صنایع دستی ضرورتی برای سوق دادن و سوق یافتن! / لفته منصوری

امروز که روی طول موج رادیو خوزستان قرار گرفتم. صدای آشنای سید محمد عبود زاده مدیر روابط عمومی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان را شنیدم که با شوق و ذوق مردم را به آخرین روز نمایشگاه صنایع دستی و جشنواره خرما دعوت می کرد. و من هم برای فرار از نهر […]

امروز که روی طول موج رادیو خوزستان قرار گرفتم. صدای آشنای سید محمد عبود زاده مدیر روابط عمومی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان را شنیدم که با شوق و ذوق مردم را به آخرین روز نمایشگاه صنایع دستی و جشنواره خرما دعوت می کرد. و من هم برای فرار از نهر تنبل زمان که در جغرافیای بی حس و حال و غبار آلود این شهر جاری است. و خیابان های تپانده از ماشین و خانه های چپانده روی هم که نه شناسنامه ای! نه هویتی! نه مُهری! نه پلاکی دارند و هر یک چون یتیمی غریب سر پا ایستاده اند! دنبال حال و هوایی دیگر و شاید آرامش و آسایشی و به قول امیر المومنین علی (ع):تَفَرُّج همٍّ، واكتساب مــعيشة وعلم، وآداب، وصحبة ماجد این بود که به اتفاق همسرم در واپسین روز نمایشگاه صنایع دستی و جشنواره خرما، سیر و سیاحتی کردیم.

IMAGE634821794123734302

غرفه هایی که سایه ی بخش های دولتی بر آنها سنگینی می کرد، با مبلمانی و دکوراسیونی و رنگ و رویی و پژوهش های مجلد و مقفل [قفل شده] و البته مغفل [بی فایده] و جزوه ها و نمودارها، آذین بسته بود که چنگی به دل نمی زند! که اینان راه خود می روند و صنعتگران راه خود می پیمایند! و بازاریانی که شعبه ای از دکان شهری خود را در نمایشگاه گشوده و جالب است که کارت ویزیتی می دهد و می گوید: به مغازه ما در فلان خیابان تشریف بیاورید، آنجا محصولات متنوع تری داریم! یعنی نمایشگاه واقعی آنجاست! و شیک پوشانی که به نمایندگی از تعاونی های صنعت گران صنایع دستی، محصولات را به فروش می رساندند! و لابد چیزی بیش از حق العمل کاری دریافت نمی کنند و بعد از نمایشگاه، جیب هنرمندان و صنعتگران عضو تعاونی را سرشار خواهند کرد! و اندک هنرمندان صنایع دستی که با خلاقیت ها و ابتکارهای خود زیور نمایشگاه شدند. اگر اینان که خالقان واقعی آثار هستند؛ در این نمایشگاه حضور نداشتند؛ دیگر نمایشگاه از معنای خود تهی می شد! و جای شکرش باقی است که بودند!

در این نوع نمایشگاه ها که ادعای پاسداری از هویت تاریخی می کند و از میراث معنوی گزارش می دهد، نرخ و قیمت مطرح نیست! یا خجالت می کشی چانه بزنی که انگار بر میراث فرهنگی آباء و اجدادت قیمت گذاشتی! یا سر از هنر نهفته در محصول در نمی آوری و کسر شأنت می شود که بپرسی! یا حس غرورت اجازه نمی دهد که انتظار تخفیف داشته باشی! یا با شفقتی که در نگاه به دست های هنرمندان، وجودت را تسخیر می کند؛ دست به جیب می شوی! یا حس نوستالوژیکی که تو را از این جا کنده و به ناکجا آباد کشانده و از خود بی خود کرده؛ کارت می کشی! اما با این همه، نباید مسئولان را از وظایف خود که نظارت بر قیمت های نمایشگاه است بازدارد!

ما امروز به جوانانی که هنوز کال از دوران کودکی به دنیای بزرگ سالی پرتاب شدند و بسیار بزرگتر از سن خود نشان می دهند؛ نگاه می کردیم. اینان برای جامعه پذیری نیاز به شناسه و پلاکی دارند که خوشبختانه صنايع دستي عليرغم فراز و نشيب هاي فراوان و حتي با توجه به بي مهري هائي كه در برخي از دوران ها بر سر او آوار شده، توانسته است در زمره باارزش ترين هنرهاي كاربردي جامعه؛ این نقش هویت جویی را به عهده گیرد. که این استقبال از نمایشگاه گواهی بر این ادعا است. البته به نیکی صنایع دستی را « هنر – صنعت » نامیدند. که هم ویژه گی های یک صنعت را دارد و هم خصوصیات هنر را، هنر محض محسوب نمی شود و به پشتوانه ی کار آیی های مصرفی اش و قابلیت تولید و تکرار و تنوع اش جزو هنرهای کاربردی قرار می گیرد. که این مزیتی بی بدیل برای این هنر سنتی محسوب می شود.

