کوچکترین سردار سنگرساز، بی سنگر ،کشور از دیار گتوند قهرمان

رضاحسین زاده ترکالکی : نقش سنگرسازان بی سنگر در دوران دفاع مقدس،علاوه بر نقش محوری نیروهای انسانی، واحدهای فنی مهندسی نیز دوشادوش رزمندگان جانانه در برابر نیروهای متجاوز بعث عراق جنگیدند. و از خاک پاک سرزمین عزیزمان دفاع کردند.براستی سنگرسازان بی سنگر نقش مهمی در دوران جنگ داشتند و نامی پرافتخار در تاریخ از خود […]

رضاحسین زاده ترکالکی : نقش سنگرسازان بی سنگر در دوران دفاع مقدس،علاوه بر نقش محوری نیروهای انسانی، واحدهای فنی مهندسی نیز دوشادوش رزمندگان جانانه در برابر نیروهای متجاوز بعث عراق جنگیدند. و از خاک پاک سرزمین عزیزمان دفاع کردند.براستی سنگرسازان بی سنگر نقش مهمی در دوران جنگ داشتند و نامی پرافتخار در تاریخ از خود به یادگار گذاشتند.سنگرسازان بی سنگر وجود خود را سپر دفاعی رزمندگان اسلام در جبهه های جنگ میکردند،تا گردان ها، و لشکرها عمل کننده در عملیات ها؟ فاتح میدان نبرد حق علیه باطل باشند.

خدامراد توکلی در اویل فصل بهار ۱۳۴۸ همراه با شکوفایی طبیعت زیبای شمال خوزستان در خانواده ای متدین از محله بالا، شهر گتوند دیده به جهان گشود.خدامراد در دامان مادری پرورش یافت،که عشق و ارادت ش به اهل بیت(ع)زبانزد همگان بود.وجود پدری مهربان،دلسوز، که با تلاش و کوشش در امورات کشاورزی تمام سعی و همت ش کسب رزق و روزی حلال بود.تا کام فرزندانش را با نان طیب وحلال گوارا نماید.دوران کودکی خدامراد همراه با سختی ها و مشقت های فراوان بود.اما عزم و همت ولای نوجوانی که اراده پولادین داشت موجب گشت تا سختی ها را پشت سر بگذارد.

خدامراد در سن ۷ سالگی جهت نوشتن و آموختن دروس ابتدایی وارد دبستان شد.هر چند درس و مشق را خوب فرا میگرفت و معلم های دوران دبستان از او راضی بودند و نمراتش در پایان سال نوید قبولی و موفقیت را نشان میداد.اما ذکر و فکر نوجوان پر تلاش گتوندی خانواده اش بود.او میخواست به هر شکل ممکن در کنار پدرش جهت امرار معاش زندگی سهمی داشته باشد..دوران دبستان را که به پایان رساند.دیگر کتاب و درس و مدرسه را رها کرد و عصای دست پدر شد.

خدامراد در کنار پدر و تلاش کار در مزرعه کشاورزی با سن کمی که داشت.نیم نگاهی هم به ماشین آلات سنگین راهسازی داشت.از هر فرصتی استفاده میکرد تا در کنار برادر بزرگترش علیمراد که راننده دستگاه سنگین بود،مهارت کسب کند.چه حکمتی بود که نوجوان ۹ ساله ای تمام سعی خود را در فراگیری کار و تلاش با ماشین آلات سنگینی همچون لودر و بلدوزر کند.اما همت قوی در جسم و جان کودک گتوندی موجب شد تا آنچان مهارت پیدا کند که همگان را شگفت زده نمایند.

هر چند هنگام کار و حرکت ماشین آلات سنگین راهسازی وجود خدامراد کوچک غرق در صندلی راننده می شد و با تعجب می گفتند این دستگاه چگونه بدون راننده حرکت میکند.فارغ از آنکه خدامراد توکلی با چثه ای کوچک و مهارت فوق العاده ای که پیدا کرده بود، کوهی از آهن را چون موم در دست داشت. و به حرکت در می آورد.

