بررسی کتاب عرب های هور ! – قسمت دهم

فصل سوم کتاب “شکار گراز” نام دارد و همانطور که از عنوانش معلوم است، وی در این صفحات به خاطرات خود از شکار گرازها در مرداب ها می پردازد. گرازهایی که به علت آسیب زیادشان به محصولات کشاورزی همیشه در تیر رس هدف هورنشینان بوده اند.به اعتقاد کشاورزان این حیوانات اگر مزرعه گندمی نزدیک خود […]

فصل سوم کتاب “شکار گراز” نام دارد و همانطور که از عنوانش معلوم است، وی در این صفحات به خاطرات خود از شکار گرازها در مرداب ها می پردازد. گرازهایی که به علت آسیب زیادشان به محصولات کشاورزی همیشه در تیر رس هدف هورنشینان بوده اند.به اعتقاد کشاورزان این حیوانات اگر مزرعه گندمی نزدیک خود ببینند؛ کمتر سراغ مزرعه جو می روند وشب ها در مزارع می چرخند و روزها در آن ها می خوابند.

در همان بار اولی که به شکار گراز رفت؛ شاهد حمله این حیوان به یکی از دوستانش به نام “مناطی ” و زخمی شدن وی بود. همچینن از کشته شدن برخی از کشاورزان به وسیله گرازها داستان هایی نیز شنیده بود ولی با این همه در مدتی که با اهالی هور بود؛ بارها با تفنگ خود به قصد شکار گرازها به اقصی نقاط مرداب ها می رفت تا جایی که یک بار در عرض دو روز همراه با جماعتی از عشیره سودان و سواعد؛ سی وشش تا را کشته که فقط سهم وی در یک روز بیش از شش گراز بود.(ص۲۰۱) وحتی در یکی از این شکارها مورد حمله یک گراز قرار گرفته و به شدت زخمی می شود.

به رغم تمامی این حوادث؛ وی از شجاعت مردمان آن مناطق در مقابله با گرازها هم سخن گفته که چگونه دو دستی گراز را خفه می کردند.تسیجر یکی از مشاهدات خویش را اینگونه شرح می دهد:” یک بار یاسین کنار یک گراز تنومند داخل آب عمیق پرید و با دست های خود حیوان را غرق کرد. “

اولین باری که تسیجر به شکار گرازها رفت به پیشنهاد “فالح” پسر “شیخ مجید الخلیفه” بود. مسلما شکار گراز برای “فالح” که شیخ زاده و جانشین ارشد شیخ مجید الخلیفه محسوب می شود ؛ همچون شکار پرندگان و ماهی گیری تنها به قصد سرگرمی و تفریح بوده چرا که اولا مضیف وی در چهار کیلومتری هور بوده و با یک اشاره می توانست ده ها نفر از هم تبارانش را راهی این کار بکند.و بالاخره این ماجراجوئی ها کار دست شیخ فالح می دهد( یا حافر البیر یا واقع الفیه) ، و در یکی از این شکارها در جلوی چشمان تسیجر به اشتباه از “عباس” پسر عموی عزیزش تیر خورده و جان می سپارد.

تسیجر با آنکه پزشک نبود اما به سبب اقامت طولانی در بیابان های دور که فاقد مراکز بهداشتی بودند کم و بیش تجربه ای در طبابت هم داشت. همیشه صندوقی مملو از انواع داروها را با خود همراه داشته و به معالجه بیماران مردم هور می پرداخت. در مواردی نیز که درمان نیاز به تخصص و مراقبت های ویژه داشت؛ به عملیات اولیه اکتفا می نمود و بیمار را به نزدیک ترین بیمارستان یا مرکز درمانی هدایت می کرد. به گفته خودش در مدت اقامتش در مرداب ها به ندرت روزی را بدون درمان بیماری می گذراند؛ بویژه ختنه کردن کودکان که کار همیشگی تسیجر در روستاهای اطراف هور بود؛ تا جایی که به گفته خودش در یک مورد طاقت فرسا صد و پنجاه نفر را از بامداد تا نیمه شب ختنه کرد. (ص ۱۳۰)

ادامه دارد……

قاسم مزرعه فرد