توسعه به شیوه “خودبس” انه!

رضا امیرخانی در رُمانِ رهش از عبارتِ “خودبس” رونمایی و آنرا مجازاتی در عصر صفوی معرفی کرده که طی آن مجرم را گرسنه نگه داشته و مجبور می کردند از اعضای بدن خود بخورد تا زنده بماند. هرچند در نهایت از شدت جراحات می مُرد ، اما با این شیوه ی مجازات مدتی بیشتر زنده […]

رضا امیرخانی در رُمانِ رهش از عبارتِ “خودبس” رونمایی و آنرا مجازاتی در عصر صفوی معرفی کرده که طی آن مجرم را گرسنه نگه داشته و مجبور می کردند از اعضای بدن خود بخورد تا زنده بماند. هرچند در نهایت از شدت جراحات می مُرد ، اما با این شیوه ی مجازات مدتی بیشتر زنده مانده و عذاب بیشتری می کشید.حکم این بود:”از جسمش ببرانید و به جانش بخورانید”در ادامه امیرخانی توسعه شهری تهران را نوعی “خودبس” می داند تهرانی که از زمین، زیر زمین و آسمانش زده اند تا هزینه های اداره اش را تامین کنند.

آنچه امیرخانی برای تهران گفته را می توان به شکلی وسیع تر و فجیع تر به مدل توسعه و اداره کشور تعمیم داد. اگر دروه پهلوی اول را به عنوان شروع حکمرانی نوین و دولت مدرن در ایران بپذیریم از بدو تشکیل این دولت مرکزی نسبتا قدرتمند، هر چه جلوتر آمدیم دولت بزرگتر و عیالوارتر و به تبع آن، اشتغالات و هزینه هایش هم بیشتر شد. ساده ترین راهکار برای تامین این هزینه های سرسام آور و افزاینده، بهره کشی بی محابا از همه ی داشته های رو زمینی، زیر زمینی، هوایی و دریایی و حتی ایمانی مردم در جهت اداره کشور بوده است. گویی ناخواسته و نادانسته حکم به مجازات کشور داده ایم آنهم مجازاتی از نوع “خودبس”!

فهم نادرست و اجرای ناخوبتر شعار خودکفایی که می توانست در قالبِ راهبرد کلان خوداتکایی به هرچه مقاوم تر شدن اقتصاد کشور، بهبود کیفیت معیشت مردم و استحکام درونی نظام بیانجامد؛ نه تنها به خوداتکایی منجر نشد بلکه سبب شد تا بسیاری از منابع خدادادی و تجدیدناپذیر با سرعتی باورنکردنی مصرف شوند، به گونه ای که به عنوان مثال مصرف بی حساب و کتاب آب در حوزه کشاورزی با هدف راهبردی امنیت غذایی، نه تنها امنیت غذایی قابل قبولی به دنبال نداشت بلکه امنیت آبی و حتی امنیت و یکپارچگی ملی کشور را هم با خطری بسیار جدی مواجه کرده است.شوربختانه تجربیات ناموفق سیاست های خودبسانه پیشین- که کم هم نیستند- هنوز نتوانسته است مایه عبرت ریل گذاران و لکوموتیورانان عرصه توسعه کشور شود و گویی قصد دارند با اجرای سیاست خودبسانه برآمده از شعار، باقی مانده جسم نازنین ایران را فدای اداره پرهزینه کشور نمایند.

در میان این واقعیت های تلخ، نکته امیدوار کننده این است که توانمندی های بالقوه نسل جوان تحصیل کرده و ویژگی های ممتاز مغفول مانده سرزمینی، از سیاست های خودبسانه آسیب کمتری دیده اند را می توان با هزینه کمتر و کارایی بیشتر مصروف توسعه و پیشرفت کشور کرد.
بالفعل شدن ظرفیت های نسل جوان با باور آنها توسطِ میانسالان و پیرسالانِ همیشه مدیر ۴۰ سال قبل و حضور واقعی و فعالانه جوانان در عرصه تصمیم سازی و تصمیم گیری کشور محقق می شود. مساله ای که جز در حرف و شعار تاکنون نمودی معنادار از اراده واقعی ارکان مختلف نظام به استفاده از توانمندی این قشر عظیم مشاهده نمی شود.
از سوی دیگر قرار گرفتن در چهار راه شمال جنوب، همسایگی با کشور های متعدد و دسترسی به آبهای آزاد و همچنین قابلیت های خاص گردشگری تاریخی،تفریحی، طبیعی و مذهبی از جمله ویژگی های ممتاز سرزمینی ایران هستند که می توانند با هزینه بسیار کم ثروت آفرینی و اشتغالزایی فراوانی به دنبال داشته باشند.
به فعلیت درآمدن این قابلیت ها را می توان به ایجاد، بازسازی و بهسازی زیرساخت های حمل و نقل (که هزینه آن اگر از انتقال آب و سد سازی کمتر نباشد بیشتر نیست)، تعامل سازنده با همسایگان و قدرت های منطقه ای، کم کردن صدا، تصویر و تاثیر افراد غیرمسئول و هزینه ساز، بازنگری در سیاست های رسمی و غیر رسمی مرتبط با گردشگری و گردشگران خارجی اشاره کرد.

ناگفته پیداست که این دو فرصت بزرگ تا ابد منتظر نمی مانند فرصت اول عمر و انرژی جوانان تحصیلکرده است که با سرعت و ملالت بسیار در حال طی شدن و تحلیل رفتن است و اگر دیر بجنبیم این فرصت بزرگ به تهدیدی بزرگتر تبدیل می شود. از سوی دیگر کشورها و گردشگران دنیا هم خیلی برای فرصت دوم زمان صرف نمی کنند و به دنبال مسیرهای ترانزیت امن تر و مقصدهای گردشگری جایگزین خواهند رفت. باید بپذیریم که ادامه سیاست های خودبسانه ممکن نیست زیرا دیگر اندوخته ی دندان گیری از سرمایه های طبیعی ایران و سرمایه های اجتماعی-اعتقادی مردم برای کندن و مصرف کردن وجود ندارد.

بابک مختاری
دانشیار دانشگاه شهید چمران اهواز