارهای غیر بومی با استفاده از مصالح مقاوم ، ایجاد خیابان بندی با کف آسفالت خط کشی شده ، همراه با نصب تابلوهای راهنمایی و رانندگی ، راه اندازی بیمارستانها و اماکن تفریحی مانند باشگاه ، سالن سینما ، میادین ورزشی ، دایر کردن فروشگاهای عرضه ی کالای مصرفی وارداتی و …. آغاز کرد و بتدریج چهره خوزستان را از سایر مناطق کشور ، کاملا متفاوت و متمایز ساخت . بدرستی علت اینکه زمانی ۶ عضو از تیم ملی فوتبال ایران اهل خوزستان بودند و تنی چند از نویسندگان و شاعران شعر موج نو و همچنین فیلمسازان مطرح کشور از خطه ی خوزستان برخاسته شده بودند ، معلول علت بزرگی بنام ورود پدیده های مدرنیته از دروازه ای بنام خوزستان بوده است . سینما و گرایش به تماشای فیلم ، مطالعه جراید روز ، کسب تجارب ادبی و هنری ، نزد خوزستانیها از اعتبار و اعتنای قابل توجهی برخوردار شده بودند .

بنده نیز خود از نسل سوم اهالی تاثیر گرفته و تسخیر شده ی پدیده فرآورده های فرهنگی مدرنیته انقلاب صنعتی اروپا در خوزستان ، می شمارم . نقاشی ، پیکره تراشی ، عکاسی ، ترجمه اثار ادبی ، مطالعه تاریخ هنر ، ساخت و تماشای فیلم و نمایشنامه ، گرایش به جراید روز و مطالعه ی آثار ادبی جهان گوش فرا دادن و اشنا شدن با موسیقی و ترانه های غربی و تمرین و آموزش نواختن سازهای غربی مانند گیتار و .. اسباب ان شده بود تا اقشار و مخاطبین مقوله ی فرهنگی در میان جامعه ی سنتی خوزستانی ، ظهور پیدا کند و سامان و توسعه داده شود ، به راستی و درستی هرچه داشتیم محصول دمیدن روح مدرنیته اروپایی در کالبد جامعه ی نیازمند شرقی با مفهوم لغوی استعمار . بوده است . قبل از آن از وجود استیلای امپراطوری سنتی عثمانی ، منطقه از هیچگونه عایدی تحول خواهانه ، برخوردار نبود .

انسان ، عکاسی را که اختراع کرد زمان را متوقف کرد در لحظه ی گرفتن عکس تا .. روزی عکسی از خانواده ای در اهواز قدیم برایتان فرستاده بودم ، گفتید این عکس را شما از خانواده غافلزاده گرفته اید ، (البته اگر حافظه ام خیانت نکند در نقل نام ها) ان دوربین عکاسی در محله ی عامری و اهواز از ان دوربین برایمان بگویید ؟ از کجا امد و دوربین های دیگر بگویید از عکاسی ها و عکس خانه ها و تاریکخانه های شهرمان ؟ بگویید از مولن روژ ، شهرفرنگ ، آپادانا ، دنیا و … سینماهای اهواز ، فیلم های وسترن ، فیلم های فرید الاطرش و اسمهان ، فیلم های هندی!

بخشی از منشاء و فعال شدن حس خود پسندی و خود شیفتگی انسان اولیه درست به زمانی که چهره ی خود را روی سطوح شفاف طبیعت مشاهده می کرد باز می گردد ، سرانجام در برهه ای از زمان توجه به حس نارسیستی انسان ، اسباب ان گردید تا ابزار عکاسی با انگیزه ی عکس انداختن و مشاهده ی محصول سوژه ان فراهم و ساخته شود و تکوین پیدا کند ، معمولا نقطه ی آغاز علاقه به عکاسی با تهیه یک دوربین آغاز می شود و قبل ار هر چیز ، پی بردن به جذابیت جادویی عکس موقعی که چشم از مجرای دریچه داخلی دوربین سوژه را در یک کادر معین محصور و مشاهده کرد ، احساس و دریافت شده بود ، بله ، در کنار پرداختن به نقاشی ، سال ۴۵ با خرید یک دوربین رفلکس مستعمل بنام لایکا که انرا از دست یک مهندس پاکستانی خریداری کرده بودم ، عکاسی را بصورت یک امر سرگرم کننده با عکس گرفتن از سوژه های مختلف محیط پیرامون آغاز کرده بودم ، دوربین لایکا ساخت آلمان غربی بود و نام ان از نام اولین ماده سگی که روسها برای یک سفر فضایی سوار بر سفینه کرده بودند ، اخذ شده بود ، بله کار عکاسی کردن را با عکس گرفتن از اشیاء زنده و بی جان محیط اهواز قدیم آغاز کرده بودم ، از مادر بزرگم و مادر و پدرم و اهالی محل… عکس می گرفتم و بی درنگ انها را ظاهر و چاپ می کردم . بله ، عکس ثبت و متوقف کردن یا فیکس شدن لحظه ها در حرکت زمان است .

