معجزه ای به نام خبر!!*

اشاره:در روزهایی هستیم که پیرو ایام مکتوب در تقویم، به نام خبرنگاران ثبت شده و به طور معمول در چنین روزهایی صاحبان نام تقویمی دردانه خلقت می شوند و هرکس که این همه توجه را ببیند شاید اندکی حس حسادتش گل کند و … بماند که در همان روز مسمی به روزخبرنگار، صاحب قلم و […]

اشاره:در روزهایی هستیم که پیرو ایام مکتوب در تقویم، به نام خبرنگاران ثبت شده و به طور معمول در چنین روزهایی صاحبان نام تقویمی دردانه خلقت می شوند و هرکس که این همه توجه را ببیند شاید اندکی حس حسادتش گل کند و … بماند که در همان روز مسمی به روزخبرنگار، صاحب قلم و قدمی خاص در استان خاکزده امان در اثر شکایت مدیری از انبوه مدیران خالی از نوستالژی مشترک با مردمان اهوازی، در راهروی دادگاهها طی طریق میکرد.با این همه دیدم که بد نیست اگر به موضوع خبر از زاویه ای دیگر نگاهی داشته باشیم خاصه در این ایام که تقویمش با اهل خبر گره خورده است.

کافی است در دستی قلم داشته باشید و در دست دیگر کارتی و یا حتی سر برگ روزنامه ای ، تا احساس کنید چقدر مطبوع طبع هستید و چه آسان همه درها برایتان – بدون نیاز به جادوی چهل دزد بغداد – باز می شوند و پذیرا،واز آن پس سیل گزارشهای عملکرد است که گوشتان را نشانه میگیرند، تا از میان رگان انبوهی که به انگشتان تان می رسند ، برروی کاغذ سپید یله شوند و در مرحله دیگر چشم مخاطبین را ببلعند.تا اینجای کار،بسیارخوب و عالی است و همه چیز بر وفق مراد ، تا آنجا که گاه خواسته یا ناخواسته شما را با مرکب سنگ صبور بودن به اوج علیین می برند و مشکلاتی که مرده ریگ پیشینیان است را بر سفره دلتان انبار می کنند ، میراث مدیران سابق و اسبقی که به زعم تالیان شان چندان مایه افتخار نبوده اند ، هر چند این گزارش اندوه، گویی در تکثری مدام ، قرار است با رفتن و آمدن هر مدیر تکرار شود، و لاجرم در آینده؛ مدیر جدید نیز چنین گزارش اندوهی در بساط خود خواهد داشت.

می توان این داستان را در همین جا ختم به خیر کرد و با تنظیم نهایی خبر و یا گزارش، آخرین استکان چای و یا نسکافه را نوشید و رفت ، اما وای از آن لحظه که ذهن کنجکاو یک قلم بدست شاید مزدور! سوالی در چنته داشته باشد ، به ویژه اگر این سوال ؛ پاشنه آشیل مدیران باشد، که آنوقت چنین فردی نه تنها از نامحرمان و غیر خودی ها خواهد بود ، که بدتر از آن حتی لیاقت انسان بودن را نخواهد داشت، و سیل واژه‌های عصبی است که نثارش می شود.خاصه که امروزه در هر اداره نه چندان عریض و طویلی، بخشی به نام ((روابط عمومی)) تزیین کننده کریدورها و راهروها و اتاق هاست، بخشی که عمده ترین و ظیفه خود را پاسخ گویی می داند و به قاعده باید پلی برای ارتباط دو سویه باشد؛ اما سؤال این است که پاسخ در برابر کدام پرسشگر؟ اگر که نگوییم پرسشگران اصلی هنوز زاده نشده اند!

در حال حاضر عمده ترین پاسخ روابط عمومی ها به اذهان عمومی، انتشار گزارشی از عملکرد سازمان متبوع شان در پایان هر سال است، گزارشی که رشد عملیاتی سازمان را به رخ مخاطبان می کشد و در هر جمله سعی در نشان دادن افزایش نرخ رشدهای رنگارنگ با درصد های رنگارنگ تر می کند، افزایشی که البته رنگ و بویی در زندگی مردم ندارد و یا معمولا اثر معکوس می گذارد، بگذریم که عموماً مخاطب اینگونه گزارشها،نه مردم بلکه از سویی مدیران ارشدتراست تا بدانندکه سازمان مورد نظر در حال تلاش است، واز سوی دیگر مدیران سابق، تا نشانی بر کاستی هایشان باشد.

