شورا ی مشترک :چالش معرفت شناسانه وپارادوکس سازواری وناسازواری!

دگر بار موضوع شورای مشترک فعلان عرب ،سوژه گفت وگوها وچه بسا منازعات میان فعالان سیاسی واجتماعی شده است.فحوا ومحتوای این کشاکش هابرآمده از ارزیابی کارکرد گذشته آن وپیدایی راهی برای موفقیت های آتی است ولی متاسفانه این بحث ها بیهوده ودرحقیقت فاقد هرگونه متغیرهای معرفت شناسانه است.شورای مشترک درنوشتارنه به عنوان یک واقعیت،که ذیل […]

دگر بار موضوع شورای مشترک فعلان عرب ،سوژه گفت وگوها وچه بسا منازعات میان فعالان سیاسی واجتماعی شده است.فحوا ومحتوای این کشاکش هابرآمده از ارزیابی کارکرد گذشته آن وپیدایی راهی برای موفقیت های آتی است ولی متاسفانه این بحث ها بیهوده ودرحقیقت فاقد هرگونه متغیرهای معرفت شناسانه است.شورای مشترک درنوشتارنه به عنوان یک واقعیت،که ذیل یک عینیت برآمده از یک باور همگانی مورد بررسی قرار می گیرد.اساس نگاه اکثریت به شورای مشترک یک نگاه مبتنی بر عقلانیت ابزاری است عقلانیتی که صرفا معطوف به منفعت جویی های فردی،گروهی یا جریانی است و کمترزاده مصلحت اندیشی وچاره جویی های همگانی یابه سخن هابرماس عقلانیت ارتباطی است.

به گمان برای فرگشت وگذرازاین مرحله ناگزیر از چاره جویی برای دو دشواره که درجامعه عربی به طورعام وشورای مشترک به طورخاص بدان گرفتارآمده ایم ، هستیم.این دشواره ها چه دانسته یا نادانسته مارا به سمت وسویی خاص ره می نماید ونمی توان نقش پراهمیت وجود یا عدم آنها در کارکرد سیاسی حتی اجتماعی را نادیده انگاشت.دشواره نخست چالش معرفت شناسانه ودشواره دوم پارادوکس سازواری وناسازواری است.

چالش معرفت شناسانه

شورای مشترک فعالان عرب اساسا در بعد معرفت شناسانه کورمادرزاد است وطبعا نمی توان توقع بسیاری از آن داشت اینکه شناخت به عنوان یک مساله اساسی در کنش وسوگیری شورا مشترک است نکته ای است که آشکارانبوده ولی از میان رفتارهاوسیرتحول آن می توان ناپیدایی آن را مشاهده کرد.دلیل نافرگشتی وبی ثباتی فهم سیاسی شورا ناشی از کاستی ها وگسست ها در بعد معرفت شناسی آن است.چیستی این شناخت یا معرفت شورا باید به این دو پرسش بنیادی پاسخ دهد اینکه:

نسبت یه مسائل بنیادی وجهان های معرفت شناسانه سیاسی ،اجتماعی وفرهنگی کلان کشور چگونه شناختی دارد؟باور کنونی شورای مشترک براساس کدام متغیر ها وعوامل وتابع چه شرایطی توجیه شده است؟مع الاسف شورای مشترک تاکنون نتوانسته هویتی برای بیافریند این هویت،یک هویت خودساخته نیست بلکه تجلی هویتی است اجتماعی وهمگانی.این شورا سازه ای به شدت نخبه گرا دارد وبه نوعی ازساختار اجتماعی جداست وبه سخنی با بدنه جامعه،احساس از خود بیگانگی دارد چرا که نفوذ پذیری مطالبات شورای مشترک در بدنه اجتماعی بسیار اندک ودر اندازه تنها زمینه های خاص است واین ناشی از کاستی های گفتمانی شورای مشترک است.

پارادوکس سازواری وناسازواری

نابینا بودن معرفت شناسانه شورای مشترک با پارادوکس بنیادی قرین افتاده است این پارادوکس نسبت به یک متغیرمستقل بنیادی وساختاری ودرحقیقت شالوده گذارانه است وآن سازواری یاناسازواری هستی شناسی عربیت وایرانیت در رویکرد سیاسی وساحت کنشگری است .شورای مشترک دربحث هستی شناسی سیاسی،اجتماعی وفرهنگی نیزدارای پارادوکس با اندکی ملایمت ،سهل انگار و بی توجه است.هیچ کنش سیاسی بدون تعریف هستی شناسانه امکان کامیابی ندارد شورای مشترک فعالان عرب با توجه به اینکه دارای پسوند عرب بوده اساسا دارای نگره اقلیت گرا داشته ومی بایست هستی شناسی خودرا درباب پدیده های ساختار کلان تعریف و ابرازدارد.نخست ارائه یک تعریف ازایرانیت وعربیت وماهیت کنش سیاسی و اجتماعی در پرتو چنین ماهیتی است ودوم آیا اصولا هویت قومی در هویت ساختار کلان ملی قرار می گیرد یا در عرض آن؟در صورت طول یا عرض قرار گرفتن این هویت،چه راهکاری برای برون رفت از چنین وضعیتی اندیشیده شده است؟شورای مشترک بواسطه جهل به متدولوژی تئوریک کنش سیاسی وبی توجهی به بحث نظری درگیریک پارادوکس سازواری یاناسازواری است چراکه توانایی تحلیل درست از کنش ساختاری،حاکمیتی،مدیریتی،محلی وسلیقه ای را از او می ستاند.بهرروی شورای مشترک محکی برای باوربه جامعه متکثر وچند صدایی استاین شورا برای تاثیرگذاری در بعد ملی ومحلی ناچار وناگزیر از کاربست ابعاد معرفت شناسانه ،هستی شناسانه وگفتمانی است تا در انتخاب ،تحلیل وتوجیه پذیری ایده ها وباورهای خود به توده مردم دچار خلط وخبط نگردد.

قاسم حزباوی