بله ، اولین سالنهای اختصاصی نمایش فیلم ابتدا در اماکن و مستغلات سازمانی شرکت ملی نفت ایران و انگلیس در شهرهای آبادان ، مسجد سلیمان ، هفت گل و نفت سفید و با فاصله ی گذشت چند سال در اهواز احداث و دایر شده بودند ، تماشای فیلم در سالن سینماهای شرکت نفت به کارکنان ان شرکت اختصاص داشت و از ورود عموم جلوگیری بعمل می امد و خوداری می شد به نقل از نسل اول سینماروهای اهوازی ، در اواخر دهه ی بیست اولین سالن اکران عمومی فیلمهای تجاری در خیابان پهلوی سابق اهواز بنام سینمای پارس که بعدها بنام سینما آپادانا تغییر نام پیدا کرد ، دایر شده بود ، در دهه سی بدلیل اینکه تولید فیلم های داخلی بسیار اندک بود ، ان تعداد از سالنهای معدود احداث شده ، تنها به نمایش فیلم های خارجی از جمله نمایش فیلم های موزیکال مصری که با زبان اصلی و زیر نویس فارسی به نمایش در می امدند ، اختصاص پیدا می کرد ، جالب است بدانید ، در ابتدای امر رفتن به سینما نزد عوام قبیح و مذموم می شد ، رفتن به سینما فقط برای نوجوانان و جوانان ، تجویز می شد و مانعی نداشت ، سرانجام از اواخر دهه بیست تا اواخر دهه پنجاه و کمی قبل از شروع انقلاب سال ۵۷ ، بعداز تهران ، خوزستان از بیشترین تعداد سالن های سینما برای اکران عمومی فیلمهای تجاری داخلی و خارجی برخوردار شده بود ، ۹۵ در صد اهالی ان بویژه در اهواز و آبادان از اقشار علاقه مند به سینما ، بشمار می رفتند . سالنهای سینماهای احداث شده در اهواز به ترتیب قدمت زمان ساخت ، عبارتند از سینما پارس ، میهن ، ایران ، دنیا ، کارون ، سعدی ، مولن روژ ، شهر فرنگ و اوکسین را می توان نام برد . بعلت اینکه تراکم جمعیت شهری در ضلع شرقی شط کارون سکونت داشت به استثنای سینما سعدی در منطقه کپلو و سینما آزادی در سوسنگرد ، تمام سینماهای نام برده شده در منطقه ی شرقی شط کارون احداث و دایر شده بودند .

یادم می اید نزدیکی های انقلاب ۵۷ در سینمایی فیلم ابی فوق الشجره عبدالحلیم حافظ اکران شده بود ، برایمان از تاریخ این سینماها ، از فیلم هایشان ، از کارکنانشان بگویید:.

با پیدایش طبقه متمکن بورژوازی ملی ایران که با پشتوانه فروش نفت ، حیات پیدا کرده و موجودیت یافته بود ، سرمایه گذاری در بخش تولید فیلمهای سینمایی داخلی و همچنین خرید فیلمهای خارجی تولید آمریکا و اروپا که اکران جهانی انها هم زمان روی پرده سینماهای تهران و خوزستان مقارن می شد ، رونق و رواج چشمگیری یافته بود ، متعاقب ان خرید و نمایش فیلمهای هندی ، مصری و ترکی نیز مورد توجه سرمایه گذاران تجارت فیلم واقع شده بود ، رشد و توسعه ادبیات نقد فیلم با انتشار مجلات حرفه ای نیز به استقبال از تماشای فیلمهای سینمایی دامن زده و به ان کمک مضاعفی بخشیده بود . رخداد عصر طلایی هالیوود در دو دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی با تولید و درخشش فیلمهای اثر بخش که اغلب انها حاوی مضامین انسانی اقتباس شده از اثار ادبی شناخته شده جهان که ترجمه ی به فارسی انها در کشور به چاپ و انتشار رسیده بود ، به محبویت و جذابیت فرهنگی سینما نزد مخاطبین تماشای فیلم افزوده بود این فرآیند سمعی و بصری بی نظیر و تازه فرهنگی در کشور ایران نسبت به سایر کشورهای خاور میانه و منطقه از الویت و مرتبه ی قابل توجهی برخوردار بود در واقع ایران از وارد کنندگان و عرضه کنندگان عمده نمایش فیلمهای خارجی بدلیل ظرفیت بالای تقاضا ، در امده بود ، به درستی می توان اذعان نمود عرضه ی فیلم های تجاری برای تقاضای جمعیت ۳۰ الی ۳۵ میلیون نفری ایران که ۸۰ در صد ان اهل رفتن به سینما بودند ، در منطقه ، کم نظیر بود . جایگاه سینما در خوزستان بصورت یک فرهنگ اثر بخش پر طرفدار در امده بود ، جوانان با تهیه و خرید کارت پستال و عکس های با ابعاد متنوع از چهره هنرپیشگان محبوب زن و مرد خود و چسباندن انها بر دیوار اتاقها و مغازه ها به لذت و سرگرمی های فرهنگی خود می افزودند ، بیاد دارم مرگ جمیز دین هنرپیشه ی جوان و جذاب امریکایی که در سال ۱۹۵۵ که بر اثر سانحه اتوموبیل رخ داده بود ، نسل وقت اهالی رفتن به سینما را بسیار متاثر ساخته بود.