آنچه که یک محصول صنایع دستی را از یک محصول ماشینی متمایز می کند؛ حفظ استقلال و خلاقیت فکری صنعت گر در ساخت این محصولات است که موجب شده تا هر کالای دست ساز برای خود هویتی داشته باشد و این درست برخلاف حالتی است که در مورد محصولات ماشینی با تولید انبوه مشاهده می شود. چرا که هنرمند صنایع دستی در ساخت کالا از خلاقیت ها و ابتکارهای فردی خود و استفاده گسترده از رنگ ها و طرح ها و نقوش محیط زیست فرهنگی اش بهره می گیرد. لذا هر فرآورده صنایع دستی حکایتی مستقل و بار فرهنگی منحصر و زبان و لهجه ای خاص و موسیقی متمایزی دارد. مثلا نمی توانی بگویی گلیم گلیم است و چه فرقی می کند؟ نه خیر! گلیمی که با شیوه ی (پود گذاری) بافته می شود، یعنی تنها از نخ تارو پود برای بافت آن استفاده می شود. خاستگاهش سنندج و بیجار در استان کردستان، هرسین (در استان کرمانشاه)، فیروز آباد (در استان فارس)، نمین و روستاهای اطراف (در استان اردبیل)، استان بوشهر، استان کهکیلویه و بویر احمد، استان سمنان، استان قزوین و استان خوزستان است. و گلیمی که به شیوه «پود پیچی» بافته می شود. یعنی علاوه بر نخ تارو نخ پود، از نخ پود نازک نیز در بافت گلیم استفاده می شود و در واقع پود به حالت پیچش از میان نخهای تار عبور کرده و سپس باعبور پود نازک و بعد کوبیدن آن با شانه بافندگی عمل درگیری نخ های تارو پود قطعی می شود. این شیوه بافت در واقع آخرین منزلگاه تکامل گلیم بافی و ورود به دنیای پر راز و رمز قالیبافی است که در استان ها ی آذربایجان شرقی و اردبیل ( توسط عشایر ال سون ) و نیز در استان کرمان ( در مناطق سیرجان و بافت )عمل می آید.

بنابر این شما یک گلیم را نه تنها از طرح ها و رنگ ها و نقشه هایش بلکه از شیوه بافت اش می توانی وارد دنیای زیبای فرهنگی و اجتماعی اش بشوی و وقتی بر او می نشینی، آرام نوای موسیقی قوم سازنده اش را می شنوی! و دمی می آسایی و حظ و نصیبی از آرامش و معنا می بری! اما در تولیدات ماشینی کارگر صنعتی به صورت یکی از اجزاء ماشین آلات کارخانه ای که در آن کار می کند در آمده و از خود بیگانه شده، زیرا همواره ملزم به انجام یک سلسله عملیات تکراری وملال آور بوده و فرصت هرگونه ابتکار و حتی فکر کردن از او سلب شده است. و چارلی چاپلین چقدر زیبا در عصر جدید هجویه ای بر علیه ماشین و انسان ماشینی ساخته است. انسانی که بر حسب عادت زندگی می کند، غذا می خورد، کار می کند و بر حسب عادت عشق می ورزد. انسان امروزی در چیزی که به نام زندگی است؛ زیر چرخ دنده هایی که خود ساخته مدفون شده است. با همه ی این اوصاف انسان امروزی شاید هنوز که هنوزه فرصت تأمل در این مورد را پیدا نکرده است که دمی فقط دمی با خودش تنها بنشیند و با خودش فکر کند که این همه سرعت برای چه؟ سرعتی که هدفی پشت سر آن نیست. نه از تبار آدمیت در او خبری ست و نه از تبار معنا و معنویت. آنچه که چارلی چاپلین در عصر جدید می خواست بگوید فقدان و گم شدگی چیزی به نام زندگی و انسان است. و من و همسرم در این رجعت سه ساعته در فضای نمایشگاه دم و باز دمی معنوی را تجربه کردیم.

این نمایشگاه فارغ از نقص و نقض هایش فرصتی برای اندیشیدن و دل به دریا زدن بود. در پایان این گزارش، پیشنهاد می کنم اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری «مرکز طراحی» با مسئولیت شناسائی، باز سازی و انتشار طرح ها و نقوش اصیل و بومی هر منطقه از استان خوزستان را برای صنعتگران آن منطقه بر عهده گیرد. این مرکز از نفوذ و چیرگی پدیده های مخرب بیگانه به قلمرو صنایع دستی شهرها و حتی روستاها جلوگیری می کند، و اصالت طرح های هر منطقه از استان را نیز حفظ می کند. در صورت عدم توجه به این موضوع، در نتیجه ی توسعه ارتباطات و مراودات و به بهانه جهانی شدن، شبیه هم شده و تفاوت هایمان که رمز زیبایی و دوام تاریخی مان است از بین می رود و نه تنها شاهد اختلاط بلکه مسخ و بی ارزش شدن طرح ها ی رایج در صنایع دستی شهرها و روستاهای استان مان خواهیم شد.در پایان؛ در فضای غبار آلود اهواز، از بوفه نمایشگاه آش تند و تیزی خریدیم تا در داخل ماشین آن را بخوریم، بلکه غبار دهان و حلق مان را فرو ببرد و زندگی تکراری را از نو آغاز کنیم.

اهواز – لفته منصوری
15/7/1394