جملات قصار عاشقان عبور از نرده های بهارستان !

هرچه به انتخابات مجلس نزدیک می شویم بر تب و تاب همراه با ترس و استرس فعالیتهای آشکار و پنهان نامزدهای احتمالی و نمایندگان فعلی و هواداران صوری یا واقعی آنها افزوده می شود.بار دیگر و همچون گذشته همه چیز بر ریل تکرار مکررات مباحث اغراق آمیز شعاری و نظری (بدون برنامه یا حداقل ضمانت […]

هرچه به انتخابات مجلس نزدیک می شویم بر تب و تاب همراه با ترس و استرس فعالیتهای آشکار و پنهان نامزدهای احتمالی و نمایندگان فعلی و هواداران صوری یا واقعی آنها افزوده می شود.بار دیگر و همچون گذشته همه چیز بر ریل تکرار مکررات مباحث اغراق آمیز شعاری و نظری (بدون برنامه یا حداقل ضمانت اجرایی) سوار شده و حرکت آزمندانه خود به سمت رای مردم را آغاز کرده است.سریال تکراری قولها و قرارها و خود را متفاوت تر و بهتر از دیگران معرفی کردنها از سوی چهره های جدید وجه غالب این روزهاست.در مقابل شاهد بازگشت به خویشتن های نمایندگان فعلی و هبوط آنان به سمت دوستان قدیم که در ۳ و نیم سال گذشته رها یا نیمه رها شده اند و عده ای دیگر جای آنان را گرفته اند، هستیم.

آنچه مرا وادار به نوشتن این سطور نمود در حقیقت نه آن تکرار مکررات و من من گفتنهای عاشقان راه یافتن به بهارستان و نه حتی سخنان خاکستری!! و بسیار ملال اور آنان که بهارستان را دیده و تجربه کرده اند و از ترس فراق دایمی با آن دچار وحشت و کابوسهای روزانه!! و شبانه شده اند.آنچه مرا به نوشتن واداشت، ورود یک رفتار بدعت گونه و نامأنوس به فرهنگ انتخاباتی و عرصه ی تبلیغات زودهنگام از سوی عده ای از کاندیداهای احتمالی و غیراحتمالی است.جملات شبیه به قصار و انتساب آن جملات به برخی اشخاص همان ورژن نوظهور و جدید انتخاباتی است که توسط عده ای از تابعان و مروجان در حال تکثیر و ترویج است.

اینکه عشق به عبور از نرده های ساختمان بهارستان و تکیه بر صندلیهای آن، یا چسبیدن به آن صندلیها و ترس از کندن شدن قهریشان توسط مردم، چهره های جدید و نمایندگان فعلی را به چه روشها و شیوه هایی وادار می کند، موضوع این نوشتار نیست و صاحب این قلم ابداً آنان را ملامت و سرزنش نمی کند، چرا که سرزنش و عتاب نیز ظرفیت، بستر و شرایطی می طلبد که به گمان راقم مخاطبین این سخن فاقد آن حالات و صفات هستند، بنابراین همه ی این هرج و مرج های گفتاری و سیلان نوشتاری منسوب به آنها را حمل بر ترکیب نهایی (شخصیتی – معرفتی) هر کدام‌ از آنان قرار داده و بحکم ناهمخوانی میان آنچه از آنان انتظار می رود و آنچه هستند، از پرداختن به سایر جزییات مرتبط صرفنظر می کنیم.از بسیاری جزییات گذر می کنیم و فقط در رابطه با بدعت انتساب برخی “جملات قصار” یا “گزین گویه” ( Aphorism ) چند جمله را با خوانندگان در میان می گذاریم و انگاه داوری را به همان خوانندگان وا می گذاریم.؛

جملات قصار که ریشه در فرهنگ یونان و در میان فلاسفه و علمای آن متداول بود، در حقیقت به معنای بیان اصل و اساس یک‌ موضوع در قالبی بسیار فشرده اما رسا و گویا و عمدتاً پندآموز با کمترین عبارات و واژگان است. بعنوان مثال شخصیتهای منسوب به ادیان مخلف، علمای علوم فلسفی نام آور، متفکران بزرگ، هنرمندان مطرح در عرصه ی هنر بشری و سیاستمدارانی که به شهرت جهانی رسیده و بر روی حکمت گفتاری آنها اتفاق نظر قطعی وجود دارد، معمولا از جمله کسانی هستند که در حیات خود جملات زیبا، تاثیرگذار، حکیمانه و پندآوزی بیان داشته که آن گفته ها تحت عنوان جملات کوتاه به ما و سایرین رسیده است.

حال تصور کنید نامزدهایی با گستره ی علمی معمولی و بعضا زیر آن، قصد نامزدی یا تکرار نمایندگی از حوزه یا حوزه هایی از خوزستان را دارند و برای مطرح شدن زودهنگامشان (شخصا یا بواسطه) اقدام به تهیه، پردازش و نشر جملاتی با مشخصات قصار یا ویدیوهایی با همین اوصاف بکنند واقعا به این قبیل اشخاص چه باید یا چه می شود گفت به غیر از اینکه وای بحال حوزه ای که نمایندگانش از این پارچه فکری و قماش شخصیتی باشند.

 علی عبدالخانی – روزنامه نگار

 ۲۴ مرداد ۹۸