سینما بلاهایی بر سر ادمها می اورد . ممد رینگو . ممد ویجی . آدم ها که بعد از دیدن یک فیلم مسخ شخصیت ان می شدند وحتی مثل او لباس می پوشیدند و حرف می زدند و راه می رفتند من ممد ویجی را می شناسم بعداز دیدن فیلم شعله ی هندی عاشق امیتاباچان شد ، هنوز با همان پازلفی و با همات تیپ ، چهل سال گذشت ، فکر کنم زیبایی هما مالینی او را جن زده کرد ، از بودن ایت ادمها در دوره ی شما چه خاطره ای به یادگار دارید؟

سینما به لحاظ طبقاطی ، بدون شک عمومی ترین پدیده صنعتی و هنری سرگرم کننده اقشار متنوع جامعه ی جهان مدرن بوده و کماکان هست ، رفتن به سینما برای تماشای فیلم ، برای تمام اقشار جامعه جذاب و سرگرم کننده بود ، آندسته از لمپنهای جامعه که مورد بی مهری اجتماعی واقع و طرد می شدند ، در پاره ای موارد به سینما پناه می بردند و انرا معبود و تابوی خود می پنداشتند ، هنرپیشگان را می پرستیدند و از رفتار و بازی آنها دیوانه وار تقلید می کردند و ادای بازی انها در می آوردند ، فریدون آواره آسمان جل اهواز معابر اهواز ، سخت تحت تاثیر بازی برت لنکستر هنرپیشه امریکایی عصر طلایی دو دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی قرار گرفته بود و در معابر عمومی با تقلید از فیگورهای هنرپیشگان محبوبش نظر عابرین را به خود جلب می کرد . تاثیر سینما بر رفتارهای فردی و اجتماع و حتی اخلاقی اقشار علاقه مند به آن ، بسیار محسوس و مشهود بود ، آرایش موی سر ، انتخاب لباس ، تقلید صدا ، فیگورهای رفتاری از جمله موارد اثر بخش سینما بود ، تماشای فیلمهای بروس لی بازیگر جود کار آمریکایی هنگ کنگی تبار ، تماشاگران را به فراگیری ورزش های رزمی انفرادی اشنا و علاقه مند ساخته بود . فیلم قیصر نیز روی رفتار جامعه علاقه مند به سینما و قشر لمپن آن تاثیر بسزایی داشت ، آرایش مو به سبک موهای سر قیصر ، خوابندن پاشنه کفش حین راه رفتن ، همچنین استفاده از ادبیات فیلم قیصر در محاوره ها از جمله تاثیرات فرهنگی فیلم بر بخشی از اقشار نسل سینما رو های وقت . می توان شمرد . سالن سینمای پارس گاه به اکران سه فیلم در یک سانس اقدام می کرد ، لمپنهای سینما رو وعده خورد و خوراک را همراه خود می بردند تا برای مدت نزدیک به شش ساعت به تماشای فیلم روی صندلی سالن تاریک و پرده نقره ای سینما ، بنشینند و فیلم تماشا کنند و لذت ببرند . سینما در پیدایش قشر لمپنهای جامعه ی شهری ، نقش بسزایی ایفا کرده بود .

