عملکرد من و شیار 143 / حاج لفته منصوری

امروز صبح مراسم تجلیل از عملکرد من و دکتر رستمی و معارفه حاج آقا سپهر با شکوه فراوان در تالار کتابخانه مرکزی خوزستان برگزار شد. از وقتی گزارش عملکرد 31 ماهه کتابخانه های عمومی استان را در واتساب منتشر کردم، دهها پیام محبت آمیز دریافت کردم که افراد مختلف به من انرژی مثبت دادند. امروز […]

امروز صبح مراسم تجلیل از عملکرد من و دکتر رستمی و معارفه حاج آقا سپهر با شکوه فراوان در تالار کتابخانه مرکزی خوزستان برگزار شد. از وقتی گزارش عملکرد 31 ماهه کتابخانه های عمومی استان را در واتساب منتشر کردم، دهها پیام محبت آمیز دریافت کردم که افراد مختلف به من انرژی مثبت دادند. امروز هم حضرت آیت الله شفیعی نماینده محترم مردم خوزستان در مجلس خبرگان رهبری؛ حجت الاسلام و المسلمین واحدی معاون اموراستانها، مشارکتها و مجلس نهاد کشور؛ حجت الاسلام و المسلمین مطهری مشاور محترم استاندار؛ آقای شریعتی نماینده محترم مردم بهبهان در مجلس شورایاسلامی؛ حجت الاسلام و المسلمین سپهر مدیر کل محترم کتابخانه های عمومی استان؛ دکتر رستمی سرپرست محترم سابق اداره کل و پرفسور فرج پهلو استاد برجسته دانشگاه شهید چمران سخنانی در حق من گفتند که مایه افتخار و سر بلندی است که این بزرگان نه نیازی به این کمترین دارند، بویژه الان که هیچ کاره هستم! و نه اهل تملق هستند! و نه بی اطلاع از واقعیت های کتابخانه های عمومی و دیگر سازمان های فرهنگی هستند! بنابراین باید خدا را شکر کنم که این عملکرد مورد رضایت واقع شده است!

اما امشب به اتفاق خانواده فیلم شیار 143 خانم نرگس آبیار را در سینما بهمن دیدم. دقایقی است که به منزل برگشتیم.این فیلم که انتظار مادران شهید را روایت می کند بسیار شکوهمند و تأثیرگذار است. خصوصا سکانس پایانی فیلم و فلاش بک های مادر و نوزادی فرزندش هنگام مواجهه وی و به آغوش کشیدن استخوان های فرزند بسیار سوزناک است. شاید این سکانس بی نظیر، یکی از به یاد ماندنی ترین سکانس های سینمای ایران جاودان گردد.

دوستان عزیزم!

وقتی مریلا زارعی که در نقش الفت مادر یونس استخوان های فرزندش را به آغوش کشید همه دنیا روی سرم خراب شد! به راستی من و امثال من برای مادران شهید چه کردیم؟ چقدر در این کشور امثال آیت الله شفیعی و همسر مکرمشان داریم که در انتظار مرتضی های خود خون گریستند؟ ما به چه افتخار می کنیم؟! و فردا چه پاسخی در دادگاه عدل الهی داریم؟ مثل اینکه رقابت های این دنیایی مسیر دیگری دارد! آنها چه معامله ای با خدای خود کردند و ما درچه بیابانی سرگردانیم؟!
خدایا به من رحم بکن!

ارادتمند لفته منصوری