هنر بی هنری !

باید اعتراف کرد که اغلب مدیران ما، فاقد هر هنر و تخصصی که باشند، سطوح عالی هنر پاک کردن و یا تغییر صورت مساله‌ها را در حد نبوغ و شاهکار طی کرده‌اند. اصلاً طوری صورت مساله را پاک می کنند که موضع ضعف، محکومیت و ناکارآمدی شان بعد از چند ساعت یا چند روز ( […]

باید اعتراف کرد که اغلب مدیران ما، فاقد هر هنر و تخصصی که باشند، سطوح عالی هنر پاک کردن و یا تغییر صورت مساله‌ها را در حد نبوغ و شاهکار طی کرده‌اند. اصلاً طوری صورت مساله را پاک می کنند که موضع ضعف، محکومیت و ناکارآمدی شان بعد از چند ساعت یا چند روز ( بستگی به حجم مساله )، را به موقع قهرمانی، فتح و جهاد مبدل می شود. در مکتب این پهلوانان پنبه‌ای هم تا دلت بخواهد واژه خوب و دلفریب پیدا می‌شود از جهادگر بگیر تا انقلابی ! در یک کلام کلکسیونی از واژه های احساسی، حماسی و ناب که حتی فردوسی هم در مقابلشان سر خم می کند و کُلاه‌ش ( شاید هم عمامه ش) را برایشان از سر برمی دارد و قید زبان پارسی را می زند و غلیظ و پر ملات برایشان هورا می کشد.

البته فضای مجازی هم عرصه عرضه این شگردهاست. هر چند که به این فضای مجازی نباید خرده گرفت زیرا این عزیزان اصالت این فضا را بیش از ما شناخته اند و هر آنچه مجازی است به خوردش داده اند و می دهند. مصداق این ماجرا باران های این هفته بود که آب باران همه داشته و نداشته شهرنشینی سوسنگردی ها را برد و خیابان های این شهر را به ونیز ( بلانسبت از لحاظ عمران و کالبد) تبدیل کرد و به چشم خود قایق سواری چند جوان را در خیابان های شهر دیدیم، که هم منظره ای زیبا رسم می کرد و هم خط بطلان به مدیریت نداشته شهری می کشید. بعد از آن بود که مدیران سواره و پیاده به صحنه آمدند! یکی سوار بر بیل لودر آمد آن دیگری سوار بر اسپرتج !! همه آمدند چکمه پوش و پر حماسه و دنبال چیزی یا کسی می گشتند.

کی بود من نبودم شان براه افتاده بود. در جلسه مدیریت بحران استان چنان حماسه ای به پا کردند که خود حماسه یواشکی از لای در اطاق بیرون رفت تا بیشتر از این شرمنده این حماسه سازان نشود! نماینده ای که نیمه عمر پارلمانش تمام شده بود می‌گفت باید تیم کارشناسی تشکیل شود و بحران ها و معضلات شهر شناسایی شوند، آن یکی هم تعداد پمپ ها خاموش سپتیک فاضلاب را می شمرد. خوشبختانه مدیر بحران استان اینقدر بحران و بحران زده دیده بود که با زجه این میهمانان غش نکند و از پا نیفتد اما همین جلسه کافی بود تا نقطه عطف داستان شکل بگیرد و قهرمان و ضد قهرمان شکل بگیرند. که لله المنه ضد قهرمان کسی نبود جز نبود اعتبارات و امکانات !! و بعد از آن هم سیل پیام های تشکر از این مدیران جهادی چنان جاری شود که آب های سطحی جمع شده ای که زندگی روزمره عباد و بلاد را معطل کرده بود، نادیده گرفته شوند.

اما در آن جلسه مبارک چرا کسی نپرسید از شبکه فاضلابی که در جمع کردن فاضلابش مانده چرا باید انتظار داشت آبهای سطحی را جمع کند؟ حالا بودند کسانی که قُلقُل منهول فاضلاب را ناکارآمدی شبکه فاضلاب عنوان می کردند!! و یادشان رفته بود که این شبکه در تابستان داغ چه پس زدگی‌هایی در خیابان ها راه انداخته بود. در آن جلسه کسی نپرسید که شهری که در آن پروژه دفع آب های سطحی اجرا شده و با سلام و صلوات بودجه آن هدر رفته، چرا باید مشکل دفع آب های سطحی داشته باشد؟ یا چرا لوله دفع آب های سطحی خیابان غدیری اصل ( بعنوان مرکز ثقل شهر)، صرفاً بخاطر اینکه شورا و شهردار تازه به دوران رسیده، شو آفی داشته باشند و چند عکس در کنار عملیات آسفالت ثبت کنند نیمه کاره و بدون هیچ کارایی مدفون شود؟! و به برکت همین آب های سطحی یا بهتر بگوییم عرصه حماسه سازی، چه میزان آسیب به زیر ساخت ها شهر از جمله آسالفت می رسد و چه کسی جبران خسارت می کند؟

جوابگوی آن مغازه داری که بخاطر این اوضاع ، چند روزی است از رزق و روزی افتاده، کیست؟ آن مسئولی که با امضای خود مجوز توسعه بی زیر ساخت یک شهر را صادر می کند نباید امروز قهرمان یا مدیر بحران تلقی شود. اصلاً یکی از اصول مدیریت بحران حذف مدیریت های بحران زاست. آیا بهتر نیست بجای خلق حماسه های تاریخی در مواقع بحران، مسئولانه به وظایف ذاتی خود عمل کنیم تا اصلاً بحرانی نداشته باشیم؟. چرا باید از گشت‌زنی با خوردروی شاسی بلند فرمانداری که معاون عمرانی ندارد ( شاید هم به این معاونت احساس نیاز نکند)، گله مند باشیم یا از نماینده ای که حاضر است آسمان ریسمان کند اما نقش خود را در این بحران به واسطه منتسبان هم قطار نبیند! توقع حل مشکلات را داشته باشیم. پرداختن به این موضوعات و این سریال تکراری، آنقدر ملال آور شده است که هیچ قلمی تاب ادامه نوشتن در مورد آن را ندارد.در پایان باید گفت که این بحران محصول عوامل بحران زاست که از قضا جنس منتصبی و منتخبی دارند. خریدار و مشوق هنر بی هنری شان نباشیم همین !

یادداشتی از : کاظم گمراوی