وقتی سینما آمد و حسابی هم گرد و خاک می کرد ، ما عربهای اهواز ، واکنش مان چه بود؟ هم زمان با شهر نشینی و دردسرهایش و کم رنگ شدن حضور ما در روستا و قبیله به خاطر کارگری و کارمندی و مشعله و دغدغدهای زندگی جدید چه اتفاقی افتاده؟

پدیده صنعت نفت برخاسته از انقلاب صنعتی غرب ، در اواخر قرن نوزده میلادی ، سفر صنعتی خود را به منظور کشف مخازن نفت و سایر معادن زیر زمینی متوجه خاورمیانه ساخته بود ، امپراتوری سنتی عثمانی اخرین نفسهای خود را در منطقه کشیده بود و امپراتوری مدرن و تازه نفس ، پای خود را محکم جای پای امپراطور سنتی گذاشته بود . عملیات اکتشاف نفت بعداز مطالعه و حفاری بی نتیجه در مناطق غرب کشور ، گمانه زنی و کار عملیات کشف نفت را به مناطق جنوبی کشور معطوف ساخت ، شرکت نفت ایران و انگلیس ابتدا عملیات اکتشاف و حفاری نفت را از نواحی شرقی و کوه پایه ای استان آغاز نمود ، آنجا محل سکونت و قشلاق عشایر لر بختیاری بود بخش فلات و دشت جنوب و غرب جلگه ی استان نیز به ماوا و سکونت عشایر عرب تعلق داشت . با حفاری در مسجد سلیمان و کشف نفت و سپس فوران ان از دهانه اولین چاه نفت در خاور میانه ، آهنگ تغییر همه جانبه چهره استان خوزستان نواخته شد .

حفر چاه نفت شماره یک در مسجد سلیمان و احداث تاسیسات پالایشگاه نفت در آبادان ، اسباب ان شد تا کم کم بخشی از حرفه های سنتی ترک شوند و به فراگیری حرفه های جدید که رهاورد صنعت نفت بود رو آورده شود . عربها در ابادان و لرها در مسجد سلیمان مقام اولین نسل کارگر صنعتی خاورمیانه که کارل مارکس انرا پرولتر می نامید از آن خود ساخته بودند ، در واقع ، پدیده مدرنیته نفتی همراه با دست اوردهای جنبی خود ، ابتدا دامن عربها و لرها را در ایران گرفت و زندگی انها را بشدت و سریع تحت تاثیر فرایند خود قرار داده بود . عربها و لرها لباس و کفش مخصوص کار صنعتی به تن کردند کارگران لر و عرب در محل کار کلاه نمدی و چفیه را از سر بر داشتند و کلاه ایمنی کاسکت بر سر نهادند ، داشداشه و چوقا را از تن در اوردند و بولرسوت لباس کار بر تن کردند ، کم کم با زبان انگلیسی آشنا شده بودند ، نجف دریا بندری کارگر پالایشگاه ابادان با فراگیری سواد زبان انگلیسی ، کار ترجمه اثار ادبی از زبان انگلیسی به زبان فارسی با تشویق ابراهیم گلستان نویسنده و مستند ساز فیلمهای گزارشی صنعت نفت ، آغاز و دنبال کرده بود . ابراهیم گلستان نیز با تهیه عکس و گزارش مصور از عملیات صنعت نفت ، با کار مستند سازی تهیه فیلم و کسب مهارتهای فن سینما ، خیلی خوب آشنا شده بود .

مضافا” به گمانم ، حتی انچه ضرورت تشکیل حزب توده را فراهم ساخته بود ، از یک سو آثار ظهور قشر کارگران صنایع عمده (پرولتاریا) و از سوی دیگر آثار پیدایش قشر بورژوازی ملی ایران ناشی از فروش نفت و سرمایه گذاری در فرایند تولید آن در دهه بیست ، بود .

تلویزیون ، جعبه جادو هم امد و ما به خاطر نزدیکی با عراق و کویت ، برنامه انها را هم می دیدیم ، چه تاثیری بر ما گذاشت ؟ قبل از ان رادیو بو و نوای سحرانگیز ترانه های عربی در خانه ها ، آه ، اگر نفت نبود این سیال سیاه لعنتی ، من شما الان مقام دشت را با صدای زهور حسین گوش می دادیم ، بدون دلهره توافق امارات و اسرائیل و داو جونز و برنت دریای شمال …. بگذریم ، بگویید که این دو جعبه پر سر و صدا و تصویر ارمغانشان چه بود؟

 

صنعت گران ، هنرمندان و سرمایه گذاران حوزه تولید فرآورده های فرهنگی در صدد آن بر آمدند و تلاش کردند تا نمایش فیلم و همچنین شنیدن اخبار و گوش دادن به پخش صوتی ترانه از دست رادیو و سینما گرفته شود و به دست یک جعبه پرتابل خانگی و خصوصی بنام تلویزیون سپرده شود . بله ، سرانجام تلویزیون به حریم خصوصی و خانگی اقشار جامعه راه پیدا کرد و از جایگاه و منزلت قابل توجهی برخوردار شد ، رادیو تسلیم و منزوی شد و کار سینما از رونق سابقش افتاد ، با امدن تلویزیون شیوه تولید فیلم در صنعت سینما نیز دستخوش تغییرات تکنیکی و فنی زیادی قرار گرفت . از سوی دیگر تولید فیلمهای کوتاه زیر زمینی که با استفاده از ابزار مختصر و ساده و با صرف هزینه های کم ساخته می شدند ، کنار تلویزیون موقعیت تولید فیلم های حرفه ای و بلند تجاری را بشدت به مخاطره انداخت . عملا با پایان دو دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی هالیوود فروغ عصر طلایی خود را از دست داد و اغلب استودیوهای تولید فیلم سینمایی ، تعطیل و اعلام ورشکستگی کردند .

