جانِ پیام ِ مبعث!

محمد چوپان : پس از سال‌ها خلوت گزینی در پی جستجوی نور و حقیقتی که دلش را به ساحل امن آرامش برساند سر انجام در بیست و هفتمین روز از ماه رجب ، خدایش او را محرم رازهای نهانش دانست ، همان خدایی که از طفولیت تا امروز نفس به نفس او گام برداشته بود […]

محمد چوپان : پس از سال‌ها خلوت گزینی در پی جستجوی نور و حقیقتی که دلش را به ساحل امن آرامش برساند سر انجام در بیست و هفتمین روز از ماه رجب ، خدایش او را محرم رازهای نهانش دانست ، همان خدایی که از طفولیت تا امروز نفس به نفس او گام برداشته بود !.همواره دو گام است که در هر حرکت اساسی باید با اهمیت تلقی شود :گام‌ نخست و قدم واپسین و اینچنین بود که خالق یگانه آخرین قدم را در راه تحقق رسالت همه انبیا بر دوش او نهاد. قدمی که فتح قله بود و پایان همه دغدغه ها و ناآرامی های درون و برون آدمی ، آن هم در سرزمینی بایر و جغرافیایی خاص که اندکی از درک تمدن و دانش روز هم به دور بود.

پرسش این است : علاوه بر رسولِ واپسین ، حجاز آیا این ظرفیت و استعداد را در درونش داشت که مَحملِ برداشتن این گام ارزشمند و نهایی باشد ؟پاسخ این است که هم آخرین نبیِ برگزیده علیرغم “اُمی بودن” ، این توانایی ِ شگرف‌ را در پرتو “خُلق نیکو و عنصر مدارا” در وجود خویش داشت و هم سرزمین خشکیده ی حجاز در سایه سار ِ شعر و ادبیاتی کم نظیر و پتانسیل پنهان درونی ، قادر به همراهی با اراده الهی بود.پس ، آفتابِ رسالت یکبار دیگر و اینمرتبه از افق حجاز دمید تا امید به رهایی بشر از همه قیدها و بندها دگرباره زنده گردد.

خالق یکتای هستی درمان دردهای بشر را دیگر در بکار گیری اعجاز انبیای پیشین و از طریق انجام امور خارق العاده و قدرت تغییر محدود در سنت های الهی و پدیده های طبیعی با اذن و اراده خداوند نمی دید. برای آینده بشر تا پایان جهان ، دیگر خداوند نمی خواست کورهای ظاهر را بینا کُنَد ، مُرده های آشکار جامعه را حیات دوباره ی ظاهری ببخشد و یا با عصایی ساده قلب رودخانه ای را برای گذر کردن و رهایی ستمدیدگان بشکافد.

گویی دیگر خداوند این قابلیت را در انسان به درستی و با اطمینان مشاهده میکند که باید از ظاهر نقش و وظیفه اش عبور کند و به باطن مسئولیت و رسالت اش بپردازد.اینچنین بود که فرمان آغازین برای حرکت رسول واپسین ، بجای عصا و دست کشیدن بر جسمی بی جان برای جان بخشیدن به کالبد و تن ‌، بهره گیری و تاکید بر “واژه و “قرائت” شد که همان تمثیل دانش و دانایی و تاکید بر قدرت کلمات در روابط انسانها با یکدیگر و با ارکان قدرت است. اینها را خداوند برای اعتلای روح آدمیان در نظر داشت،و لذا ندا آمد : “اِقراء بِاسمِ ربکَ الذی خَلَق …” !!

جنس فرمان خالق تغییر کرد و اولویت انسانها به خواندن و دانایی با تکیه بر اطاعت خدا و بندگی او مبدل گردید.خداوند ، محمد را فرستاد تا از رُجحانِ حقیقت هستی بر افسانه و خرافه بگوید.تا انسانها بدانند هر آیین و سنتی که در تضاد با اراده ربوبی ، تکامل اخلاق و کرامت انسانیت نباشد مورد تایید حضرت حق است.محمد آمد تا زنان و دختران را از یوغ باورهای ستمگرانه ی زنده به گور کردنشان رهایی داده وبه استیلای بتهای بی جان بر زندگانی جانداران پایان دهد.محمد آمد و به بانگ رسا فریاد کرد که از جانب خدا برای اکمال بخشیدن به مکارم اخلاقی مبعوث گردیده است …..

جان کلام محمد ص همین جاست :خداوند میداند که انسان در جهانِ بی رسول و در دورانِ انقطاعِ وحی به اخلاق ، ادب ، تعاون ، نوعدوستی و شناخت حقوق فردی و عمومی و پایبندی باطنی به این مرام نامه نیاز دارد.جهانِ بی رسول و دنیای بدون محمد اگر به دور از اخلاق ، ادب و عدالت باشد همان جامعه ی بَدَوی است که وحشیانه حقوق دیگران را پایمال میکرد و به کرامت انسان ها بی باور بود.

۳ فروردین ۹۹/ عید مبعث/ اهواز