شهرداری و مشارکت،در پاسخ به پایگاه انتخاب!

این نوشته غیرمنصفانه و به دور از جوانمردی است، بیماری نباید به عنوان نقطه ضعف کسی مطرح شود، کتانباف حتی اگر نتیجه کارش آنچنانکه باید نبوده،که من گمان دیگری دارم، اما نباید از دریچه بیماری مورد هجوم واقع شود، از سوی دیگر حتی اگر چنانکه نگارنده میگوید سن و سال و بیماری موجب مشکلاتی شده،باز […]

این نوشته غیرمنصفانه و به دور از جوانمردی است، بیماری نباید به عنوان نقطه ضعف کسی مطرح شود، کتانباف حتی اگر نتیجه کارش آنچنانکه باید نبوده،که من گمان دیگری دارم، اما نباید از دریچه بیماری مورد هجوم واقع شود، از سوی دیگر حتی اگر چنانکه نگارنده میگوید سن و سال و بیماری موجب مشکلاتی شده،باز هم انگشت اشاره باید به سوی شورا باشد که با علم به این موارد، انتخاب کرده اند، هر چند حضور شهردار در ساعات مختلف و به شکل ویژه بودن در حوزه های مختلف از پروژه ها تا نظافت شهر، نشانه ای از توان شخص دارد نه بی توان بودن.

 

اما موضوع مشارکتها در شهر و شهرداری اهواز به آن سادگی که در عنوانش می بینیم نیست، حوزه مشارکت فقط مرتبط با شهردار و شهرداری نیست و شاید بتوان گفت که شاخصهای موثر در این بخش بیشتر، بیرون از حوزه نفوذ شهرداریند، مشارکت ارتباط مستقیم با سرمایه و سرمایه گذار دارد، و چنانکه میدانیم و معروف است؛ سرمایه به شدت محافظه کار است و هر جایی نمی نشیند، و در اهواز دافعه های حوزه سرمایه گذاری به دلایلی مختلف، بسیار قوی تر و بیشتر از جاذبه هاست، البته در این میان نباید ساختار شهرداری و همچنین ساخت ذهنی مدیران سازمان مذکور را در نظر نداشت، ساختار سازمانی ساختاری مبتنی بر شناخت و پذیرش امر مشارکت، در هر حوزه ای، نیست و البته ساخت ذهنی مدیران این سازمان نیز پذیرای هیچ نوعی از مشارکت نیست و گزافه نیست

اگر بگویم که در ذهن این مدیران به طور عمومی با شنیدن کلمه مشارکت زنگ هشداری به صدا در می آید، کافی است به نوع ارتباط عموم مدیران با رده های پایین تر سازمانی توجه کرد، تعریفی که هیچ نوع مشارکتی را نه تنها نمی پذیرد که بنیاد چنین رابطه ای را تهدید تلقی می کند، و از اتفاق معتقدم اگر شهردار امروز اهواز با تغییر در ساختار سازمانی و بهبود روشهای سازمانی در جهت وصول به فهم امر مشارکت در سازمان تلاش کند، مطمئنا اهواز را چند پله به توسعه یافتگی نزدیکتر خواهد کرد، حتی اگر ذهن منجمد برخی، توسعه را فقط در نوعی محدود از مشارکت بشناسد، نوعی که تنها به تشکیل پروژه ای و یا طرحی به صورت منفرد خلاصه می شود، بدون آنکه ساختار مشارکت گریز سازمان و مدیران سازمان بهبود یابد.

برای فهم مشکل ساختار و ساخت ذهنی مدیران اشاره به اتفافی می کنم که نوع رفتار و فهم مدیران را مشخص میکند، مدیرانی که البته عین انرژی ممکن است شکل و شمایل دفترشان و دستکشان عوض شود، اما نام مدیر در هر حال پسوند نامشان باقی می ماند و گاه پیشوند نامشان.چند وقت پیشتر، سرمایه گذاری هوشمند برای اجرای طرح نویی در حوزه بازیهای هوشمند، به شهرداری مراجعه کرد و پس از چند دور قمری از این بخش و آن اداره و بهمان مدیریت کل و جزء و فلان معاونت، به معاونتی که ارتباط بیشتری با ماموریت ایجاد مشارکت دارد، رسید و به این خیال که درست و به موقع رسیده موضوع خود را به مسئول دفتر گفت، اما مسئول دفتر برای فهم ارزش مشارکت و سرمایه ای که می تواند به ارزش افزوده ای در شهر منجر شود، آموزشی ندیده بود، آموزشی جدی و موثر البته، پس فرقی میان یک سرمایه ذاتا محافظ و مثلا درخواست یک سطل زباله قائل نبود و به جناب سرمایه گذار فرمود شخص جلیل مدیر جلسه دارند و منتطر بمانید، البته درست که سرمایه محافظه کار است اما سماجت نیز از دیگر خصائص این ((چیز)) است، پس نشست و منتظر ماند اما مشکل این بود که جلسه مدیر با جلسه ای در جای دیگر ادامه یافت و مسئول دفتر به همه منتظران،از سرمایه گذار تا متقاضی دریافت سطل زباله گفت که مدیر محترم از آن یکی در، به بیرون شده و بیخودی، توجه بفرمایید بیخودی، منتظر نمانند و فردا انشاالله تشریف بیاورید.

سرمایه گذاری که عرق اهوازیش گل کرده بود و می خواست برای شهرش کاری کند سه روز، دقیقا سه روز آمد و رفت تا در نهایت توانست مدیر محترم را زیارت کند، زیارتی که منجر به نتیجه نشد، نتیجه ای که توسعه را رقم بزند چرا که پیش از هر چیز، توسعه محصول انسان توسعه یافته است و همچنین سازمانی که توسعه را رقم بزند.به هر روی سرمایه گذار هوشمند پس از دیدن مدیر محترم که از قضا اهواز را کمتر از او می شناخت و در اهوازیت او اشتراکی نداشت، نتیجه را در رها کردن عرق و عروق اهوازی و رفتن به دیاری دانست که فرق دوغ و دوشاب را خوب میدانند.در چنین ساختاری، هر کس که شهردار شود کاری به پیش نخواهد برد، مگر آنکه کاری بنیادین و مانا پیش بگیرد، کاری که از آموزش جدی موثران در امر مشارکت آغاز می شود تا تغییر و بهبود روشها و همزمان اصلاح ساختار با هدف مشارکت پذیری، کاری که مطمئنا به باقیات صالحات شهردار بدل خواهد شد و بزرگترین پروژه ای است که توسعه را چندین گام به جسم تکیده اهواز نزدیک می کند، البته با این اشاره که متاسفانه عموم شوراها از شهردارها کار اصولی و اساسی طلب نمی کنند بلکه حاضرند همه کارهای بنیادین را فدای طرح های شعاری مثل(( نهضت آسفالت)) و قس علیهذا کنند