سرانجام در دهه ۷۰ میلادی چهار کارگردان امریکایی اقایان فرانسیس فورد کاپولا ، جورج لوکاس ، استیون اسپیلبرگ و مارتین اسکور سیزی با اجرای تهیه چند فیلم اثر بخش ، در بقایای کالبد نیم جان عصر طلایی سینما جان تازه دمیدند و دوباره تماشاگران فیلم را از پای میز تلویزیون به سالن و دیدن پرده نقره ای سینما کشاندند ، اسپلبرگ با ساخت پروژه فیلم آرواره کوسه ، جورج لوکاس با ساخت فیلم جنگ ستارگان ، کاپولا با ساخت فیلم پدر خوانده و اسکور سیزی نیز با ساخت فیلم راننده تاکسی ، به رونق از دست رفته سینما حیات دوباره بخشیدند . همزمان در ایران نیز تمام پروژه های تولید فیلم فارسی با عدم استقبال مواجه شده و طعم شکست را چشیدند . تلویزیون نیز برای سرگرم کردن اقشار جامعه در خانه هایشان ، جا خوش کرده بود ، سرانجام با شروع کار فیلمسازی مسعود کیمیایی ، داریوش مهرجویی ، بهرام بیضایی و ناصر تقوایی ، تماشاگران سینما از ادامه ی نشستن پای تلویزون بر خاستند و دوباره پا در سالن سینماها کذاشتند ، کیمیایی فیلم قیصر را ساخت ، مهرجویی فیلم گاو را عرضه کرد ، بیضایی فیلم رگبار را کارگردانی کرد و تقوایی فیلم ارامش در حضور دیگران را به تماشاگران افسترده سینما تقدیم کرد ، از ان پس سینمای فیلم فارسی با کسب تجربه و فضای غیر متعارف ، عصر نوینی را آغاز نمود .

سینمای عامه پسند ، سینمای متعهد ، این تعاریف و تقابل از کجا شروع شد؟روشن فکران ایرانی که عموما از گذرگاه اندیشه های مارکسیستی می گذشتند و البته بسیاری از آنان را این اندیشه منزگاه می شد ، چه تاثیری در تولد سینمای متعهد و سیاسی داشتند؟

قبلا در گفتگو با روزنامه محلی بهار ، پیرامون سینمای قشری و عامه پسند و همچنین سینمای متعهد و با محتوی ، بطور مفصل صحبت کرده بودم . در اوایل دهه چهل که بنام دوره رخوت از آن یاد می شد ، فضای روشنفکری و دانشجویی کشور را سخت سیاست زده و ناراضی ساخته بود با احساس چنین شرایطی در یک اقدام نابهنگام ، ابراهیم گلستان ، فرخ غفاری ، و فریدون رهنما با تاثیر از شرایط سیاسی / اجتماعی جامعه و کشور ، فضای سینمای متعارف ایران را با لحن و بیان غیر متعارف و تازه مواجه ساختند ، اما ظرفیت و قابلیت قشر تماشاگر سینمای دهه چهل ، استطاعت دریافت و درک بیان فیلم خشت و آینه ابراهیم گلستان ، فیلم شب قوزی فرخ غفاری و فیلم سیاوش در تخت جمشید فریدون رهنما را نداشت . اما بر عکس ، فیلم های مورد اشاره در محافل سینمایی خارج از کشور با تحسین و تقدیر ، روبرو شده بودند . رشد ادبیات داستانی و انتقاد امیز متاثر از جنبش ادبی و فرهنگی جهان سوسیالیسم که در برخی از آثار سینمایی دو دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی امریکا و اروپا به چشم می خورد ، فضای زیر پوستی سینمای ایران را تحت تاثیر قرار داده بود ، فیلم آمریکایی در بار انداز ساخته ی الیلا کازان کارگردان امریکایی ترک تبار که مورد سرزنش و انتقاد کمیته ی تفتیش عقاید جوزف مک کارتی نماینده دست راستی کنگره آمریکا واقع شده بود از جمله فیلمهای اثر بخش محافل سینمایی ایران دهه چهل بشمار می رفت ، دانشجویان نیز در محافل هنری دانشگاه به اکران اختصاصی و زیر زمینی فیلمهای سرگئی ایزنشتاین کارگردان پسا انقلاب اکتبر روسیه مبادرت می کردند ، اما تمام این فعالیتهای ، نتوانست تماشاگر قشر گرای سینمای فیلم فارسی را به سمت فهم لحن فرآیند خود ، جلب کند ، در واقع درک مضامین ان تنها در حوزه روشنفکران و نخبه گان جامعه ، معطل مانده بود . سرانجام سینمای متعهد به آندسته از فیلم هایی که با لحن و بیان انتقادی شرایط جاری جامعه و کشور را به چالش می کشاندند و مورد اعتنای تماشاگر خاص قرار می گرفتند به بنام فیلم های سینمای تعهدگرا ، شناخته شدند .

