چغندر میرزا یادت بخیر!

ابوالفضل زرویی نصرآباد،نازنین یار ، آرام و سبکبال بادرون پر زخون بال گشود تا به علی اکبر خان دخو و حسین توفیق و کیومرث خان صابری ملحق بشود، طنزپرداز خوب کشورمان در ۴۹ سالگی یکباره قلب مهربانش ایستاد، به قول محمد تقی بهار ، وه که در صباح زندگی شاعری نو تنها بمرد…داغ رفتن ابوالفضل […]

ابوالفضل زرویی نصرآباد،نازنین یار ، آرام و سبکبال بادرون پر زخون بال گشود تا به علی اکبر خان دخو و حسین توفیق و کیومرث خان صابری ملحق بشود، طنزپرداز خوب کشورمان در ۴۹ سالگی یکباره قلب مهربانش ایستاد، به قول محمد تقی بهار ، وه که در صباح زندگی شاعری نو تنها بمرد…داغ رفتن ابوالفضل چنان شرر در جانم انداخت که” قلبم پاره شد از هم”…

آهااااااای مردمی که سالها “گل آقا” خواندید و در پای مطالب طنز و فکاهی به اسامی: کلثوم ننه، آمیزممتقی، میرزا یحیی، عبدل چغندرمیرزا، ننه قمر و ملا نصرالدین برخوردید، اینها همه، اسامی مستعار ابوالفضل بود،در آبدارخانه گل آقا زرویی یک لشکر بود.اما من دوست داشتم او در ذهنم همیشه چغندر میرزا باقی بماند.طنازان برای بیدار کردن و بیدار نگه داشتن خفته های خفته به اضطرار با درون پر زخون خنده های تلخ سر می دهند، باید میرزاده عشقی شد،تا به پاسخ این چرا؟ رسید، با درون پر زخون در حال لبخندیم ما ؟ راستی چرا؟…

در فراق زرویی ، امروز، «تذکره المقامات» ، «رفوزه‌ها»، «حدیث قند»و «خاطرات پروفسور حسنعلی‌خان مستوفی»، چهار اثر ماندگار ابوالفضل زرویی را از کتابخانه ام بیرون کشیدم، روی میزم گذاشتم، شمعی به یاد” شمع مرده ام” بر افروختم ، کتابها را ورق زدم ، خواندم گریستم و با همان درون پر زخون خندیدم و خیل خاطرات برباد رفته در ذهن صاحب مرده ام رژه رفتند و بازهم نفس در سینه ام لرزید و به یاد چغندر میرزا ، آه کشیدم .. راستی میدانید طنزپردازان عمر کوتاهی دارند.

محمد شریفی

اهواز – شنبه ۱۱ آذرماه ۹۷