راز چشم های یک ‌فرشته…

محمد چوپان:در جریان انفجار کلینیک سینا اطهر در تهران و غروب دهم تیرماه ۹۹ اوج فداکاری و گذشت را میشود در رفتار مرحومه خانم دکتر سلطانی ( متخصص بیهوشی) دید.بعلت انفجار ، برق و اکسیژن ماشین بیهوشی قطع میشود ولی خانم دکتر سلطانی بیمار روی تخت اتاق عمل را رها نمیکند و بلافاصله بدون لحظه […]

محمد چوپان:در جریان انفجار کلینیک سینا اطهر در تهران و غروب دهم تیرماه ۹۹ اوج فداکاری و گذشت را میشود در رفتار مرحومه خانم دکتر سلطانی ( متخصص بیهوشی) دید.بعلت انفجار ، برق و اکسیژن ماشین بیهوشی قطع میشود ولی خانم دکتر سلطانی بیمار روی تخت اتاق عمل را رها نمیکند و بلافاصله بدون لحظه ای تردید با آمبو بگ مشغول تهویه بیمار بیهوش می شود….جسد خانم دکتر را در حالیکه در یک دست آمبوبگ ذوب شده در اثر گرما و در دست دیگر فک بیمار را گرفته بود پیدا کردند….!!

یادداشت من :اولین بار که تصویر تو را در همان شب حادثه دیدم ، مهربانی چهره ات با من حرفها داشت اما مثل آدمی که لیاقت دریافت الهام و خوبی را در درون خویش ندارد بی دلیل و بسرعت از چهره ی مهربانت عبور کردم و تو را ای فرشته ی رهیده ،با دردها و ناگفته هایت تنها گذاشتم….!!……امروز پس از گذشت ۳ روز از آن حادثه ، با مطالعه متن فوق ، راز ندای درونم را دریافتم…!!اما بازهم کمی دیر !!!چقدر این جامعه ، دهقان فداکار دارد ، پرستار فداکار دارد، آتش نشان فداکار دارد…..کاش همین قدر حاکمان فداکار و مهربان داشت….!! حاکمانی که قدر و منزلت این مردم و نجابت شان را بدانند….