آن عکس ، شما ، امیر زرگان و کیانوش عیاری ، از ان عکستان در سینمای آزاد اهواز بگویید ؟ از فیلم هایی که ساختید ، چهار فیلم .. قصه شان را روایت کنید 

با بالا رفتن هزینه های تولید فیلم بلند در اروپا و آمریکا ، جنبش تولید و تهیه فیلم های کوتاه سینمایی ، با صرف هزینه های اندک و بکار بستن تجهیزات و تمهیدات کم و ساده ، با رسالت تجربی و اماتور ، رونق یافت و سامان گرفت ، در فرایند تولید فیلم های کوتاه سینمایی ، عنصر تهیه کننده و سرمایه گذار که در پروژه چگونگی تولید فیلمهای بلند و حرفه ای نقش تعیین کننده داشت ، در سیاست تولید فیلم کوتاه ، کاملا حذف شده بود و آزادی عمل برای تولید فیلم کوتاه سینمایی بسیار خود مختار و دور از هرگونه ممیزی و سوداگری تجاری ، شروع شده بود ، توجه جشنواره و فستیوالهای بین المللی نمایش فیلم از فلسفه وجودی و همچنین رسالت و سیاست تولید آثار فیلمهای سینمایی کوتاه ، استقبال کرد ، سینما تک فرانسه اولین پشتیبان و مشوق جنبش تولید فیلمهای کوتاه و آماتور سینمایی بود . محل کار سینما تک در پاریس واقع شده و وظیفه اصلی آن بایگانی و حفظ اثار سینمایی مطرح جهان بوده و هست ، از سوی دیگر جشنواره ها و فستیوالهای بین المللی و معروف نمایش و عرضه کننده فیلم های بخش مسابقه که در ان به فیلمهای برنده جایزه و هدایا اعطا می شد ، در بخش مسابقه جایگاهی برای نمایش فیلم های کوتاه تجربی و اماتور ، در نظر گرفتند ، در واقع فلسفه وجودی فستیوالهای بین المللی نمایش فیلم مانند جشنواره کن ، ونیز ، برلین و …

بمنظور تجلیل هنری از اثار تجربی ، بدیع و ارزنده فیلمهای بلند و کوتاه سینمایی ، از دیرباز راه اندازی شده بودند . در اواخر دهه چهل ، جنبش تولید فیلم های سینمایی کوتاه با قطع ۱۶ و ۸ میلی متر با همت تنی چند از علاقه مندان تولید فیلم های تجربی کوتاه با گرایش مستند و داستانی ، در ایران سر و سامان گرفت ، در تهران بصیر نصیبی ، بهنام جعفری و حسن بنی هاشم بصورت اجرایی و عملیاتی کانون تولید فیلمهای کوتاه و تجربی با قطع ۸ میلیمتر تحت عنوان سینمای آزاد را پایه گذاری کردند و متعاقب ان در اهواز نیز با کوشش و تلاش کیانوش عیاری ، کاظم بغدادی ، رحمان توابی و فریدون کشمش زاده دفتر کار سینمای آزاد در خیابان ۲۴ متری سابق اهواز دایر گردید . تامین بودجه جاری و همچین تهیه تجهیزات و ادوات تولید فیلم های کوتاه سوپر ۸ به عهده سازمان تلویزیون ملی ایران واگذار شده بود ، انزمان فراخوان تولید فیلم کوتاه سوپر هشت در کشور با استقبال چشمگیری مواجه شده بود ، اوایل دهه پنجاه دفاتر سینمای آزاد در شهرهای تهران ، اصفهان ، شیراز ، اهواز ، آبادان ، بندر عباس ، تبریز ، همدان ، مشهد و خرم اباد دایر شد و اعضای علاقه مند بسیاری جهت اموزش و تولید فیلم کوتاه ، جذب کرده بودند ، بطوریکه امار سرانه تولید فیلم کوتاه در شهرستانهایی که دفاتر سینمای آزاد در آنها دایر شده بود به صدها حلقه فیلم کوتاه سوپر هشت می رسید .