در این میانه البته نمی توان تاثیر رسانه های متعدد محلی و ملی، با سیاست خبری یکسان را نادیده گرفت ، چرا که همین رسانه ها با دامن زدن به چنین گزارشهایی؛ فضایی این چنین را تقویت می کنند، و انگار تقدیر خبر نویسی و خبرنگاری در ایران به شکلی رقم خورده که تنها منابع خبری قابل اعتماد همین مدیران باشند و بس، و به تبع آنان روابط عمومی ها ، در حالی که هر کدام از کارکنان یک سازمان و به تعبیر کلی‌تری مردم ، می توانند منبع خبری دست اولی باشند که چرخه ناقص اطلاع رسانی را تکمیل می کند ، منبعی که معمولاً به سهولت فراموش می شود ، به ویژه آنکه در جیب های مردم برای برخی رسانه ها؛ خبری از امضاهای طلایی نیست.

بهرحال در پایان هر سال به طور ویژه می توان شاهد چاپ های جور واجور گزارش عملکرد بود و شاهد نرخ رشدهای متفاوتی؛ که گاه چندین برابر نرخ رشد کشورهای پیشرفته است، اما ابهام قضیه این است که در جایی که هنوز آسفالت معابر؛ نامناسب و آب؛ ناآشامیدنی و برق، چندان در نوسان که هر از گاهی بوی سوختن از دستگاه‌های برقی مردم سر به آسمان می کشد و هزار چیز دیگر از این دست، این همه رشد در کجا اتفاق می افتد؟! و در کدام فضای مجازی است که هیچ تأثیری بر روند زندگی مردم نمی گذارد که حتی گاه نتیجه رشد برای مردم بسیار کمر شکن هم می شود؟

با این همه به هر کدام از مدیران دستگاههای مختلف که مراجعه کنید ، همگی از یک چیز نالان و خسته‌اند ؛ و آن هم نبود اطلاع رسانی مناسب است . البته بیشتر این مدیران یا مجموعه فعالیت روابط عمومی سازمان خود را نارسا و ناکافی می دانند و یا اینکه احساس می کنند توطئه ای در کار است تا تلاش گسترده سازمان‌شان به سمع و نظر مخاطبین نرسد ، حال آنکه امروزه در بیشتر رسانه ها(‌ ملی و محلی) می توان بمباران همان درصدهای رشد کذایی را به وفور دید و این یورش خبری جدای از اطلاع رسانی با شیوه های دیگری همچون فضای مجازی، تابلوهای تبلیغاتی ، تراکت، سخنرانی و …. است. اما چرا با این همه هجمه خبری ، باز هم مدیران از اطلاع رسانی ناکافی دادشان به آسمان رسیده ؟!

واقعیت امر انگار چیز دیگری است ، در حقیقت در زمانه ای که هستیم و با توجه به سیر فزاینده آگاهی و خرد اجتماعی، نمی توان با توسل به مجاری رسمی اطلاع رسانی به سادگی ره به کعبه مقصود یافت، به ویژه آنکه معمولاً در چنین پروسه ای نشانی از دم خروس را می شود مشاهده کرد.واقعیت ملموس دیگر این است که هر فعالیتی به خودی خود می‌تواند رسانه ای برای ارسال پیام باشد ، و یا به زبان دیگر هر پروژه و طرح اولین فرستنده پیام است ، اما در جایی که اصل قضیه (همان طرح ها و پروژه‌ها) هنوز چهره در مه نهان کرده اند ، چگونه می توان ازابزاری همچون ((خبر)) توقعی بیش از اندازه داشت ، خاصه اگر بپذیریم که وظیه اصلی خبر ((روایت رویداد)) است نه پیشگویی کردن آن ، حال آنکه سازمان ها گاه گزارش فردا را به نام دیروز منتشر می کنند و مشکل اصلی همین است.

غلامرضاجعفری