در اواخر شهریور۱۳۵۹ شیپور جنگ به صدا در آمد.و صدام رئیس بعث کشور عراق با تحریک و پشتیبانی اربابان جنایتکارش استکبار جهانی به خاک مقدس ایران اسلامی تجاوز کرد.به امید واهی که بزودی فاتح استان خوزستان میشود. فارغ از آنکه شیرمردان دلاوری چون خدامراد توکلی سد راه دشمن-و مدافع خاک وطن و انقلاب اسلامی خواهند شد.هر چند خدامراد از همان روزهای آغازین جنگ تحمیلی برای حضور در جبهه داوطلب شده بود.اما سن و سال و جثه کوچکش مانع میشد تا فرماندهان به نوجوانی که در مکتب عاشورا درس آموخته و قاسم ابن الحسن(ع)را الگوی خود قرار داده،اذن میدان دهند.
خدامراد عزمش را برای حضور در جبهه جزم کرده بود.بارها برای اعزام به جبهه از طریق سپاه گتوند داوطلب شد ولی بخاطر سن و سال کمی که داشت موفق به حضور در جبهه نشد.

اما نوجوان قهرمان گتوندی که دانش آموخته مکتب عاشورا بود،آنچنان برای اعزام به جبهه در تلاش و تکاپو بود.تا راهش را پیدا کرد، دل به دریای عشق دلداگان و شیفتگان حضرت روح اله زد،و به عضویت واحد مهندسی پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی استان خوزستان در آمد.در سن ۱۴ سالگی همراه با واحد مهندسی جنگ جهادسازندگی به مناطق عملیاتی جبهه و جنگ اعزام شد.خدامراد توکلی هر چند کوچکترین رزمنده سنگرسازان بی سنگر در جنگ تحمیلی بود،اما آنچنان با عشق و علاقه کار و تلاش می کرد و خود را سپر گلوله های تهاجمی دشمن می نمود.تا خاکریز و سنگری برای امنیت و جان پناه
سایر رزمندگان احداث نماید.

کوچکترین سردار بی سنگر جبهه های جنگ حق علیه باطل آنچان مورد توجه فرماندهان جنگ و مهندسین و طراحان عملیات های جنگ،قرار گرفت.که هر کجا کار سخت و دشوار تر بود،هرکجا بارش گلوله های دشمن بیشتر بود.همه خدامراد را صدا میزدند.میدانستند نوجوان دلیر خوزستانی آنچنان شجاعت و مهارت دارد که در کمترین زمان ممکن سنگر و خاکریز دفاعی برای رزمندگان احداث می کند.حالا دیگر صدای لودر خدامراد را ،هر روز در یک منطقه عملیاتی باید میشنید.از خوزستان تا کردستان ، از کرخه تا شلمچه ،از بستان تا فاو  همه جا بود،حضور پر رنگ و پرتلاش و مثمر ثمرش موجب موفقیت های واحدهای عملیاتی سپاه اسلام می شد.اما آنچه بود وعده دیدار الهی و آسمانی شدن،خدامراد را در منطقه عملیاتی مهران استان ایلام نگاشته بودند.

خبر از عملیاتی بزرگ به گوش میرسید.فرماندهان جنگ تصمیم گرفته بودند در منطقه جنگی مهران عملیات کربلای یک را پیاده کنند عملیات کربلای یک عملیات،تهاجمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، علیه نیروهای ارتش متجاوز عراق در استان ایلام بود، که در تیر ماه ۱۳۶۵ به‌مدت ۱۰ روز به‌صورت گسترده جهت بازپس گیری شهر مهران در آن منطقه  انجام شد.گروه مهندسی جنگ جهادسازندگی خوزستان به منطقه عملیاتی مهران اعزام شد.

نور شهادت در چهره معصوم خدامراد توکلی موج میزد. انگار میرفت برای رسیدن و دیدار با معبود خویش، صورت و سیرت زیبایش،آسمانی شدنش را فریاد میزد.در اولین روزهای تابستان در گرمای تیرماه
گروه پشتیبانی مهندسی جنگ طبق طراحی فرماندهان جنگ شروع به خاکریزی و سنگرسازی نمود.تعدادی از بچه های سنگر ساز بی سنگر به شهادت رسیدند.خدامراد خستگی ها را خسته کرده بود یک تنه با جثه کودکانه اش به دل دشمن میزد و موانع دفاعی ایجاد می کرد.در منطقه عملیاتی مهران پیچ مرگ دقیقا در تیررس دشمن بعث عراق بود. و هر گونه حرکتی با ماشین آلات سبک و سنگین مستقیما مورد هدف گلوله های دشمن قرار می گرفت.