بعداز تهران ، امار اعضای فیلمسازان سینمای اهواز به ده ها نفر می رسید و سالانه صدها سناریو به دفاتر سینمای ازاد اهواز برای تولید فیلم ارسال و مورد بررسی واقع می شدند ، همچنین صدها حلقه فیلم کوتاه در واحد کارگاه سینمای ازاد اهواز تولید و در برگزاری سالانه جشنوارهای سراسری نمایش فیلم کوتاه در شهرستانهایی که دفاتر سینمای آزاد در انها دایر بود به نمایش عمومی در می امدند ، محتوی اغلب سناریوها ارایه شده و همچنین بیان بیشتر فیلمهای کوتاه ساخته شده از مضامین انسانی بسیار غنی و البته انتقاد آمیز و بدیع تبعیت می کردند ، در دهه ۵۰ از فرصت آزادی نسبی سیاسی که حزب دموکرات امریکا بر شاه وقت ایران تحمیل کرده بود ، روی انتخاب مضامین سیاسی سوژه فیلمهای سینمای آزاد ، تاثیر بسزایی گذاشته بود ، بطوریکه اکثر فیلمسازان سینمای ازاد در سراسر کشور به طرح موضوعات با لحن انتقاد امیز در قالب مستند و نیمه مستند و داستانی روی آورده و از مخاطب و تماشاگر قابل توجه ای نیز برخوردار شده بودند ، قشر جوان و دانشجو بیشترین مخاطب تماشای فیلم های کوتاه و تجربی سینمای آزاد را به خود اختصاص داده بود ، به همین مناسبت سازمانهای نظارتی و امنیتی از کمیت و کیفیت مخاطب فیلم های سینمای ازاد ناخشنود و نگران بودند و در برگزاری مراسم جشنواره نمایش فیلم های کوتاه سنینمای ازاد نظارتهای غیر محسوس به عمل می آوردند، یادم هست در برگزاری دومین جشنواره ی نمایش فیلم سنیمای آزاد اهواز که در سالن شهرداری برگزار شده بود ، نیروهای امنیتی دو نفر از بازیگران فیلم رود زهر کیانوش عیاری که در دانشگاه جندی شاپور وقت درس می خواندند در شب برگزاری جشنواره بازداشت کرده و با خود برده بودند ، در پایان نمایش فیلم ها ، میز گرد بحث و گفتگو پیرامون فیلم های اکران شده بخش مسابقه برگزار می شد و نقد و بررسی فیلمها ، اغلب با استفاده از ادبیات سیاسی که بسیار مورد توجه و علاقه ی مخاطبین فیلم های سینمای آزاد بود ، برگزار می شد ، سینمای ازاد در کنار تولید فیلم ، به کارهای جنبی ، راه اندازی کارگاه اموزش عکاسی ، فیلمبرداری ، مونتاژ فیلم ، تدوین و دکوپاژ سناریو و انتشار بولتن های خبری حاوی تحلیل و نقد فیلم های حرفه ای و آماتور ، می پرداخت ، ادامه عمر و روزگار ارزنده و اثر بخش فرهنگی و هنری سینمای آزاد ده سال به طول انجامید و با شروع انقلاب بساط ان کاملا جمع گردید . بله ، اشاره شما به عکسی که کیانوش عیاری ، امیر زرگان ، سید سعید عدنانی و عبدالله سلامی در آن مشاهده می شدند به گمانم قدمت ان به سال ۵۳ باز می گردد و در دفتر سینمای آزاد انداخته شده بود

فیلم هایی که دوست دارید ببینید کدامند؟

از آنجاییکه خود را از نسل تماشاگران و علاقه مندان فیلم های کلاسیک دوره عصر طلایی دو دهه ۵۰ و ۶۰ سینمای جهان ، می دانم ، بنابراین حس باز بینی و تماشای مجدد فیلم های مربوط به آن عصر ، می تواند برایم جالب و دیدنی باشند ، تماشای مجدد آثار سینمایی کارگردانان امریکایی و اروپایی از جمله ، نیکلاس ری ، ایلیا کازان ، جان استرجس ، رابرت وایز ، جان فورد ، اکیرو کورو ساوا ، هاوارد هکس ، هنری هاتاوی ، رابرت آلدریچ ، ویلیام وایلر ، ژان رنوار ، رنه کلمان ، رونه کلر ، ژان پیر ملویل ، آلفرد هیچکاک ، اورسن ولز ، سرگی ایزنشتاین ، جان بورمن ، فرد زنمان ، آرتور پکن ، کن راسل ، جرالد اسپنسر چاپلین ، اینگمار برگمن ، روبر برسون ، دیوید لین ، فرانسوا ترفو ، ژان لوک گدار ، لوکینو ویسکونتی ، ویتوریو دسیکا ، جوزف لوزی ، پیرو جرمی فدریکو فلینی ، پیر پائلو پازولینی ، لویس بونوئل ، سام پکن پا و ……

همچنین دیدن فیلم های ساختار شکنانه محصول دهه هفتاد از کارگردانانی چون ، استانلی کوبریک ، فرانسیس فورد کاپولا ، مارتین اسکور سیزی ، رومن پولانسکی ، جورج لوکاس ، اولیور استون و استیون اسبیلبرگ . می تواند برایم خاطره انگیز و جالب باشند .

