عشق پدر به فرزند

جمال بیت سیاح: زمانی که معاون متوسطه بودم ، یک روز یه مراجعه کننده داشتم ، آقایی بود حدود ۶۰ ساله با ظاهری آشفته و عصبی که اگر کمی در برخوردم با ایشون خطا میکردم مطمئن هستم که من رو کتک میزد.بعد از امتحانات خرداد ، کارنامه دخترش رو گرفته بود و دیده بود که […]

جمال بیت سیاح: زمانی که معاون متوسطه بودم ، یک روز یه مراجعه کننده داشتم ، آقایی بود حدود ۶۰ ساله با ظاهری آشفته و عصبی که اگر کمی در برخوردم با ایشون خطا میکردم مطمئن هستم که من رو کتک میزد.بعد از امتحانات خرداد ، کارنامه دخترش رو گرفته بود و دیده بود که یکی از نمره های دروس نهایی رو افتاده و اصرار داشت که نمره درست بشه !!

هم عصبانی بود ، هم گریه میکرد ، هم تهدید میکرد هم خواهش میکرد و … کنترلش رو بطور کل از دست دادن بود.بعد از اینکه آرومش کردم ، پرسیدم چرا این طور برخورد میکنی ؟گفت: من باز نشسته هستم و عاشق دخترم ، توی زندگی همین یه دختر رو دارم ، نمیتونم ببینم غصه میخوره توی خونه ، چند روزه با هم نشستیم داریم گریه میکنیم ، حالا اومدم شما به من کمک کنید ، کارت بازنشستگی رو نشونم داد !

کارنامه اش رو که نگاه کردم اسمش لاله … بود ، ولی فامیلش با فامیل پدر فرق میکرد.گفتم این دختر شماست؟ گفت آره ، گفتم پس چرا فامیلش فرق میکنه با فامیل شما ؟!.گفت : شش سالش بود که پدرش فوت کرد و مادرش مجددا ازدواج کرد و شوهر مادر حاضر نبود که قبولش کنه ، منم بچه دار نمی شدم ، این دختر رو به فرزندی قبول کردم ، الان ۱۲ سال که پیش ماست و تمام دارایی من ، منم عاشقش هستم ، من رو دیونه کرده ، خوهشا کمکم کن!

میدونم که همه پدر و مادر ها عاشق بچه هاشون هستن ، اما این آقا یه چیز دیگه ای بود.روز پدر بر همه پدران مبارک