خدامراد توکلی شبانه به دل دشمن زدو شروع به احداث خاکریز در پیچ مرگ کرد.بعداز چند روز کار دشوار و احداث سنگر و خاکریز،خدامراد به ستاد پشتیبانی جنگ در منطقه عملیاتی مهران آمد.ورودی ستاد نام چندین شهید را به زیبایی نگارش کرده بودند که در بین اسامی نام نوجوان گتوندی نیز جز شهدا ثبت شده بود.خدامراد لبخندی بر لب آورد که نشان از آیه شریفه «الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَهً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ؛ کسانى‌که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته‏‌اند نزد خدا مقامى هر چه والاتر دارند و اینان همان رستگارانند»هر چند او عاشق شهادت در راه خدا بود.اما به یکپاره دلش لرزید. خدای من اگر خبر شهادت من به خانواده ام رسیده باشد. پدر و مادرم اینک در چه حالی هستند.خدامراد از ستاد پشتیبانی جنگ تقاضای مرخصی کوتاه مدت کرد تا پدر و مادرش را از نگرانی دربیاورد.و با دیداری تازه و دیدن خانواده دل شان را آرام کند.

اما منطقه عملیاتی مهران نیاز به حضور کوچکترین سنگرساز بی سنگر داشت،ماشینی همراه راننده در اختیار خدامراد گذاشتند تا مسیر پنج ساعته مهران تا گتوند را در نیم روزی طی کند و برای آخرین بار گل وجود خدامراد آرام بخش آغوش پدر و مادرش گردد.مسیر دیدار فرزند با والدین با سرعت طی شد

خدا مراد به زادگاهش گتوند رسید درب خانه را که باز کرد چشمان مادر پر از اشک شوق شد.پس از دیدار با مادر سراغ پدر را گرفت پدرش در مزرعه کشاورزی بود.وقت تنگ وخدامراد برای دیدار پدر لحظه شماری میکرد.با برادرش علیمراد به سراغ پدر رفت.و در مزرعه پدر را دیدار کرد.آنچنان پدر و پسر غرق در آغوش یکدیگر شدند و اشک شوق از چشمانشان سرازیر شده بود که گویا خبری در راه است. و دیدار آخری ست. که آقا عبدالمجید فرزندش خدامراد را در آغوش گرفته است.آری آخرین دیدار پدر و پسر بود.دلها آرام و قرار نداشت.خدامراد در مسیر برگشت از مزرعه پدری، تا منزل به برادرش علیمراد می گوید، شک ندارم که این آخرین دیدار است.پدر و مادرم را اول به خدا، بعد به تو میسپارم.و اینگونه وصیتش را زیبا نگارید.

خداوندا تو خود شاهدی که می روم تا با ریختن هر قطره ای از خون خود هزاران بنده در بند را آزاد سازم و با هر فریاد الله اکبر، دشتی از صحرای کربلا را رنگین و آزاد سازم-حال که می روم تا با هر بیلی از لودرم،با هر احداث خاکریز و سنگری، جان هزاران تن از سربازان سپاه اسلام را نجات دهم ،‌از تو عاجزانه تقاضا دارم که شهادت را نصیب من گردانی…غروب همان روز خود را به منطقه عملیاتی میرساند.و برای آخرین بار پای در رکاب لودر غول پیکرش می گذارد.گویی نوجوان گتوندی فارغ از دنیا شده بود و دل از همه جا بریده بود.
و خودش را برا عروجی آسمانی مهیا کرده بود.
او که خود را پیشمرگ
رزمندگان میکرد تا برایشان سپر،دفاعی در برابر آماج حملات خمپاره ای دشمن احداث نماید،درسحرگاه ۱۴ تیرماه ۱۳۶۵ بر اثر برخورد خمپاره۱۲۰دشمن متجاوز بعث عراق به قسمت عقبه(موتور)لودر و برخورد ترکش به پشت سر و بدنش در منطقه جنگی مهران، عملیات کربلای یک شربت شهادت نوشید و چون قاسم ابن الحسن(ع) ثابت کرد مرگ با عزت در راه حق برگرفته از مکتب عاشورایی،شیرین تر از عسل در کام نوجوان دلیر گتوندی ست.

هرچند امروز با حضور در ساختمان اداره کل جهاد کشاورزی استان خوزستان تصویر بزرگی از خدامراد توکلی و لودر ش زینت بخش آن مجموعه و افتخار مردم شهرستان گتوند است ،جا داشت که مسئولین گتوند در وردی این شهرماکت ل ودر و تمثال کوچکترین سردار بی سنگر کشور شهید خدامراد توکلی را زینت بخش دیاری کنند که در طول ادوار مختلف چهار دهه انقلاب اسلامی ۳۵۰ شهید تقدیم نظام مقدس جمهوری اسلامی کرده است.