 

کدام سکانس از کدام فیلم یا فیلم ها ، شما را در کدام مرحله از زندگی به وجد می آورد؟

خوشبختانه تاریخ جهان سینما ، از وجود فیلم های قابل اعتنا و دیدنی سرشار است و تاکنون به اندازه ی موهای سر ادم ، فیلم درخشان و تماشایی ساخته شده و به اکران عمومی در أمده و به چندین نسل از مخاطبین عرضه شده است ، امروز میراث سمعی و بصری فیلم های تاثیر گذار ، از جمله اندوخته و سرمایه های فرهنگ جهانی بشمار می آیند . زیرا سینما از مجموعه ی ده ها هنر پیوسته ساخته شده و آنها را در بر گرفته و به خدمت فرایند جادوگرانه ی خود در آورده است . از راه پرداختن به سینما ، کسب تجارب عملی مقارن از چندین کار هنری امکان پذیر می شود ، ظرفیت و قابلیت چنین فرایندی در هیچ یک از پدیده های فرهنگی و رسانه ای وجود ندارد و مورد بهره برداری و استثمار واقع نمی شود . در واقع سینما ، جایگاه منحصر بفرد تجلی مجموعه ای از هنرهاست. بر گردیم به سوال مشخص حضرتعالی ، همواره از دیدن فیلم های بلند حرفه ای با روش درام و ملودرام حاوی مضامین انسانی و تکنیک قوی ، لذت برده ام و همچنین از تماشای فیلم های کوتاه تجربی و مستند که بیان و تکنیک جدید و بدیعی به مخاطب عرضه کرده اند ، استقبال و با میل کافی به تماشای انها نسشته و اعتنا کرده ام.

انقلاب شد ، انقلاب پیروز شد ، جنگ شد ، جنگ پایان یافت . سال ۵۷ تا ۶۷ علاوه بر انقلاب و جنگ ، نگرانی های هنری شما به عنوان نقاش و سینماگر چه بودند؟

 

سه سال مانده به پایان دهه پنجاه ، فراهم شدن مقدمات وقوع انقلاب سال ۵۷ بصورت یک امر اجتناب ناپذیر در آمده بود و تمام اقشار جامعه شهری کشور به استقبال آغاز فصل انقلاب ، رفته بودند ، اقشار نسل اول شروع انقلاب از تمام دلبستگی و وابستگی های دوره ۵۰ ساله ستم شاهی ، عملا دست کشیده و شرکت در فراهم نمودن اسباب و تحولات پدیده انقلاب را برای ادامه حیات خود ، انتخاب کرده بودند . سیاست ، اقتصاد ، فرهنگ ، قوانین و روابط اجتماعی سابق ، همه و همه دچار بحران شده و استقرار سابق خود را به پاس وقوع انقلاب از دست دادند ، ضوابط ، ارزشها و جذابیتهای متعارف فرهنگی رنگ و روی خود را باختند ، شعر و ادبیات ، موسیقی ، هنرهای تجسمی و نمایشی و سایر وسایل ارتباط جمعی رواج و رونق سابق خود را از دست دادند و اخرین فرآورده های خود را زیر چرخ انقلاب ریختند . استقبال از وقوع انقلاب همه چیز را تحت شعاع قرار داده بود ، حتی طبیعت ترجیح داده بود تا تصویر رهبر انقلاب را روی بوم ماه نقاشی کند . سرانجام انقلاب پیروز شد و تمام مقدرات میراث ، اندوخته ها و دارایهای خوب و بد باز مانده از نظام سیاسی سابق ، به چنگ انقلابیها افتاده بود . سالن سینماها و سایر اماکن تفریحی و سرگرم کننده به اتش کشیده و یا تخریب گردید و یا بصورت متروکه در آمد . روکردهای جدید انقلاب هر چه بود ، بصورت تابو و معبود اقشار جامعه انقلاب در امد ، بعداز پیروزی انقلاب و استقرار نطام جمهوری اسلامی ، تکلیف هنر و ادبیات آزاد برای همیشه روشن نشد و بخشی از آن بصورت ابزاری برای رشد و توسعه دست آوردهای فرهنگی انقلاب ۵۷ در امد ، بنده نیز مانند همه انقلاب زده ها از تمام اندوخته های سابق خود دست کشیدم و به انقلاب و جنگ پیوستم و به استقرار جمهوری اسلامی رای مثبت دادم ، والسلام ، نامه تمام.