منشاء جان افزایی قبیله در عصر کنونی!

منطق انسان امروزی برای رد یا تایید هر مسئله ای می بایست از داده ها و پدیده ها به شرایط آن داده ها و پدیده ها رجوع کند.یکی از پدیده های سنتی که تا امروز با کمی شدت و ضعف در متن جامعه عربی اهوازی نمود دارد، پدیده قبیله است. قبیله با تمامی متعلقات تجربی […]

منطق انسان امروزی برای رد یا تایید هر مسئله ای می بایست از داده ها و پدیده ها به شرایط آن داده ها و پدیده ها رجوع کند.یکی از پدیده های سنتی که تا امروز با کمی شدت و ضعف در متن جامعه عربی اهوازی نمود دارد، پدیده قبیله است. قبیله با تمامی متعلقات تجربی آن که بر همگان مکشوف است، همچو ملکه جهان اشباح در گذشته و سنت سیر می کند، که بعضی از آنها انسان را از اندیشیدن به هر چیزی باز می دارند و دگم بودن آدمی را نقطه ثقل نگاه خود قرار داده اند، و بعضی دیگر اراده خود را بر انسان تحمیل می کنند. این موجودات شبح گونه که پنهانی تخیل ما را هدایت می کنند، به مرزی بیش از حدود سنتی خود که همانا قبیله هستند، هدایت نمی گردانند!

برای تحلیل این پدیده باید به شرایط ظهور آن رجوع کرد(که از مجال مقال فزونتر است)، که تا حدودی آن شرایط امروزه رخت بربسته اند.حال علاوه بر شرایط، باید به عوامل جان افزایی دوباره و دمیدن جان در کالبد قبیله در این دوران پرداخت.از دیگر سوی همیشه و در اکثر نظام ها و حکومت ها دو شق ارتجاعی(سنتی) و پیشرو(آوانگارد) یافت می شوند. که در تمامی نظام های لیبرال، چپ و ناسیونالیست و مذهبی این بلوک بندی های دوگانه وجود دارند!

حال در نظام جمهوری اسلامی ایران میتوان یکی از بلوک ها یا گرایش های سیاسی درون حاکمیتی را یاری رسان این پدیده سنتی (قبیله) برای استمرار و ادامه حیات و حتی بازیگری در حوزه سیاست دانست!، که حداقل در یک دهه اخیر این محوریت قبیله در حمایت و اتخاذ مواضع سیاسی نمود عینی پیدا کرده است، خاصتا در لیست بندی های قبیله ای در انتخابات شورای پنجم اهواز!.در حالی که دیگر گرایش سیاسی درون حاکمیتی سعی بر محور قرار دادن فرد در قالب شهروند و با عطف به مشارکت های سیاسی و مدنی دارد، تا حقوق معوقه او را در برابر وظایفی که انجام می دهد، برآورد سازد و بازپس گیرد.

حال شاید کسانی این نقد را به چالش بگیرند، که جامعه عربی اهوازی امروزه نیازمند قبیله و مخالف قبلیه است، که با کمی تسامح میتوان آنرا عشوه گری خلوت گزینان با این پدیده قلمداد کرد، چرا که مصلح و منتقد وضع موجود اهل مماشات و تعارفات ادیبانه نیست، بلکه با پُتک اصلاح به پیش می رود که جامعه را به رهایی از قالب سنتی قبیله و مُغذیان معنوی سیاسی آن برهاند، تا مفهومی کلان همچو ملت (شعب) را خلق کرده و مهر خاموشی بزند، بر دهان آن سوء استفاده کنندگان سیاسی از این پدیده سنتی(قبیله) را!در آخر اینکه در عصر کنونی تعامل افراد منفرد تحت قوانین مشترک، فقط در درون ساختار پیوند دهنده آگاهی به روز شده و تعالی بخش، همچو شعب و گفتمان سیاسی مترقی خواهانه قابل تصور است. که امروزه این جان دمیدن دوباره به قبیله را باید با دیده شک نگریست و آن را بسان سنگ سنتی و موروثی گذشتگان در برابر عرب های امروزی اهوازی قلمداد کرد و باید با آگاهی از سر راه ترقی آن را برداشت و زدود!

هادی حزباوی